چرا من تنها هستم. نکته اصلی

تصویری: چرا من تنها هستم. نکته اصلی

تصویری: چرا من تنها هستم. نکته اصلی
تصویری: ۱۰ چیزی که زنان رو دیوونه میکنه و عاشق شنیدنش هستند 2024, ممکن است
چرا من تنها هستم. نکته اصلی
چرا من تنها هستم. نکته اصلی
Anonim

برای شاد بودن به چه چیزی نیاز دارید؟ این لیست ممکن است کوتاه یا طولانی باشد ، اما قطعاً حاوی یک نکته مهم است. برای خوشبختی ، شما به فردی نیاز دارید که با او نزدیکی معنوی داشته باشد ، که درک کند و بپذیرد. بخش بزرگی از زنان مجرد باهوش ، زیبا ، موفق ، اما تنها هستند و این به آنها فرصت خوشبختی نمی دهد. ممکن است دلایل زیادی برای این وجود داشته باشد ، اما یک نکته اصلی وجود دارد که همه چیز را توضیح می دهد.

اگر می خواهید چیزی را به طور کامل درک کنید ، باید از ابتدا شروع کنید. علاوه بر این ، به طور خلاصه مکانیسم شکل گیری مشکلات بزرگسالان در سنین پایین. کودک از بدو تولد کاملاً به مادر وابسته است. او درمانده است ، به مراقبت و ایمنی نیاز دارد. تماس در سطح احساسی صورت می گیرد ، به این دلبستگی می گویند. نیاز به صمیمیت برای نوزاد به اندازه نیاز به غذا اهمیت دارد. D. Boubi ، نویسنده نظریه دلبستگی ، بسته به کیفیت مراقبت از مادر ، چندین نوع آن را تشخیص می دهد. ایده اصلی این است که اگر به دلایلی کودک دچار محرومیت عاطفی شود ، به عبارت دیگر ، هنگامی که تماس در سطح احساسی کافی نیست ، این منجر به افزایش اضطراب و تنش می شود. دو استراتژی اصلی وجود دارد که به شما در کنار آمدن کمک می کند. اولین تلاش برای جلب توجه با رفتارهای بد است. این یک اعتراض است ، واکنشی فعال به ترس ناشی از احساس امنیت ناکافی. بسیاری از والدین با این هوس ها آشنا هستند ، که به نظر می رسد هیچ دلیلی ندارد. دوم: برای بستن ، سعی کنید احساسات خود را خاموش کنید ، این اجتناب از تماس است ، به عنوان جبران کمبود توجه و محافظت. برای اینکه درد و طرد نشود ، کودک بسته می شود ، خود را کنار می کشد ، ارتباطات کاربردی می شود ، فقط در تجارت ، برخی از والدین از این امر راضی هستند ، آنها آرام تر هستند. پس از پنج سال رابطه با عزیزان ، کودک نوع ارتباط و رفتاری را که به آن عادت کرده است تثبیت می کند. این اولویت حفظ می شود.

کودکی که دوست داشت ، در حال بزرگ شدن است ، از روابط نمی ترسد ، او در آنها باز است. اگر عشق کافی نبود ، این رابطه ، به عنوان یک محرک ، ناخودآگاه یک احساس اضطراب آشنا و بسیار ناخوشایند را برمی انگیزد. ما با افرادی ملاقات می کنیم که پرخاشگری نهفته دارند ، این خود را به بی اهمیت ترین دلایل نشان می دهد ، حتی در درگیری های جزئی. به نظر می رسد که او همیشه در برابر چیزی از خود دفاع می کند. و همانطور که می دانید بهترین دفاع حمله است. و حتی اگر مورد حمله قرار نگیرید ، تجاوز یک عادت است ، در هر صورت. دیگران سعی می کنند از درگیری ها اجتناب کنند یا در اسرع وقت از آنها خارج شوند. این درگیری به خودی خود برای آنها یک تجربه جدی است. حفاظت آنها مراقبت است. مخفی شوید ، نزدیک باشید تا خود را نجات دهید. استراتژی های رفتاری کودکان به بزرگسالی منتقل می شود.

اگر ما در مورد این واقعیت صحبت می کنیم که یک زن در ایجاد رابطه موفق نمی شود ، در حالت اول ، او معمولاً الزامات و ادعاهای زیادی به شریک خود دارد و اغلب درگیری دارد. در مرحله دوم ، او سعی می کند از هر طریق ممکن خود را وفق دهد ، تا شایسته شناخت و مراقبت باشد. از عبارت معمولی "عزت نفس پایین" اغلب استفاده می شود. در هر صورت ، دختر آنقدر به مخاطب نزدیک می شود که از آن آگاه باشد و آنقدر دور که نزدیک نباشد. از یک سو ، میل طبیعی برای نزدیکی وجود دارد ، از سوی دیگر ، این نیز یک واکنش طبیعی برای محافظت از خود در برابر درد احتمالی است. یک قدم به جلو و دو قدم به عقب. در نتیجه ، به نظر می رسد رابطه ای وجود دارد ، اما نوعی عجیب ، در فاصله ای دور. علاوه بر این ، حتی رابطه جنسی در این مورد صرفه جویی نمی کند ، زیرا می تواند وسیله ای برای محافظت از صمیمیت واقعی باشد ، مهم نیست که در نگاه اول چقدر متناقض به نظر برسد.

اینها همه پیامدهای ناخوشایند دلبستگی "بد" در دوران کودکی نیستند. کودک اغلب احساسات منفی را تجربه می کند و به نظر می رسد که باید آنها را از بین ببرد. سپس ، در بزرگسالی ، عمدتا با ملاحظات منطقی هدایت می شود ، و هنگامی که احساسات بوجود می آیند ، و آنها بوجود می آیند ، با وجود تمایل عادی برای سرکوب ، او گم می شود ، نمی داند چگونه واکنش نشان دهد.مثل این است که وقتی به کشوری دیگر می آیی زبان ندانی. هوش هیجانی در مراحل اولیه توسعه قرار می گیرد. فردی که با او رشد کرده است در هیچ رابطه ای با مشکل روبرو نمی شود. به راحتی می توان در مورد چیزی به توافق رسید یا همسر خود را پیدا کرد. در غیر این صورت ، هر گونه تماس برای او تهدید بالقوه ای را به همراه دارد و تمام توجه به نحوه اجتناب از آن است. او شریک زندگی خود را به خوبی درک نمی کند ، زیرا ارتباطات عمدتا ناشی از ترس ناخودآگاه است که ممکن است او آزرده خاطر شده ، رد شود و او دوباره چنین درد آشنایی را تجربه کند. شخص نمی خواهد این احساس را احساس کند ، سپس سعی می کند به واکنش های او نگاه نکند ، از احساسات خود ، از خود ، از بدن خود دور می شود. و او نمی تواند دیگری را احساس کند ، زیرا خود را از این فرصت محروم کرده و از احساس خود منع کرده است. این بدان معناست که تماس بسیار سطحی است ، هیچ پاسخ متقابل وجود ندارد. پس از مدتی ، ارتباط متوقف می شود ، به سادگی معنای خود را از دست می دهد.

من یک بلوند فوق العاده در دفتر خود دارم ، در اوایل سی سالگی. نگاه آرام ، ارزیابی کننده است. ویژگی های منظم صورت بی تحرک و با سلیقه است. من به تصور فوری گوش می دهم: ملکه برف. تحصیل کرده ، موفق در کار ، دارای موقعیت مدیریت میانی در یک شرکت بزرگ.

  • مردان متوجه من نمی شوند
  • شگفت انگیز است ، شما ظاهر بسیار قابل توجهی دارید
  • چندین رابطه وجود داشت ، اما بدون هیچ دلیل مشخصی آنها را ترک کردند
  • از یک رابطه چه می خواهید ، چرا به مرد نیاز دارید؟

او بسیاری از کلمات صحیح را گفت ، همانطور که باید ، به نظر می رسید که یک درس خوب آموخته شده پاسخ می دهد. هیچ خواسته واقعی در این مورد وجود نداشت ، خود از درون.

  • به نظر شما چرا آنها می روند؟
  • نمی دانم ، آنها به نظر من غیرقابل اعتماد هستند ، کودکانه. یک مرد باید مستقل ، مسئولیت پذیر باشد … من هیچ خواسته ای ماوراء طبیعی ندارم ، من فقط یک مرد معمولی می خواهم که مرا دوست داشته باشد.

در تصویر او از رابطه مورد نظر ، همه چیز مشخص شده است ، نقش ها توزیع می شوند ، فقط بازیگران شکست می خورند. یافتن شریک مناسب به طور منطقی بسیار دشوار است. آنها به این ترتیب قهوه ساز می خرند: شما کیفیت مصرف کننده را ارزیابی می کنید ، مقایسه می کنید که آیا آنها مطابق با نیازهای شما هستند ، و تنها پس از آن آن را به خانه می آورید. مشکل این است که تمایل به بودن وقتی بوجود می آید که در روح پاسخی وجود داشته باشد. احساسات حرف اول را می زنند. آنها کسانی هستند که روابط را توسعه می دهند ، نه انتخاب منطقی. او سعی می کند از خود در برابر شوک های احتمالی محافظت کند ، اما مرد زودتر آنجا را ترک می کند زیرا احساس عاطفی نمی کند. او از روابط می ترسد ، در آنها خطرناک است ، او مطمئناً می داند ، او در دوران کودکی و نوجوانی تجربه کسب کرده است. سردی او راهی برای محافظت از خود در برابر درد ناشی از تماس نزدیک است.

