من نمی خواهم یک مادربزرگ باشم! بمان دختر

تصویری: من نمی خواهم یک مادربزرگ باشم! بمان دختر

تصویری: من نمی خواهم یک مادربزرگ باشم! بمان دختر
تصویری: Спасибо 2024, ممکن است
من نمی خواهم یک مادربزرگ باشم! بمان دختر
من نمی خواهم یک مادربزرگ باشم! بمان دختر
Anonim

مواقعی وجود دارد که مادران نمی خواهند دخترش بچه دار شود. سنتی ترین و قابل درک ترین انگیزه برای چنین مقاومتی با تمایل به حفظ چهره و شهرت دختر و خانواده در نزد دیگران در مورد ظاهر شدن نوه در خارج از ازدواج همراه است. با این حال ، می توانید انگیزه های دیگری از عدم تمایل دختر به مادر شدن پیدا کنید. یکی از این انگیزه ها ترس از پیری است ، یعنی ترس از مادربزرگ شدن. تبدیل شدن به مادربزرگ مخصوصاً برای زنانی که برای آنها جوان به نظر می رسد ، حفظ جذابیت زنانه آنها مهمتر از تداوم نسل است. برای اجتناب از وضعیت نامطلوب مادربزرگ ، چنین زنانی می توانند هر کاری را انجام دهند تا دختر خود را در حالت یک دختر بگذارند: از ازدواج دلسرد شوند ، مجبور به سقط جنین شوند ، با چشم انداز زندگی بدون بچه وسوسه کنند.

کجا می تواند بچه دار شود! او هنوز خودش بچه است! »مادری می گوید که با تمام وجود روحش نمی خواهد نقش مادربزرگ را امتحان کند.

دختر مادری که به شدت با مادر شدن دخترش مخالفت می کند ، می گوید: "مامان می گوید من هنوز زمان دارم تا فرم خود را از دست بدهم و کمرم را به یک نجات تبدیل کنم."

زنانی که با تمام وجود سعی می کنند دختر خود را در حالت دخترانه نگه دارند ، ممکن است خیلی جوان باشند ، که منجر به عدم تمایل به بازی در نقش مادربزرگ ، بیش از حد کودکانه می شود ، از این ترس که تولد نوه ها آنها را مجبور به تغییر کند. شیوه زندگی ، اما در بیشتر موارد زنان بیشتر از مادران هستند.

دیدگاه یک زن ، که مادرش ازدواج زود هنگام و تمایل به مادر شدن را به سخره می گیرد ، این است:

"او نمی توانست برای من و خواهرم یک مادر تمام عیار باشد. مخصوصاً برای خواهرم ، زیرا او دائماً بیمار بود. او این بار را بر دوش پدرش گذاشت ، که سخت کار می کرد ، اما از خواهر بیمار نیز مراقبت می کرد ، وقتی بزرگ شدم ، او مرا مجبور کرد از خواهر همیشه بیمارم مراقبت کنم. به محض اینکه خواهرم 18 ساله شد ، مادرش برای او آپارتمان خرید و او را به آنجا منتقل کرد. هنگامی که او متوجه شد من قصد ازدواج دارم ، به هر طریق ممکن سعی کرد من را منصرف کند ، و انتخاب شده من را مشکوک ، بی کفایت و شایسته توجه من نامید. در عروسی من ، او تمام ماهیت پوسیده خود را نشان داد ، وقتی هر از گاهی در مورد ناهنجاری های آدرس ما با همسرش درباره ظاهر اولیه کودکان ، نظرات خود را وارد می کرد ، آنها می گویند ، کجا آنها را عجله می کنید. او دائما در فکر این است که آیا من باردار هستم. تمام مدت او می گوید که فقط یک احمق مانند من در دنیای مدرن می خواهد در 24 سالگی فرزندی به دنیا آورد. اما می دانم که او به من فکر نمی کند. او از پیری می ترسد و اگر مادربزرگ شود ، به این معنی است که دوران پیری فرا رسیده است."

زن دیگری اعتراف می کند که پسرش مادربزرگش را با نام و "شما" صدا می زند ، همانطور که مادرش از بدو تولد خواسته بود. پسر در واقع نمی داند که مادربزرگ هایی در این دنیا وجود دارند و نوه ها چه نوع رابطه ای با آنها دارند.

اینها نمونه هایی از اشکال تقریباً مخفیانه مقاومت در برابر مادر بزرگ بودن است. در برخی موارد ، آنها چندان واضح نیستند و تشخیص آنها برای دخترانی که مشکوک نیستند انگیزه ای کاملاً متفاوت در پشت پیامهای مادری وجود دارد ، که ظاهراً محتوای آن مربوط به مراقبت از دختر است ، چندان آسان نیست. این وضعیت می تواند منجر به طولانی شدن دوران کودکی زنی شود که از دستورات مادرش برای "ایجاد شغل" ، "حفظ چهره" ، "آزاد بودن" و غیره پیروی می کند.

توصیه شده: