2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
در این مرحله از پیشرفت حرفه ای ، با یک سوال جالب روبرو شدم. مشتری چه و چگونه انتخاب می کند؟
روانشناسی ، روان درمانی و فروش - آیا سازگار است؟ یا آیا حوزه روح با فروش "در شرایط دوستانه" نیست؟
من به نحوه کار و پیشرفت همکاران با تجربه تر توجه کردم. در اینجا چیزی است که من برجسته کرده ام:
1) مشتری آنچه را که "فروشنده" معتقد است می خرد. اگر من شخصاً به دلیل اینکه فکر می کنم بسیار م effectiveثر / مفید / ضروری نیست ، شخصاً شرکت نمی کنم ، بعید است که آنها شخصاً به من مراجعه کنند. من چیزهایی می فروشم که خودم به آنها اعتقاد ندارم. اگر از تجربه خودم مطمئن باشم که درمان شخصی چیست ، چگونه من و زندگی من را تغییر می دهد ، می توانم آن را به شخص دیگری بفروشم.
در این مرحله ، من فقط فکر می کنم که درمان شخصی یک ضرورت حیاتی است. مثل مدیریت یک بارداری است. اگر تمام 9 ماه و مدتی پس از زایمان به پزشک مراجعه کنید ، این بدان معنا نیست که همه اینها بی فایده است. درست برعکس. این باید در کل دوران بارداری انجام شود ، این یک همراه است. روان درمانی هم همینطور. فقط برای درک چیزی ، دانستن کافی نیست. من برای تغییراتم به پذیرش نیاز دارم. در صورت تمایل به موقع درمان ، اگر می خواهید:) اگر من هر بهار ویتامین می نوشم ، به این معنی نیست که سال گذشته این کار بیهوده انجام شد. فقط آن زمان گذشته است ، بدن من تغییر کرده است ، یعنی نیازهایش تغییر کرده است. و نمی توانید یک مجموعه کامل از ویتامین ها را یکبار و برای همیشه بنوشید.
2) مشتری انرژی را انتخاب می کند. اگر من در حال نوشتن پروژه ای هستم زیرا باید کاری انجام دهم تا ننشینم ، یا به کفش نیاز دارم … بعید است که اینجا انرژی زیادی وجود داشته باشد. همان میل جنسی خلاق و سازنده. محصول من باید نتیجه کار درونی من باشد. نیاز به شارژ دارد. مانند آهنربایی که "میدان" خاص خود را دارد. این زمینه کسانی را که برای این شارژ مناسب هستند و دقیقاً به آن نیاز دارند ، جذب می کند.
من معتقدم که یک پروژه بیشتر چیزی است که "متولد" می شود. درمانگر با شخصیت خود کار می کند. با پردازش تجربه خود ، تبدیل آن از طریق انرژی خلاق ، روانشناس / درمانگر محصول می دهد. منحصر به فرد ، متمایز ، با انرژی خاص خود ، زمینه خاص خود. این انرژی "زنده" برای افرادی است که به آن نیاز دارند.
این اتفاق می افتد زمانی که یک پروژه برای چیزی خاص ایجاد می شود: لازم است آموزش برای افراد دارای معلولیت ایجاد شود ، چیزی ایجاد شود که مناسب چنین افرادی باشد ، با محدودیت های خاصی. سپس در اینجا DIRECTION به فرایند خلاقیت داده می شود. پرواز دارای یک مسیر است.
3) شما باید به منافع خود تکیه کنید. من نمی توانم به چیزی که نمی دانم تکیه کنم. نمی دانم چه کسی به پروژه من می آید ، چه کسی منتظر آن است. اگر برای هر کسی "حدس" بزنم و اختراع کنم … پس من با واقعیت در ارتباط نیستم. اگر در جایی کار می کند ، عالی است ، اما در مورد گشتالت نیست. "اینجا و اکنون" من فقط می توانم به یک علاقه خاص ، انگیزه ، شهود یا درخواست خاصی متکی باشم. گزینه سومی برای من وجود ندارد.
با مشاهده مربیان ، من به این نتیجه رسیدم که موضوع نه چندان در صلاحیت ها ، احکام و عناوین ، بلکه در چگونگی "چشم ها می سوزد" ، چقدر روانشناس آماده است تا در مشکل مراجعه کننده ، در جهان خود "غوطه ور" باشد ، چقدر آماده است تا در اینجا و اکنون ، تا آنجا که روشن است ، با او در تماس واقعی باشد. دانش نظری عالی است. هنگامی که آنها به صورت داخلی به پایه هایی تبدیل می شوند که روانشناس می تواند تقریباً بصری از آنها استفاده کند. اگر من ، در تماس با شخصی ، آنچه پدر بزرگ فروید در مورد روان رنجوری می گوید را به خاطر بسپارم ، من تصمیم می گیرم که در حال حاضر چه چیزی را با یک مشتری "راهنمایی" کنم … من قطع ارتباط می کنم.
تماس واقعی در لحظه حال رخ می دهد. هر کاری که درمانگر انجام می دهد خلاقیت است. درمان یک امتحان نیست ، زندگی است. من فقط به لحظه کنونی و علاقه خود تکیه می کنم.
شما در مورد آن چه فکر میکنید؟
توصیه شده:
اعتماد: چه چیزی آن را می شکند و چه چیزی آن را تقویت می کند
قطعه ای از کتاب "عشق را با چه چیزی اشتباه می گیریم ، یا عشق است". اعتماد زمانی شکل می گیرد که می آموزیم فرد به عمد به ما آسیبی نمی رساند ، و اگر به طور تصادفی اتفاق بیفتد ، آن وقت فرد آماده اصلاح وضعیت خواهد بود. اعتماد می تواند خود را به عنوان تمایل به اتکا به شخص در برخی مسائل نشان دهد - برای مثال ، درخواست چیزی ، تصمیم گیری برای انجام کاری با هم.
چه کسی یا چه چیزی بر انتخاب شریک تأثیر می گذارد؟ روابط: چرا ما کسی را که انتخاب می کنیم انتخاب می کنیم؟
روابط: چرا ما کسی را که انتخاب می کنیم انتخاب می کنیم؟ "ما انتخاب می کنیم ، ما انتخاب می شویم ، هر چند وقت یکبار همخوانی ندارد … " گاهی اوقات این نه تنها منطبق نیست ، بلکه باعث درد و رنج ما می شود ، و سپس - احساس ویرانی ، کینه ، تحقیر ، مجموعه ای از انواع پیچیدگی ها و موارد دیگر ، که تأثیر بسیار مخربی بر ما دارد و افسوس ، در مورد روابط ما با شرکای آینده بنابراین چه چیزی یا چه کسی ما را مجبور به انتخاب این یا آن شخص می کند؟ چرا ما او را با تمام وجود دوست دار
مشتری خوب ، مشتری بد
مرسوم نیست که در این مورد صحبت کنیم ، زیرا همه ما شهرت خود را به عنوان متخصصان صحیح و دوستانه ارزش قائل هستیم ، اینطور نیست؟ خوب ، من شانس می کنم . آنها می گویند پیشخدمت ها بدترین رستوران ها در رستوران ها هستند ، زیرا در اوقات فراغت خود سعی می کنند هر کاری را که احمقانه ترین مشتریانشان با آنها انجام می دهند ، با همکاران خود انجام دهند.
مشکلات چه چیزی به ما می آموزد و چه چیزی ما را حفظ می کند؟
خوب ، دوستان ، به نظر می رسد زندگی بهتر می شود ، pah-pah-pah. و دوران سختی برای من پشت سر گذاشته است. اوه و این برای من سخت بود … و ناامیدی مرا فرا گرفت … و به نظرم رسید که این دوره سخت و وحشتناک برای من هرگز پایان نمی یابد ، که اکنون همیشه اینگونه خواهد بود … و اضطراب در این دوره همواره وجود داشت.
چه چیزی تعیین می کند که یک فرد چگونه زندگی می کند؟
این تا حد زیادی به سناریوی زندگی فرد بستگی دارد. نظریه سناریو یکی از بخشهای مهم تجزیه و تحلیل معاملاتی (TA) است - روشی که به رشد و توسعه روانی فرد کمک می کند. بنیانگذار TA ، اریک برن ، فیلمنامه را به عنوان یک برنامه زندگی که توسط یک کودک در سالهای اولیه زندگی طراحی شده بود ، عمدتا تحت تأثیر والدینش تعریف کرد.