احساس امنیت نه تنها برای کودکان لازم است ، بلکه تا حد زیادی عشق را تعیین می کند ، به ویژه برای زنان. من می خواهم کسری آن را پر کنم ، اما اگر عادت ندارید با خودتان و دیگران با زبان احساسات صحبت کنید ، چگونه این کار را انجام دهید؟ زن به زوج خوشبخت نگاه می کند و متعجب می شود. آنها گاهی دعوا می کنند ، برخی بسیار خشن. ظاهر دوست موفق او به این معنا تخیل را غرق نمی کند. و با چشمانی عاشق نگاه می کند. چرا چنین است ، چرا نمی توانم عاشق شوم ، و آنچه معلوم می شود بیشتر شبیه یک اعتیاد دردناک است؟ شما می توانید دلایل "عینی" زیادی برای تنهایی زنان پیدا کنید: مردان واقعی کمی هستند ، جایی برای ملاقات وجود ندارد ، همه فقط یک چیز را می خواهند … اما همه آنها به عنوان تسلی ضعیفی عمل می کنند ، مشکل هنوز باقی است و توصیه ها کار نمی کند. تلاش برای تغییر رفتار بدون تغییر آنچه که آن را کنترل می کند بی فایده است. کلیشه ها ، که مدتها پیش پایه گذاری شده بودند ، درستی خود را ثابت کردند و به زنده ماندن روانی کمک کردند ، اکنون منجر به بن بست تنهایی می شود. من در مورد زنان صحبت می کنم ، اما در مورد مردان نیز صدق می کند ، اگرچه ما از سیاره های مختلف هستیم ، مکانیسم های روان به یک شکل عمل می کنند.

چه باید کرد؟ آیا همه ما گروگان دوران کودکی خود هستیم؟ پس از تلاش های ناموفق برای تغییر چیزی در زندگی خود ، یک فرد خود را در یک چنگال می بیند. و زمان خوبی برای رویکرد متفاوت است. رفتن به جایی که درد کشید سخت است. بدن در برابر این مقاومت می کند ، طبیعت اینگونه عمل می کند.اما زندگی بدون زندگی وحشتناک تر است. در نهایت ، هر کاری که انجام می دهیم ، برای احساسات مثبت ، برای شادی و لذت تلاش می کنیم. ما تلاش می کنیم احساسات قوی را تجربه کنیم. زبان احساسات را می توان آموخت. حتی اگر زمان تلف شود ، این بدان معناست که شما مجبور خواهید بود تلاش بیشتری انجام دهید ، اما از آزادی انتخاب برخوردار خواهید شد. واقعی است و ارزشش را دارد.

شما باید با برخی اصول اولیه شروع کنید. اول ، این درک چیزی است که برای ما اتفاق می افتد ، با آگاهی. ثانیاً ، ما باید به آنچه احساس می کنیم اعتماد کنیم. ثالثاً ، او یاد می گیرد که توجه خود را به خود و شریک خود متمرکز کند. شهود را فراموش نکنید ، اما این نیز یک سوال اعتماد است.

ترس پشت تنهایی با یک ارتباط ساده شروع کنید. شما باید یاد بگیرید که روی شریک خود تمرکز کنید ، روی موضوع گفتگو. ارتباطات محرک واقعی است ، اگرچه ما همیشه از این موضوع آگاه نیستیم. تکان دادن الگوی آشنا مهم است. دفاع به طبیعت دوم تبدیل شده است ، شما دیگر متوجه خودکارسازی های آن نمی شوید. باز بودن به اندازه دوران کودکی خطرناک نیست. روزی میل به گرما از همه ترس ها قوی تر می شود.

چند نقل قول دیگر. آنها به ایجاد روابط کمک خواهند کرد. فقط این دستورالعمل ها را دنبال کنید.

"اگر می خواهید نحوه دوست داشتن بهتر را بیاموزید ، باید از دوستی که از او متنفر هستید شروع کنید."

(نیکا ، 6 ساله)

"عشق گل هایی در روح است."

(وانیا ، 7 ساله)

"وقتی کسی را دوست دارید ، مژه های شما دائما بالا و پایین می روند ، بالا و پایین می روند و ستاره ها از زیر آنها می افتند."

لیزا ، 7 ساله

توصیه شده: