چگونه می توان لیست دلخواه و انگیزه را فعال کرد؟ یا چگونه می توان دوباره خواستن و خواستن را شروع کرد

فهرست مطالب:

تصویری: چگونه می توان لیست دلخواه و انگیزه را فعال کرد؟ یا چگونه می توان دوباره خواستن و خواستن را شروع کرد

تصویری: چگونه می توان لیست دلخواه و انگیزه را فعال کرد؟ یا چگونه می توان دوباره خواستن و خواستن را شروع کرد
تصویری: واتس اپ پنج تنظیمات مهم واتس اپ که باید استفاده کرد Whatsapp 5 Important Settings 2024, آوریل
چگونه می توان لیست دلخواه و انگیزه را فعال کرد؟ یا چگونه می توان دوباره خواستن و خواستن را شروع کرد
چگونه می توان لیست دلخواه و انگیزه را فعال کرد؟ یا چگونه می توان دوباره خواستن و خواستن را شروع کرد
Anonim

اگر به مردم نگاه کنید ، می بینید که چگونه برخی از افراد با شادی و لذت در زندگی خود نوعی عمل را انجام می دهند ، فعال می شوند و نتیجه می گیرند ، و افرادی هستند که به نظر می رسد در خواب هستند ، زندگی آنها سال به سال ، عملاً ، گذر می کند. هیچ چیز تغییر نمی کند آنها سوخت و انرژی حیاتی ندارند که بتواند به آنها در زندگی کمک کند. آنها "انگیزه اولیه" ندارند

این انگیزه در درجه اول مسئول میل اولیه به خواستن است. او مسئول نیاز به بازی ، سرگرمی ، و تنظیم زمان خود است.

در روانشناسی ، چیزی به نام حالت نفس وجود دارد. بنابراین سه حالت نفس (والد ، کودک و بزرگسال) وجود دارد که هر یک وظیفه خاصی را بر عهده دارند.

کارکردهای روان:

وظیفه والدین مراقبت از خود و دیگران ، آموزش و توضیح ، کنترل ، رعایت اصول اجتماعی ، قوانین ، هنجارها و ممنوعیت ها ، تأیید و انتقاد و غیره است.

وظیفه کودک این است که بخواهد ، بخواهد ، به ما انگیزه بدهد و عمل کند. برای درخشندگی و غنای زندگی ، کودک درونی مسئول خودانگیختگی و طبیعی بودن ، ایجاد چیزهای جدید ، ایجاد تخیلات و ایده ها است.

وظیفه یک فرد بالغ این است که در وضعیتی آگاهانه ، مذاکره ، سازگاری ، مطابقت با واقعیت ، در نظر گرفتن خواسته ها ، برنامه ها و رویدادها به طور کلی از منظر عقل سلیم و سود ، تجزیه و تحلیل و محاسبه گزینه ها ، عمل به م effectiveثرترین روش ها باشد. یک نفر می داند

اگر شخص چیزی نمی خواهد ، اغلب مشکلات مربوط به این نوع انگیزه وجود دارد. مشکلات ناشی از شکست کودک درونی است.

مقصر همه چیز کیست؟

برنامه نویسی اجتماعی و والدین در دوران کودکی با نادیده گرفتن خواسته های خودجوش کودک در تلاشها ، خواسته ها و نیازهای او ، انگیزه کودک را سرکوب و تغییر شکل می دهند.

ممنوعیت ها آنها اغلب دلایلی هستند که باعث ایجاد مشکل در این نوع انگیزه می شوند. دست کسی را می زدند ، مدام به او می گفتند "نه ، بد ، صعود نکن ، دست نزن ، راه نرو ، تلاش نکن ، خطرناک است و غیره". تقریبا در هر اقدامی

بنابراین ، پرورش از یک برده مطیع با ممنوعیت ها و محدودیت های اجتماعی زیاد از کودک. و در نتیجه چنین تربیت منفی ، فقدان انگیزه اولیه اولیه در زندگی بزرگسالان شکل می گیرد. چنین عباراتی قید و بندهایی را ایجاد می کند که فرد می تواند بقیه عمر خود را با آن زندگی کند در صورتی که نمی داند چگونه و چگونه باید انجام دهد.

چنین تغییراتی هم در سطح روان (پایان انرژی روانی) و هم در سطح فیزیولوژی (آن قسمتها و نواحی از مغز که مسئول انگیزه اولیه هستند ، برای آرزو خاموش می شود) رخ می دهد.

"انگیزه اولیه" می تواند و باید "شامل" شود. و سپس انرژی سرکوب شده و محدود شده آزاد می شود و انرژی و نیروها به طور خودکار ظاهر می شوند. علاقه به زندگی بیدار می شود. روان دیگر خود را مسدود نخواهد کرد.

باید ، باید ، باید:

اگر دائماً به فردی گفته می شد که چگونه و چگونه باید انجام دهد. در نتیجه چنین تربیتی ، مهارت استقلال توسعه نمی یابد و انگیزه اولیه مسدود می شود یا به سادگی غیر ضروری می شود.

به طوری که روان از نیازها و خواسته های متضاد (زمانی که شما یک چیز را می خواهید ، اما آنها می گویند انجام دهید) به زباله نمی رود. این فقط انگیزه اولیه را خاموش می کند. و یک فرد تمایلی ندارد که زندگی خود را آنطور که می خواهد زندگی کند. در عوض ، در حال حاضر دیکته شده است که شخص "باید" چه کار کند ، چگونه "درست" و "باید" چه کار کند.

گیرش چیه؟

و حتی هنگامی که شخص به تمام آنچه "باید" برسد - هیچ لذت غیر روال و نه لذت نهایی را از کار انجام شده احساس نمی کند. به نظر می رسد که من درآمدزایی و نوعی رابطه را یاد گرفته ام.اما هیچ یک از مهمترین اجزای یک زندگی شاد وجود ندارد - تمایلی به زندگی ، خواستن ، شناختن جهان اطراف و لذت بردن همزمان وجود ندارد. و بدون این ، زندگی خسته کننده ، خاکستری و احتمالاً "صحیح" می شود ، اما خوشایند نیست.

قرص جادویی یا چیز دیگه ای هست …

اگر "انگیزه اولیه" وجود نداشته باشد - هیچ انرژی و تمایلی برای تمایل و انجام هر کاری وجود ندارد. به عبارت دیگر ، هیچ کلیدی برای درمان وجود ندارد. و صرف نظر از اینکه شخص چه کاری انجام می دهد ، ماشین تا زمانی که دوباره کلیدها به جرقه زن بازگردانده نشود ، نخواهد رفت.

وقتی این انگیزه خوب کار می کند ، می توانید در برنامه ریزی استراتژیک مشارکت داشته باشید - اهداف را به طور شایسته تعیین کرده و آنها را اجرا کنید. از آنجا که یک فرد می داند چه می خواهد - او ارتباط خوبی با خود دارد. خواسته ها و نیازها در او بیدار می شود. دست ها برای انجام کاری خارش دارند ، برای تحقق خواسته ها منبع نیرو و انرژی وجود دارد. زندگی در مسیر درست حرکت می کند.

چه باید کرد؟

برای اینکه انگیزه اولیه به خوبی کار کند - این نشاط ، انگیزه و علاقه به زندگی را به همراه داشت. در این مورد ، شما باید با ساختارهای هوش هیجانی کار کنید. لازم است کار کودک درونی را در سطح روان بازگردانیم ، و در سطح بدن ، به طور عادی ، مناطقی از مغز را که از کار افتاده اند "روشن" کنید. یعنی باید سیگنال های مسدود شده را دوباره راه اندازی کنید.

لازم است اطمینان حاصل شود که مناطقی از مغز که مسئول این انگیزه اولیه هستند کار می کنند ، تا روان به حالت اولیه صحیح بازگردد ، وقتی همه چیز "خوب" است. به طوری که میل به تعیین و دستیابی به اهداف طبیعی بود ، انگیزه انجام این کار نه تنها و نه چندان آگاهانه ، بلکه از اعماق روح و بدن شکل گرفت. سپس زندگی دلپذیر و رضایت بخش خواهد بود.

فقط همین. تا دفعه بعد. با احترام ، دیمیتری پوتیف.

توصیه شده: