2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
از دشمنان خود نترسید - در بدترین حالت ، آنها می توانند شما را بکشند. از دوستان خود نترسید - در بدترین حالت ، آنها می توانند به شما خیانت کنند. از بی تفاوت ها بترسید - آنها نمی کشند و خیانت نمی کنند ، اما تنها با رضایت ضمنی آنها خیانت و قتل روی زمین وجود دارد (ابرهارد)
بی تفاوتی ویران می کند و حفظ می کند ، صدمه می زند و باعث بازگشت به واقعیت می شود ، نابود می کند و به ایجاد روابط جدید دیگر و بسیاری دیگر فشار می آورد. بی تفاوتی ممکن است به هیچ وجه پر نشود ، اما چیزهای زیادی با آن ارتباط دارد ، تقریباً غیرممکن است که با آن بی تفاوتی رفتار شود. شاید بی تفاوتی بعداً ظاهر شود ، اما ملاقات با بی تفاوتی شخص دیگر احساسات متفاوتی را تحریک می کند.
برای شروع ، اجازه دهید به کلی ترین تعریف مفهوم "بی تفاوتی" بپردازیم. بی تفاوتی - وضعیت یک فرد بی تفاوت ، بی تفاوت ، عاری از علاقه ، نگرش منفعل به محیط (فرهنگ لغت توضیحی اوشاکوف. DN اوشاکوف. 1935-1940). بی تفاوتی ، مترادف بی تفاوتی ، این اصطلاحات در اینجا به جای یکدیگر استفاده می شوند.
وحشی وحشتناک بی تفاوتی چگونه با او زندگی کنیم و آیا به او نیاز داریم
من می خواهم بی تفاوتی را در زمینه روابط انسانی ، نحوه پذیرش بی تفاوتی دیگران و خود شما در نظر بگیرم. بدترین چیز: بی تفاوتی یک عزیز. هوا به نوعی بسیار سرد ، تنها می شود. ناامیدی ، ناامیدی ، تنهایی کامل ، از دست دادن ایمان به افراد ممکن است رخ دهد ، به ویژه در این واقعیت که می توانید بر اساس اعتماد و درک روابط نزدیک با آنها ایجاد کنید. اگر شخص نزدیک و بی تفاوت به شما نگاه می کند ، شاید هیچکس واقعاً به شما احتیاج ندارد؟ چگونه می تواند بی تفاوتی در چنین رابطه نزدیک ایجاد شود؟ بی تفاوتی عشق را می کشد. البته نه همیشه ، اما قطعاً چیزی است که می تواند حتی عمیق ترین احساس واقعی را از بین ببرد. نکته این نیست که این احساس بزرگ خود فریبی است ، اما این عشق اگرچه قوی است ، اما نمی تواند در کنار بی تفاوتی زندگی کند.
بی تفاوتی زمانی است که برای شما مهم نباشد که او کجاست ، با چه کسی ، چه نوع رابطه ای دارند ، بچه دار می شوند ، شخص چه کار می کند ، وقتی در ظاهر شما هیچ احساس نمی کند ، چه احساسی دارد. وقتی یکی از عزیزان ما را آزار می دهد ، می خواهیم بی تفاوت باشیم تا فراموش کنیم. اما برای بخشیدن ، باید زنده بود و خطر نزدیک شدن بار دیگر را داشت.
بی اعتنایی به شخص دیگر به چه معناست؟ آیا بی تفاوتی بلافاصله در تماس با شخص خاصی یا در نتیجه رابطه وجود دارد؟
اگر بی تفاوتی را به عنوان یک ویژگی شخصیتی در نظر بگیریم ، افرادی هستند که حساس نیستند ، همدل نیستند ، فقط به خود فکر می کنند ، هنوز بدبین و محاسبه گر هستند ، به نظر می رسد همه اینها تصور بی تفاوتی را ایجاد می کند ، حتی اینطور است. آنها واقعاً نمی توانند در آنچه در این نزدیکی اتفاق می افتد گنجانده شوند ، حتی در روابطی که برای آنها معنی دار است. این ساختار ویژگی های شخصیتی چنین افرادی است ، در راه هر شخصی چنین شخصی می تواند ملاقات کند. ما آنها را قضاوت نمی کنیم ، زیرا ایده آل ها وجود ندارند و ما چنین حقی نداریم.
همچنین محاسبه یک همکار یا رئیس بی تفاوت دشوار نیست. اما یک نکته بسیار ظریف در اینجا وجود دارد: آیا کار شخصی و حرفه ای را با هم ترکیب می کند. برای حل یک مشکل تجاری ، اما با تکیه بر ویژگی های شخصی و درک رئیس ، یک فرد می تواند در مورد بی تفاوتی خود به خود آسیب برساند وقتی که نتواند وارد موقعیت شود و شرایط را در نظر بگیرد. اگرچه در واقعیت فقط می توان به یک محدودیت حرفه ای اشاره کرد و از نظر انسانی وضعیت به دور از بی تفاوتی و درک درد قلب نیست. اما کار کار است و مرزهای حرفه ای مانند مرز است.
بی تفاوتی یکی از عزیزان ، فردی نزدیک به قلب شما ، که سالها با او در کنار هم بوده اید ، به او صمیمی ترین افراد اعتماد دارید ، سخنان او را باور دارید ، از او قطعاً انتظار خیانت ندارید ، و به طور کلی ، کسی که به عنوان یک شخص به شما نزدیک است ، نمی دانید چرا.می توانید فریاد بزنید ، قسم بخورید ، در را بکوبید ، هیستری کنید ، گریه کنید ، حسادت کنید ، سعی کنید صحبت کنید یا برعکس ، کلمات مهربانانه ، محبت آمیز و شناخته شده را صادقانه و صادقانه مانند قبل بیان کنید ، اما شخص اهمیتی نمی دهد یا به آن اهمیت نمی دهد. به نظر می رسد او اهمیتی نمی دهد در واقع ، در اینجا ارزش آن است که بفهمیم واقعاً چیست. این ممکن است عدم درک آنچه اتفاق می افتد ، خستگی از تنظیم رابطه ، هیستریک و سایر روشهای صحبت کردن ، ناتوانی یا حتی ناتوانی در تحمل تنش و درگیری ، سایر فرآیندهای روانی و شخصی که هیچ ارتباطی با درگیری ندارند ، و صد دلیل ناشناخته دیگر برای دیگری. اما این ممکن است در واقع بی تفاوتی باشد. در حالت اول ، می توانید دلایل این رفتار را در زمان مناسب یا در مکان مشخص کنید. البته این بستگی به روابط بین افراد ، میزان صمیمیت و اعتماد ، ویژگی های فردی ، سناریوی خانوادگی و صدها دلیل دیگر دارد که برای دیگری روشن نیست. اما ، اگر ما در مورد گزینه دوم صحبت می کنیم ، برای کسانی که دوست دارند دلایل و پیامدهای بی تفاوتی را در این موقعیت یا رابطه مرتب کنند و روشن کنند ، می توانید ریشه مشکل را جستجو کنید. س isال این است که با این دانش چه باید کرد و آیا امکان تغییر چیزی وجود دارد (ضروری). به نظر من ، مهمترین س hereال در اینجا این است که طرف مقابل چگونه با بی تفاوتی یکی از عزیزان ارتباط برقرار می کند: صدمه دیدن ، حسادت ، نگرانی ، در را می کوبد ، در یک پناهگاه پنهان می شود ، هنوز فریاد می زند و سعی می کند بفهمد ، گریه می کند ، درگیر می شود نوع دیگری از فعالیتها برای حواس پرتی خود ، برای همیشه از سوء استفاده کننده بسته می شود تا دوباره آسیب نبیند. این انتخاب با شخص باقی می ماند که در آینده چه کاری انجام دهد ، هر بار در مورد آن صدمه ببیند یا دلایل و احساسات دیگر را در این روابط پیدا کند. اگر به غیر از بی تفاوتی ، هیچ چیز دیگری باقی نمانده یا نبود ، یک انتخاب نیز وجود دارد: در این رابطه بمانید یا بروید ، دور شوید. رفتن با بی تفاوتی دیگران گاهی راحت تر از زمانی است که احساساتی وجود داشته باشد ، بهتر است فکر کنید که دیگری بد است و شما در راه نیستید و مانند کشتی هایی در دریا متفرق شوید ، البته قلب شما را می رنجاند. ، اما سپس آن را رها کنید
و اگر یکی از عزیزان ناگهان سرد می شود ، چه باید کرد؟ گاهی اوقات ، درک و بخشیدن ، پذیرفتن و رها کردن آسان است. اگرچه برای بی تفاوتی ، دریایی از احساسات دیگر را می توان پنهان کرد. و در اینجا بی تفاوتی در نتیجه نیاز برآورده نشده ظاهر می شود. بی تفاوتی در آستانه ناامیدی می تواند احساسات قدیمی را ویران کند و هرگز برنگرداند. خیانت ، خیانت نیز می تواند منجر به بی تفاوتی شود. اما گاهی اوقات جایی برای بخشش وجود دارد: خیانت ، خیانت ، بی تفاوتی را می توان با قدرت بزرگ عشق و بخشش درمان کرد. برای بی تفاوتی ، می توانید احساسات قوی را پنهان کنید ، قدم بزنید و متوجه فردی نشوید که واقعاً می خواهید با او رابطه ای گرم و نزدیک داشته باشید. در اینجا این س openال باز است که چه کسی به دنبال نزدیک شدن است و به چه دلایلی مردم ماسک بی تفاوتی را انتخاب می کنند. کسی از درد می ترسد ، یا از درد دیگری ، فردی ناامن است و نمی تواند از طرد شدن جان سالم به در ببرد ، و تصمیم می گیرد از احساسات واقعی شخص دیگر اطلاع نداشته باشد ، فردی اصولگرا است و فقط یک بار ظاهر می شود ، کسی می ترسد که آن شخص او نمی بخشد و ابتکار باعث می شود روابط ناپایدار آنها بدتر شود ، و کسی فقط انتظار دارد که دیگری خود به خود مطرح شود و هیچ گزینه دیگری در تصویر او از جهان وجود ندارد. هر کس دلایل خاص خود را دارد و باز هم یک سوال انتخاب شخصی.
بی اعتنایی خودت چطور؟ وقتی به فردی نگاه می کنید که زمانی نزدیک و عزیز بود و هیچ چیزی را احساس نمی کردید. گاهی اوقات میل به صمیمیت و نزدیکی خود دچار اشتباه می شود و تلاش برای ایجاد روابط نزدیک و قابل اعتماد بیش از حد یا بیش از حد هزینه می شود. سپس ، در مرز ناامیدی ، دستان خود را پایین می گذارید ، و در طول زمان به عنوان یک غریبه نگاه می کنید و به این فکر می کنید که چه چیزی شما را در تمام این مدت به هم متصل کرده است. انتخاب درست مهم است ، اما هیچ کس به طور دقیق نمی داند کدام یک درست است ، مخصوصاً وقتی درد و ناامیدی چشمان شما را می بندد و هیچ چیز دیگری را احساس نمی کنید ، اگرچه این بی تفاوتی و بی تفاوتی نیست. چگونه با بی تفاوتی خود برخورد کنیم؟ با خود و طرف مقابل صادق باشید.اگر شما واقعاً جذب فردی نمی شوید که با پارامترهای مهم نزدیک است ، مهم است که او از آن مطلع باشد ، حداقل صادقانه خواهد بود. و سپس انتخاب با اوست ، چگونه با آن رفتار کنیم و برای ما ، چه کنیم با آن.
توصیه شده:
زندگی چه کسی را داریم زندگی می کنیم؟ مختصری در مورد سناریوهای زندگی
ما روزانه صدها انتخاب می کنیم. ما انتخاب می کنیم که با چه کسی و چه زمانی تماس بگیریم ، کودک را به کدام مهد کودک بفرستیم ، آیا شغل خود را تغییر دهد یا در مهدکودک قدیمی بماند. و هرچه تصمیم جدی تر باشد ، بار مسئولیت را بیشتر احساس می کنیم! با برداشتن این یا آن مرحله از زندگی ، ممکن است حتی از آن آگاه نباشیم ، اما طبق سناریوی خاصی عمل کنیم.
چرا ما به کسانی نیاز داریم که نیاز نداریم؟
روابط با افراد خاصی در مجموعه اساسی زندگی ما گنجانده شده است: والدین ، فرزندان ، شوهران ، زنان. اما ، علاوه بر آنها ، ما روزانه با بسیاری از شخصیت های اختیاری - همکاران ، همسایگان در راه پله ، همکلاسی های سابق ، "دوستان" دوران کودکی و غیره ارتباط برقرار می کنیم و اگر حل مشکلات در روابط با برنامه قبلی یک برنامه اجباری است ، پس مشکلات دومی "
آیا به سرگرمی نیاز داریم؟
دیروز من و دوستم درباره سرگرمی ها و علایق صحبت کردیم. اینترنت دوره های مختلف ، سمینارها ، آموزش ها و کلاس های کارشناسی ارشد در زمینه حرفه ، سرنوشت ، "شناختن خود" و غیره را به ما ارائه می دهد. مصاحبه های شغلی درباره سرگرمی ها و علایق می پرسند.
چرا به احساسات نیاز داریم و چگونه می توانیم از آنها به نفع خود استفاده کنیم؟
در زندگی ما دائماً نوعی احساس را تجربه می کنیم. آنها برای ما چیست و با آنها چه کنیم؟ این همان چیزی است که من امروز با شما هستم و می خواهم در مورد آن صحبت کنم. احساسات ما به ما می گوید که چه اتفاقی برای ما می افتد - این که آیا در زندگی ما اتفاق می افتد ، آنچه ما نیاز داریم ، چرا ما خوب هستیم ، یا اصلاً اینطور نیست.
"برای خودت" زندگی کن یا "تمام زندگی خود را روی این وحشی ناسپاس بگذار"
به عنوان مثال ، رژ لب جدید. بله ، خیلی عزیز. و در اصل ، تقریباً یکسان ، خوب ، لوله زیبا تر است ، خوب ، یک دکمه است تا درپوش از بین نرود ، خوب ، ثبات رنگ بالاتر است ، و رنگ بندی زیبا تر است ، اما ، به طور کلی ، رژ لب رژ است. و ، (دختران مرا متوجه خواهند شد) تنها زمانی که "