یک مرد 30 سال بحران دارد. Forewarned دارای جلو است!)

فهرست مطالب:

تصویری: یک مرد 30 سال بحران دارد. Forewarned دارای جلو است!)

تصویری: یک مرد 30 سال بحران دارد. Forewarned دارای جلو است!)
تصویری: بحران اقتصادی لبنان را در تاریکی فرو می برد | اخبار DW 2024, ممکن است
یک مرد 30 سال بحران دارد. Forewarned دارای جلو است!)
یک مرد 30 سال بحران دارد. Forewarned دارای جلو است!)
Anonim

اخیراً ، یک مشتری 29 ساله با درخواست تغییر شغل با من تماس گرفت. در سن او ، او قبلاً دانش عالی از زبان انگلیسی ، دستاوردهای حرفه ای ، و موقعیت خوبی با مافوق خود داشت. اما اخیراً ، او احساس کرد که در حال حرکت به جایی در جهت اشتباه است. احساس شدید عدم تحقق ، تحریک پذیری ، خلق و خوی افسرده منجر به تمایل به تغییر شغل شد. با این حال ، این تمایل با نادانی کامل از آنچه او دقیقاً می خواهد ، با ترس از تصمیم گیری اشتباه همراه بود. پس از تلاشهای مستقل برای یافتن خود ، گذراندن یک سری آزمونهای راهنمای شغلی و صحبت با افراد مختلف در مورد شغل جدید ، وضوح مشخص نشد. بنابراین او در دفتر من به پایان رسید.

نتایج تحقیقات نشان می دهد که بین سنین 25 تا 30 سالگی ، هر مرد دوم یکی از اولین بحران های مربوط به سن را تجربه می کند. داستانی که ارائه دادم یک مثال کلاسیک از آن چیزی است که یک مرد در این دوران با آن روبرو می شود. این حادثه باعث شد این مقاله را بنویسم.

30 سال یک نوع نقطه عطف است ، گذار از جوانی به بلوغ. در کودکی ، همه ما دقیقاً می دانستیم کی هستیم ، کجا می رویم ، می خواهیم چه کسی بشویم و برای خوشبختی به چه چیزی نیاز داریم. با گذشت سالها ، تحت فشار شرایط ، بسیاری از مردم گم می شوند ، دیگر نمی دانند چه کسانی هستند و چرا به آنچه در زندگی برای آنها اتفاق می افتد نیاز دارند. این زمانی است که شخص به ویژه آسیب پذیر می شود.

در این سن ، یک مرد تجدید ارزیابی ارزشها یا بهتر بگویم فروپاشی کامل برخی با جایگزینی بعدی توسط دیگران را تجربه می کند. ابرهای افکار در سرم جمع شده اند: چرا زندگی می کنم؟ همه اینها برای چیست؟ به چه چیزی دست یافته ام؟ آیا به تمام توان خود رسیده ام یا نه؟ این س questionsالات ، شایسته یک تراژدی باستانی ، نگران کننده ، خالی از سکنه و خواب نیست.

یک مرد به طور طبیعی نان آور خانواده است و جامعه خواسته های بسیار زیادی از او دارد. بنابراین ، در 30 سالگی ، یک مرد خواسته یا ناخواسته شروع به فکر می کند که چه غنائم دارد ، چه قله هایی را فتح کرده ، چه پیروزی هایی کسب کرده است ، در واقع به چه چیزی رسیده است ، چگونه می تواند به جامعه و خود گزارش دهد ؟ و این بازتاب ها همیشه خوشایند نیستند.

در آن زمان است که اولین افکار فرصت های از دست رفته ، انتخاب های بد و تصمیمات بد ظاهر می شوند. اغلب ، تا سن 30 سالگی ، مهمترین اقدامات انجام شده است ، و همیشه نمی توان چیزی را تغییر داد: تحصیلات دیگر ، تغییر شغل ، ازدواج با شخص دیگری. این می تواند باعث ترس و وحشت شود: اگر کاری که قبلاً انجام دادم اساساً اشتباه بود ، و من در جهت اشتباه حرکت می کردم و زمان را از دست می دادم ، چطور؟ تجربه این احساسات نسبتاً دشوار است ، بنابراین ترجیح می دهید از آنها فرار کنید ، حواس شما پرت شود تا اینکه بپذیرید و تحلیل کنید.

این اولین گرفتاری است. اگر فردی بحران خود را منفعلانه گذراند ، به بازی های رایانه ای بپردازد ، به طریقی دیگر حواس او را پرت کند ، اما مهمترین مشکل را حل نکند ، وظیفه یک بازیکن 30 ساله در حال حل باقی می ماند. تغییرات مورد نظر و ضروری اتفاق نمی افتد. در واقع ، این دوره ارزش توجه را دارد ، زیرا عواقب آن گاهی می تواند بسیار غم انگیز باشد.

به طور کلی ، علائم یک بحران 30 ساله در یک مرد ممکن است بدون دلیل مشخص خلق و خوی بد ، انزوا در خود ، امتناع از برقراری ارتباط ، ضعف عمومی جسمانی ، مشکلات با همسرش ، در صورت وجود ، نزاع و درگیری جدی باشد..

پیامد بحران ممکن است تغییر در شیوه زندگی باشد. به عنوان مثال ، ترک زن مورد علاقه خود ، اخراج از یک شغل و انتقال به کار دیگر ، تغییر اساسی فعالیت ، جابجایی.

در واقع ، یک مرد در حال حاضر چیزی جز تمایل به درک خود ، بازتعریف اولویت های زندگی خود ، یافتن پاسخ به این س isال ندارد: "چگونه می توان بیشتر زندگی کرد؟"

دومین ویژگی مهم: مردی در آستانه سی سالگی شروع به مقایسه خود با همسالان مرد خود ، با همکلاسی ها ، همسالان می کند.خوشبختانه شبکه های اجتماعی همه امکانات را برای این کار فراهم می کنند. معیارهای مقایسه: در پس زمینه آنها چگونه به نظر می رسد؟ آنها به چه چیزی دست یافته اند و من به چه چیزی دست یافته ام؟

در جامعه ما ، موفقیت معمولاً با فعالیت حرفه ای یا اجتماعی همراه است. بنابراین ، یک مرد با استفاده از نمادهای عمومی پذیرفته شده شروع به ارزیابی شدید خود می کند: ماشین ، آپارتمان شخصی ، حرفه معتبر ، حقوق خوب. یعنی اینها عمدتا معیارهای مالی و حرفه ای هستند. در چنین لحظه ای ، به ندرت به حقایقی که می توانید در زندگی خصوصی خود موفق باشید ، توجه می شود. به عنوان مثال ، این که پدر خوبی باشید یا کاری را که دوست دارید انجام دهید ، هرچند که دستمزد بالایی نداشته باشید. این چندان مورد استقبال جامعه قرار نمی گیرد.

از سوی دیگر ، موفقیت حرفه ای ، متأسفانه ، حفاظت تضمینی از بحران را نیز ارائه نمی دهد ، زیرا برنامه های یک شخص می تواند بسیار بسیار بلند پروازانه باشد. اجازه دهید تجربیات کلاسیک ژولیوس سزار را به خاطر بیاوریم ، که ناراحت بود که در سن 30 سالگی به چیزی نرسیده است ، در حالی که اسکندر مقدونی تمام جهان را فتح کرد. یعنی کل موضوع این است که خودتان را با چه کسی مقایسه کنید.

همچنین لازم به ذکر است که در بحران سی ساله ، یک مرد به دنبال تقویت موقعیت اجتماعی موفق خود نه از زنان بلکه از مردان بالغ است که به آنها احترام می گذارد. این نوع حمایت است که برای احساس خود ، همچنین موفق و بالغ ضروری است. حتي درخشان ترين موفقيت با زنان در اين دوره از زندگي قادر نخواهد بود طرد شدن در ميان شخصيت هاي مهم يك مرد و اول از همه ، نقش پدري را جبران كند.

نکته مهم بعدی - این بدان معناست که در 30 سالگی یک مرد به اصطلاح اولین ضربه به هویت مرد را تجربه می کند ، هنگامی که احساس می کند در چیزی ، در جایی انتظارات جامعه و والدین را برآورده نمی کند. و تمایل به مطابقت با کلیشه های سنتی در این دوره بسیار زیاد است.

در همان لحظه ، موفقیت او در زندگی شخصی او ارزیابی می شود: آیا ازدواج کرده است یا هنوز مجرد است؟ بستگان همچنین می توانند "آتش را آتش بزنند": "شما در حال حاضر 28 ساله هستید و هنوز ازدواج نکرده اید." شک و تردید در مورد توانایی پرداخت مرد آنها در روح شروع می شود ، این فکر به نظر می رسد که ممکن است لازم باشد ازدواج فوری انجام شود.

نکته مهم دیگر. همانطور که در مورد زنان در این سن ، مردان نگرانی بیشتری در مورد فرم بدنی خود دارند. در 30 سالگی است که کسی قبلاً شکم آبجو یا اولین مشکلات سلامتی دارد. ظاهر او با همسالان یا همکلاسی هایش مقایسه می شود: فرم بدنی او چقدر با ایده آل های مردانگی ، قدرت و جذابیت مطابقت دارد؟ ممکن است ناگهان تمایل به تناسب اندام داشته باشید ، برای باشگاه بدنسازی ثبت نام کنید.

گاهی اوقات یک مرد هرگز راهی برای خروج از بحران سی سالگی نمی یابد. احساس "چیزی در زندگی آنطور که آرزو و خواسته بود پیش نمی رود" در درون وجود دارد. در این مورد ، برخی از مردان شروع به تقلید بیرونی از رفتار به اصطلاح "مردان آلفا" می کنند و سعی می کنند مانند "مردان واقعی" رفتار کنند.

در اصل ، جایگزینی صورت می گیرد: آنها به جای تقویت تصویر خود از یک مرد با محتوای واقعی (موفقیت حرفه ای ، دستاوردهای مالی ، احساس حمایت از فرزندان و همسر) ، شروع به تصویرسازی یک مرد از طریق به اصطلاح می کنند. هویت منفی آنها شروع به ادعای خود می کنند ، عزت نفس خود را حفظ می کنند ، و خود را به طور مستبد نسبت به زنان نشان می دهند. پس از همه ، زن دومین منبع تأیید هویت مرد پس از تشخیص از دیگر مردان است.

و مشکل سوم اینکه یک مرد جوان می تواند در این دوره احساس کند به دلیل این واقعیت است که جهان از بازی با قوانین شما امتناع می کند ، ناتوان است. در سن 30 سالگی ، شخص متوجه می شود که اینطور نیست ، اغلب مجبور است سازش کند ، حتی در برخی مسائل عقب نشینی کند. به عنوان مثال ، به خاطر موفقیت حرفه ای یا رفاه خانواده خود.

همه این شرایط یک مرد را به سمت انتخاب دشواری سوق می دهد: واقعاً ارزش این را دارد که زندگی خود را وقف کند؟ این تفاهم حاصل می شود که او قادر نخواهد بود به تمام علایق خود توجه کافی داشته باشد ، زمان و انرژی کافی برای همه چیز وجود نخواهد داشت ، بنابراین شما باید انتخاب کنید که او واقعاً چه خواهد کرد و چگونه می خواهد زندگی کند.

در چنین دوره ای چه باید کرد؟ در زمان آشفته بحران 30 ساله ، بهترین کار این است که یک مرد برای مدتی نوع فعالیت خود را تغییر دهد و خود را در کاری که مدتها در آرزوی آن بوده امتحان کند. اما بهتر است این کار را نه به شیوه های اساسی مانند اخراج از محل کار ، بلکه با انجام کاری در ساعات آزاد انجام دهید.حتی اگر کار کاملاً غیرقابل تحمل باشد ، باز هم بهتر است یک ماه را برای خود اختصاص دهید. و در این مدت ، به وضوح همه چیز را تصمیم بگیرید ، سعی کنید به نحوی شرایط کار را تغییر دهید ، جوانب مثبت و منفی را بسنجید.

استراحت فعال در برخی از مکان های ناآشنا نیز به زنده ماندن در این دوره کمک می کند ، جایی که می توانید برداشتهای جدیدی کسب کنید ، پیشینه معمول را تغییر دهید ، همچنین ارزشهای خود را بسنجید ، پیروزیها و دستاوردهای خود را تجزیه و تحلیل کنید ، در مورد اشتباهات فکر کنید.

به طور کلی ، مهم نیست که چقدر انتزاعی به نظر برسد ، باید سعی کنید چیزی را در خود تغییر دهید ، رویای چیزی را شروع کنید ، برای خود هدف تعیین کنید ، در چیزهای ساده و آشنا ارزش قائل شوید. و اگر بعد از تمام تلاش ها برای مقابله با خود نتیجه ای نداشت ، البته بهتر است با یک متخصص تماس بگیرید.

و در اینجا می خواهم به ابتدای مقاله بازگردم. مردان 30 ساله به طور عمده با درخواست تغییر نوع شغل به مشاوره می آیند. این در واقع یک س veryال بسیار مهم است ، زیرا اگر یک زن بتواند به نحوی خود را تأیید کند ، در نقش همسر و مادر خود را نشان دهد ، پس برای یک مرد این محیط اجتماعی است که بسیار مهم است ، یعنی پیاده سازی در حرفه. بنابراین ، اغلب در این دوره تصمیماتی برای تغییر شغل گرفته می شود. معمولاً چیزی شبیه به این به نظر می رسد: "برای من روشن شد که باید در یک موضوع تحقیق کنم. متوجه شدم که در زندگی نمی توانم به تمام علایقم پی ببرم. من نمی خواهم عجله کنم. برای من مهم است که اولویت بندی کنم ، درک کنم که بعد کجا باید حرکت کنم. از طرف دیگر ، می ترسم دوباره اشتباه کنم و زمان را از دست بدهم."

کجاست راه بهینه برای خروج از دوران بحران زده بحران جوانان سی ساله؟

از تجربه مشتری ، می توانم بگویم که در تقاطع دو صفحه قرار دارد.

1) در 30 سالگی ، واقعاً ارزش تجدید نظر در ارزش ها ، اهداف ، اولویت ها و آرزوهای زندگی خود را دارد. وقت آن است که بفهمیم آنچه که توسط جامعه ، والدین ، محیط مهم تحمیل شده است ، ارزش ادامه آن را دارد. ارزیابی مجدد جدی ارزشها باید صورت گیرد ، در نتیجه فرد یا همه چیز را همانطور که هست رها می کند ، اما به طور داوطلبانه ، یا ایده آلهای جدیدی پیدا می کند.

2) مهم است که در مورد شغل خود و شیوه زندگی که قصد دارید بیشتر ادامه دهید ، بسیار واضح باشید. و این جستجو باید فعال باشد نه منفعل.

کار کردن در چنین دوره ای و ایجاد چشم اندازی از زندگی آینده ، برای هموارکردن راهی روشن برای اهداف آینده بسیار جالب است. این دوره ای است که تفکر استراتژیک مفید است. یک دید خوب ، مفصل و مبتنی بر ارزش ، خود انگیزشی است ، به شما کمک می کند چشم اندازهای آینده خود را درک کنید ، جهت را تعیین می کند و به شما کمک می کند تا با عدم قطعیت و اضطراب کنار بیایید. همچنین ایجاد یک برنامه توسعه شخصی برای 3-5 سال بر اساس نقاط قوت و تجربه شما بسیار عالی است.

برای حمایت از خود در این دوره ، تکنیک های آگاهی نیز بسیار مفید هستند ، به شما این امکان را می دهند تا خود ، بدن خود و آنچه در زندگی اتفاق می افتد را بهتر احساس کنید. آنها سیستم عصبی را کاملاً متعادل می کنند. کار با خشم ، یک تکنیک کنترل خشم که اغلب می تواند در پاسخ به احساس ناتوانی ظاهر شود ، نیز مفید است.

به طور خلاصه ، می خواهم موارد زیر را بگویم. 30 سال دوران تغییر است. این اولین بررسی جدی است ، تجدید نظر در زندگی من ، تلاشی برای ارزیابی دستاوردهای من در این سالها. این زمانی است که پس از ارزیابی مجدد ارزشها ، نشانه های جدید و الهام بخش انتخاب می شوند. بنابراین ، مهمتر از همیشه این است که در این دوره شخصی در آنجا بود ، از شما حمایت کرد ، طرف شما را گرفت ، سرگرمی های جدیدی به اشتراک گذاشت و به تغییر کمک کرد!