چگونه می توان زندگی جدیدی را بعد از 30 سال شروع کرد: اسرار تغییر

فهرست مطالب:

تصویری: چگونه می توان زندگی جدیدی را بعد از 30 سال شروع کرد: اسرار تغییر

تصویری: چگونه می توان زندگی جدیدی را بعد از 30 سال شروع کرد: اسرار تغییر
تصویری: Shocking Secret of the Pope That Bowed to Allah 2024, آوریل
چگونه می توان زندگی جدیدی را بعد از 30 سال شروع کرد: اسرار تغییر
چگونه می توان زندگی جدیدی را بعد از 30 سال شروع کرد: اسرار تغییر
Anonim

سی سال نقطه عطفی است که همه به ناچار از آن عبور می کنند. برای برخی ، این گذار به صورت آماده انجام می شود ، برای برخی دیگر مبهم است و برای برخی دیگر آغاز مرحله حاد یک بحران شخصی می شود. در اکثریت قریب به اتفاق موارد (به معنای واقعی کلمه فقط تعداد کمی خوش شانس هستند) نمی توان از این بحران جلوگیری کرد - این نتیجه روابط حاکم بر جامعه است. اما می توانید با موفقیت بر آن غلبه کنید.

اگر می دانید چگونه. من سعی می کنم در مقاله خود در این مورد به شما بگویم.

زندگی دیگر شادی نیست

یک علامت واضح که قبلاً وارد بحران شده اید یک احساس واضح یا پنهان است که زندگی به نوعی شادمانه شده است ، هیچ احساس رضایت و انگیزه قبلی وجود ندارد ، زندگی یک شادی نیست ، زندگی روزمره و روزمره در حال احساس است مالیخولیای نامفهوم در حال افزایش است و نارضایتی از خودتان. و از همه مهمتر ، خیلی واضح نیست که چه باید کرد؟

از آنجا که رویه معمول بشر این است که به بدیهیات توجه نکند و علائم ظهور به عوامل مختلف روزمره نسبت داده می شود - "خسته" ، "بدون روحیه" ، "خسته ، فقط نیاز به استراحت" و غیره - مشکل مشخص نشده است ، و بنابراین حل نمی شود تا اینکه واقعا بد شود. یکی از مشتریان من خانواده اش را از دست داد ، ماشینش ، تجارتش ورشکست شد و بدهی های زیادی به جا گذاشت. یکی دیگر مبتلا به روان رنجوری بود و مجبور شد برای قرص به متخصص مغز و اعصاب مراجعه کند.

زندگی به گونه ای تنظیم شده است که پرداخت بی توجهی اجتناب ناپذیر است. ممکن است فردا ، شاید یک سال دیگر بیاید ، اما اجتناب ناپذیر است. بنابراین ، با احساس "اولین پرستوهای بحرانی" به شکل انواع ناراحتی های روانی - به عنوان مثال ، عدم تمایل به کار بیشتر یا توسعه تجارت ، حالتهای افسردگی ، طغیان تحریک ، افکار در مورد معنای زندگی ، خستگی مداوم / مالیخولیا / ناامیدی ، آنها را کنار نگذارید ، اما پس از درک بحران آغاز شده ، شروع به خروج از آن کنید.

طبیعت در مقابل جامعه

قبل از ظهور طب مدرن ، مردم مدت طولانی در "رتبه های پایین" زندگی نمی کردند. کار روزانه سنگین فیزیکی ، تغذیه نامناسب ، عدم رعایت بهداشت اولیه و پیشگیری بدن را خسته می کند. و یک سیستم ایمنی ضعیف دیگر نمی تواند در برابر بیماری های متعددی مقاومت کند ، که هیچ درمانی برای آنها وجود نداشت. بنابراین ، تعداد کمی از افراد تا 40 سال عمر کردند. و تنها تعداد کمی از آنها به سن 50-60 سالگی رسیدند.

مردم تنها در قرن بیستم با ظهور طب مدرن و روشهای درمان و پیشگیری از بیماری ، 70 تا 80 سال زندگی کردند. اگر ما به زبان تفکر سیستمی صحبت کنیم ، بشریت توانسته است سومین مرحله اینرسی یا پایدار توسعه سیستم بیولوژیکی "انسان" را گسترش دهد. و در این قرن می توان آن را حتی بیشتر گسترش داد.

پایین بودن امید به زندگی مردم دلیل دیگری داشت. طبیعی. واقعیت این است که توسعه سطح انرژی مورد نیاز و مواد ضروری برای وجود موفق بدن انسان از نظر ژنتیکی با محدوده 30 ساله محدود می شود. سپس به تدریج اما مطمئناً رو به افول می رود. تا آن زمان ، یک فرد انسانی باید زمان لازم برای تولید مثل ، یعنی انتقال ژن های خود به فرزندان خود را داشت ، و سپس معنای بیولوژیکی موجودیت آن از بین می رفت. طبیعت مفهوم "بازنشستگان" را نمی داند.

بنابراین ، پس از 30 سال ، میزان انرژی آن نقش ها ، ماسک ها و پیش بینی هایی که شخص در فرایند اجتماعی شدن روی خود قرار داده است رو به کاهش است. و در روند این افول ، تضاد عمیقی بین خود واقعی یک فرد و "سیستم عامل" تحمیل شده توسط جامعه شروع می شود. تضاد ، که اصلی ترین عامل بحران میانسالی است.

ظهور سایه

در سایه این مقاله ، منظور من ذات واقعی درونی هر شخصی است. خود واقعی او ، سرکوب شده و در فرآیند اجتماعی شدن به زیر زمین رانده شد. شکار شد زیرا خواسته ها و آرزوهای او با الزامات نقش های اجتماعی که از طریق آنها شخص خود را شناسایی می کند (نوعی ماسک) سازگاری ضعیفی دارد.

لحظه ای که ماسک اجتماعی شروع به از دست دادن موقعیت غالب خود می کند ، ظهور سایه را اعلام می کند. تشدید تناقض بین آنچه که شخص واقعاً است و اینکه چگونه خود را می بیند / نشان می دهد / موقعیت می دهد. این تشدید باعث ایجاد انواع ناراحتی های احساسی در قالب طغیان خشم ، تحریک مداوم ، احساس خلاء درونی ، از دست دادن قدرت ، عدم تمایل و آرزوها ، انواع عجله از منطقه ای به منطقه دیگر (از یک فرد به دیگری) ، احساس رانندگی و غیره

این را می توان استعاره بشکه ای دانست که مثلاً گربه ها در آن نشسته اند. قبلاً ، سنگ زنی و تلاش آنها برای بیرون آمدن کاملاً نادیده گرفته می شد ، زیرا قدرت کافی برای نگه داشتن درپوش بازیگوشانه وجود داشت. اما اکنون دیگر قدرتی وجود ندارد و درپوش به سختی در دست گرفته شده است. گربه ها پوزه خود را بیرون می آورند و با صدای بلند فریاد می زنند. و راهی برای عقب راندن آنها وجود ندارد.

مهم است که درک کنیم که سایه یک تجلی مخرب نیست. برخلاف ماسک شما ، که یونگ آن را سازش بین جامعه و شخصیت نامید ، این فقط یک روح مجروح است. غرایز سالم شما ، شهود شما ، انگیزه های خلاق شما ، توانایی شما در لذت بردن ، توانایی شما در لذت بردن واقعی از دنیا و زندگی - اینها همه سایه شما هستند. یعنی آنچه که در زندگی شما در حال حاضر وجود ندارد سایه شما است. آنچه باید با آگاهی شما ادغام شود.

پنج مرحله ضروری

ماهیت حل تضاد بین خود و جامعه در این واقعیت نهفته است که شخصیت چارچوب و نقش های تحمیل شده را ترک می کند ، اما در عین حال بخشی از ارگانیسم اجتماعی باقی می ماند. در شرایط فعلی ، این به معنای استاد شدن است. مالک خودش ، زندگی اش. سپس ، وقتی به اندازه کافی قوی می شوید ، شخصیت های ضعیف به سراغ شما می آیند تا شما نیز برای آنها استاد شوید.

و تنها راه برای تبدیل شدن به یک استاد ، یک رهبر در زندگی ، خلاص شدن از حالت قربانی است. خلاص شدن از شر آن به آسانی که ما دوست داریم نیست ، اما اگر این کار انجام نشود ، زندگی شما به تدریج پژمرده می شود تا به پایان منطقی خود برسد - یک بیمار ، کسل کننده ، ناراضی ، ضعیف و در بیشتر موارد ، حتی پیری ضعیف

فرآیند دگرگونی که به شما امکان می دهد رهبر شوید و بعد از 30 سالگی زندگی جدیدی را آغاز کنید شامل پنج مرحله اساسی است:

  1. اولین نکته این است که هدف واقعی خود را درک کنید (یعنی خواسته ای که سایه شما دارد) ، زیرا فقط چنین هدفی به شما قدرت لازم برای حرکت رو به جلو را می دهد ، که سالها "شعله ور" می شود.
  2. شما باید مسئولیت کامل رسیدن به آن را بر عهده بگیرید. شما می توانید به خدا ، به جهان ، به یک شانس خوش شانس ، به یک اتفاق خوش شانس امیدوار باشید ، اما نباید ، همانطور که می گویند ، خود را "اشتباه" کنید. حرکت به سمت هدف فقط به اقدامات شما بستگی دارد.
  3. در مرحله بعد ، شما باید بهترین و شخصی ترین راه را برای رسیدن به هدف خود ، یعنی چیزی که معمولاً "کار زندگی" نامیده می شود ، بیابید. ترفند در اینجا این است که هدفی که تعیین می کنید می تواند ماهیتی جمعی داشته باشد ، به این معنی که برای دستیابی به آن ، ممکن است به تیمی نیاز داشته باشید که مجبور نباشید در آن نقش اصلی را ایفا کنید.
  4. شما باید موافقت کنید که جهان بینی فعلی شما ، درک واقعیت ("سیستم عامل" ذهنی) و اولویت های مرتبط با آنها کاملاً با واقعیت کافی نیست و روند "چشمک زدن" شخصی را آغاز می کند ، به عنوان مثال. خلاص شدن از توهم و دروغ گفتن به خود
  5. گام پنجم نتیجه این واقعیت است که در چهار مورد قبلی شما کار درستی انجام داده اید. شما باید منطقه راحتی خود را ترک کنید. هر چه این کار آسان تر باشد ، میزان انرژی درونی ، انگیزه و کفایت شما بیشتر است. و آنها بالاتر خواهند بود ، عمیق تر و بهتر از دروغها و نابینایی هایی که تمام زندگی قبلی خود را در آن گذراندید خلاص می شوید. شروع به فراتر رفتن از آنچه قبلاً توانایی خود می دانستید کنید و نتایج جدیدی کسب کنید ، و با آنها تغییرات جهانی در زندگی داشته باشید!

البته ، در طول راه ، با مشکلات ، مشکلات و آزمایش های دیگر روبرو خواهید شد.این بخشی اجتناب ناپذیر از زندگی است. با ماهیچه های ضعیف نمی توانید شنا خوب و دور یاد بگیرید. شما نمی توانید ماهیچه های خود را روی نیمکت دراز بکشید و در رویاهای زندگی بهتر تمایل داشته باشید. هر چیزی قیمت و بهایی دارد. هیچ چیز به همین سادگی داده نمی شود. پشت هر نتیجه "جادویی" آمادگی دقیق ، تلاش نامرئی و طرز فکر کاملاً متفاوت نهفته است.

یاد آوردن! ممکن است خود را در میان کسانی پیدا کنید که زندگی آنها پس از 30 سال به پایان نمی رسد ، بلکه وارد مرحله جدیدی می شود. بحران یک جمله نیست ، این یک فرصت شاد است که خود را از تحمیل شده رها کرده و سرانجام خود شوید. آماده اید تا خود را جدید کشف کنید؟ کسی را که مدتها از خود پنهان کرده بودید و در پشت ماسکهای زشت و زشت پنهان شده بود. از آنها با دیوارهای ضخیم بتنی مسلح از دفاع روانی از خود دفاع کردند. سپس تصمیم بگیرید که تغییر کنید. خوشحال می شوم در این زمینه به شما کمک کنم و شما را به مشاوره رایگان خود دعوت کنم. حتما بیا!

زندگی جدید شما در انتظار شماست!

توصیه شده: