چرا به احساسات نیاز داریم و چگونه می توانیم از آنها به نفع خود استفاده کنیم؟

تصویری: چرا به احساسات نیاز داریم و چگونه می توانیم از آنها به نفع خود استفاده کنیم؟

تصویری: چرا به احساسات نیاز داریم و چگونه می توانیم از آنها به نفع خود استفاده کنیم؟
تصویری: AFRİKA'daki İLK EVİMDE Suyu Kuyulardan Taşıyoruz !! 2024, آوریل
چرا به احساسات نیاز داریم و چگونه می توانیم از آنها به نفع خود استفاده کنیم؟
چرا به احساسات نیاز داریم و چگونه می توانیم از آنها به نفع خود استفاده کنیم؟
Anonim

در زندگی ما دائماً نوعی احساس را تجربه می کنیم. آنها برای ما چیست و با آنها چه کنیم؟ این همان چیزی است که من امروز با شما هستم و می خواهم در مورد آن صحبت کنم.

احساسات ما به ما می گوید که چه اتفاقی برای ما می افتد - این که آیا در زندگی ما اتفاق می افتد ، آنچه ما نیاز داریم ، چرا ما خوب هستیم ، یا اصلاً اینطور نیست.

در زندگی ما دائماً نوعی احساس را تجربه می کنیم. آنها برای ما چیست و با آنها چه کنیم؟ این همان چیزی است که من امروز با شما هستم و می خواهم در مورد آن صحبت کنم.

احساسات ما به ما می گوید که چه اتفاقی برای ما می افتد - این که آیا در زندگی ما اتفاق می افتد ، آنچه ما نیاز داریم ، چرا ما خوب هستیم ، یا اصلاً اینطور نیست.

هر روز ، هر ساعت ، هر لحظه از عملاً زندگی ما ، نیازهای متفاوتی داریم. اینها می توانند معمولی ترین نیازها باشند - برای گرما ، غذا ، خواب ، آب و غیره. و موارد پیچیده تر - در نزدیکی عاطفی ، در عشق ، در توجه ، در حمایت ، در پذیرش ، در مراقبت و غیره.

و هنگامی که نیازهای ما توسط ما یا با کمک دیگران برآورده می شود ، احساسات شادی ، لذت ، رضایت را تجربه می کنیم ، یا می توانیم احساس لطافت ، عشق ، قدردانی و غیره را احساس کنیم.

اگر به دلایلی نیازهای ما برآورده نشود ، ما انواع مختلفی از احساسات را که معمولاً "منفی" نامیده می شوند ، تجربه می کنیم - می توانیم عصبانی ، عصبانی ، عصبانی ، ناراحت و غیره شویم.

و همه این احساسات در مورد نیازهای ما - در مورد آنچه برای آنها اتفاق می افتد - راضی هستند یا نه. و همین احساسات می تواند به ما بگوید که برای رفع این نیازها به خودمان کمک کنیم.

بنابراین ، بسیار مهم است که بتوانید احساسات را در خود مشاهده کنید. برای اینکه بتوانم آنها را نام ببرم - اکنون چه نوع احساسات و تجربیاتی را تجربه می کنم. و وقتی بتوانیم آنها را متوجه شده و بشناسیم ، پیدا کردن راهی برای برآوردن نیازهایمان برای ما آسان تر است.

شاید حتی با کمک افراد دیگر. به هر حال ، ما در بین مردم زندگی می کنیم و اغلب نیازهای ما با روابط با افراد دیگر ارتباط دارد.

روانشناسان چندین احساس اساسی (اساسی) را تشخیص می دهند. اینها ترس ، شادی ، اندوه و عصبانیت است. و برای شروع ، مهم است که بتوانیم به آنها توجه کرده و آنها را تعریف کنیم.

متأسفانه ، ما همیشه نمی توانیم تشخیص دهیم که چه نوع احساسات یا احساساتی را تجربه می کنیم. زیرا ، به عنوان یک قاعده ، این را نه در مهد کودک و نه در مدرسه به ما آموزش ندادند. شخصی خوش شانس بود و این را در خانواده به او آموزش دادند. اما این بیشتر یک استثنا است تا یک قاعده.

به عنوان مثال ، اگر خوشحال هستیم یا رضایت یا لذت را تجربه می کنیم ، این به ما می گوید که به خواسته خود می رسیم ، که یک یا چند نیاز ما برآورده می شود. بنابراین ، ما راضی هستیم.

یا به عنوان مثال ، ما آزرده یا ناراضی یا عصبانی هستیم ، این احساسات به ما می گوید که چیزی آنطور که ما دوست داریم پیش نمی رود. چیزی که ما به آن نیاز داریم هنوز در دسترس ما نیست ، ما هنوز نمی توانیم آن را دریافت کنیم.

و اگر بیاموزیم احساسات و احساسات را بدون نادیده گرفتن آنها ، بدون سرکوب آنها بیاموزیم ، آنگاه قادر خواهیم بود بفهمیم که این احساس یا احساس به ما چه می گوید. به عبارت دیگر ، ما قادر خواهیم بود آنچه را که نیاز داریم درک کنیم.

و هنگامی که خود را تعیین می کنیم - آنچه را که نیاز داریم ، آن وقت می توانیم به دنبال راهی باشیم که چگونه آن را به دست آوریم.

به عنوان مثال ، متوجه می شویم که احساس عصبانیت می کنیم. و این س ourselvesال را از خود می پرسیم: چرا عصبانی هستم ، چه اشکالی دارد؟ سوال دوم: به جای آن چه چیزی را دوست دارم؟ و سوال سوم: چگونه می توانم آن را دریافت کنم؟

به نظر می رسد طرح ساده است. اما بدون مهارت تکمیل آن دشوار است. اگرچه ، اگر تلاش کنید ، مطمئناً می توانید آن را یاد بگیرید.

اما اگر احساسات خود را نادیده بگیریم یا سرکوب کنیم یا انکار کنیم ، چه اتفاقی برای ما می افتد؟

و موارد زیر اتفاق می افتد - ما به بیراهه می رویم ، نیازها ، خواسته های خود را دنبال نمی کنیم و رنج می بریم و احساس ناراحتی می کنیم. خوب ، ناخوشایندترین چیز این است که احساسات و احساسات بیان نشده ، در ما باقی می مانند ، راهی در خود پیدا می کنند ، سلامتی ما را از بین می برند ، باعث ایجاد علائم و بیماری های مختلف می شوند.

در شرایطی که ما کودکان را تربیت می کنیم و انواع جلوه های احساسات آنها را سرکوب می کنیم ، کودکان نیز مانند بزرگسالان دچار بیماریهای روان تنی می شوند.

این می تواند هر چیزی باشد - هر بیماری یا علامتی.

بنابراین ، یادگیری توجه به احساسات و احساسات و تجربیات خود بسیار مهم است. و عواطف و احساسات افراد دیگر ، به ویژه افراد نزدیک خود را بپذیرید.

مهم است که یاد بگیرید احساسات را در خود مشاهده کنید ، آنها را بشناسید - آنها در مورد چیست. و آنچه می توانید انجام دهید تا به خواسته خود برسید.

و اگر والدین هستید ، مهم است که به فرزند خود بیاموزید که احساسات و احساساتی را که تجربه می کند درک کند.

به عنوان مثال ، نام او و احساسات خود را نام ببرید. آن ها در مورد آنچه فکر می کنید ممکن است در موقعیت خاصی تجربه کند صحبت کنید. و مهم است که او را از احساسات خود مطلع کنید.

به عنوان مثال ، اگر می بینید که او غمگین است ، به او بگویید: "شما الان ناراحت هستید. از چیزی ناراحت هستید؟ چیزی اشکال دارد؟ و چه می توان کرد تا آنطور که شما می خواهید باشد؟ چگونه می توانم در این مورد به شما کمک کنم؟"

یا می توانید به عنوان مثال با خود بگویید: "من ناراحت هستم که اینطور شد ، و نه آنطور که من می خواستم."

و به این ترتیب کودک به این ایده می رسد که می تواند احساسات مختلف را تجربه کند و با آنچه مرتبط است و چگونه می تواند از آنها به نفع خود استفاده کند.

در راه شناخت خود ، در مسیر بهبود روابط با عزیزان و در تربیت فرزندان شاد موفق باشید!

روانشناس ، روانشناس کودک Velmozhina Larisa

توصیه شده: