بیایید در مورد شادی صحبت کنیم؟

فهرست مطالب:

تصویری: بیایید در مورد شادی صحبت کنیم؟

تصویری: بیایید در مورد شادی صحبت کنیم؟
تصویری: پژواک پرستش با شما - قسمت بیست و چهارم - شادی 2024, آوریل
بیایید در مورد شادی صحبت کنیم؟
بیایید در مورد شادی صحبت کنیم؟
Anonim

زیرا وقتی از مردم می پرسیدم (بیشتر اوقات این سال را از زنان می پرسیدم) ، پاسخ های یکسانی دریافت می کردم. همان! یا تقریباً یکسان. من حتی از شما خواستم آن را بنویسید. و این همان چیزی است که هر از گاهی اتفاق می افتد.

برای خوشبختی شما نیاز دارید:

خانهی من. (آپارتمان ، اتاق ، جزیره).

پول (نامحدود).

مرد. (فقط برای من. برو-بیار-بوسه-برو-بیرون. و من آنچه هستم هستم).

سفرها (کشورهای عجیب و غریب با قابلیت ارسال تصاویر در اینستاگرام).

لباس ها (به طوری که من یک لباس کوچک دارم که زیر کت های راسو در گنجه ای از چوب ماهون آویزان است که در اتاق نشیمن یک عمارت در یک شهر مجلل ایستاده است ، جایی که من خودم بزرگترین ضربه آن هستم).

آبگرم (اتاق ماساژ ، مانیکور-پدیکور-پلاستیک).

شغل رویایی. (برای انجام کمترین هزینه و پرداخت بیشتر).

و غیره….

یک چیز جالب ، یک تراز صالح معلوم می شود! مردم می دانند چه می خواهند. مثلاً شورا بالاگانوف ، که برای خوشحال بودن نیاز به دریافت مبلغ ثابتی داشت.

وقتی می خواهم روز خوش شانس خود را به خاطر بیاورم ، تصویر حتی جالب تر می شود. حداقل یکی. و چندی پیش این اتفاق می افتاد. ما "روزهای شادی" داریم ، درست است؟

پاسخها این بود…. نه ، بهتر است خودتان ببینید.

  • در دریا بود و غروب را تماشا می کرد. و چنین حسی در قفسه سینه ام وجود داشت ، ضربان قلبم … و اشک ها جاری می شدند ، و باد بسیار شور بود ، و موهای من گردنم را آنطور در آغوش گرفت. من از خوشحالی و از چیزی ناشناخته گریه کردم ، چیزی که نامی ندارد. از تحسین انگار.

  • من بچه داشتم. آن را در قلب خود نگه داشتم. شادی وصف ناپذیر مرا تا انتهای موهایم سوراخ کرد. حتی در انگشتان دست ، سوزن های شادی ظاهر شد. چنین معجزه ای! کودک من!
  • با معشوق خود بخوابید من فقط یک قطره عطر روی خودم دارم و ما در خلسه هستیم. تا ابد ادامه دارد. انگار نه زمانی هست و نه جسمی ، نه مال من و نه مرد من. نوعی لخته شدن قدرت وجود دارد. ما به هم داده شده ایم و پذیرفته شده ایم. لذت و شادی!
  • بعد از مدتها غیبت به خانه برگشتم. او عزیزانم را در آغوش گرفت. چه خوشحالم که دوباره در خانه هستم. و توسط خویشاوندان احاطه شده است.
  • بیماری عقب نشینی کرد. من دوباره سالم هستم! سالم بودن چه خوشبختی است! همه چیز دیگر را با شعله آبی بسوزانید! من آزاد نفس می کشم! من همه دنیا را دوست دارم!
  • تا سحر راه رفتیم. آنها دست در دست هم به او نگاه نمی کردند. معلوم می شود که فردی در جهان وجود دارد که مرا درک می کند. این شگفت انگیز است ، زیرا من خودم را نمی فهمم ، اما در اینجا چنین شادی وجود دارد. و این سحر…. گویی با زندگی جدیدی ملاقات می کنیم. با یکدیگر. اولین طلوع ما من نمی توانم صحبت کنم و فقط با خوشحالی آه می کشم و صورتم را به سینه اش پایین می آورم.

  • شغلی معتبر اما نفرت انگیز را رها کردم و به سراغ آشپزی رفتم! از کودکی ، رویای آشپزی داشتم و کار دیگری انجام نمی دادم! آن هفته در آشپزخانه ، اجاق گاز و اجاق گاز مشغول بودم - همه چیز در قابلمه های من اشغال شده بود ، من و شوهرم منتظر مهمان بودیم. به دلایلی جمله ای از اپرتا در مورد خفاش به خاطر آوردم: "دیگ قهوه خش خش می کرد ، شما در لباس مجلسی نشسته بودید …" ، چیزی شبیه به آن. به طوری که همیشه اینطور بود. و سپس صدای شوهرم را می شنوم: "من می خواهم همیشه اینطور باشد!" من به اتاقی که او در آن با روپوش روی کامپیوتر نشسته بود ، آمدم. و دوباره می پرسم در مورد چیست؟ و او - او می گوید که امروز در خانه چقدر خوب است. من می خواهم همیشه همینطور باشد. به طوری که شما در آشپزخانه شاد و راضی هستید ، به گونه ای که مثل الان زمزمه می کنید ، تا به همان خوبی باشد. چون وقتی خوشحال هستی دوست دارم. من خودم خوشحالم احساس خوبی دارم. و من …. و من انصراف دادم من بیانیه ای نوشتم. و من چنین شادی را به عنوان بار از شانه هایم تجربه کردم! آمدم خانه و گریه کردم. از شادی. اکنون من به عنوان آشپز کار می کنم و از زندگی لذت می برم.

و دوباره به همین ترتیب … زیرا خوشبختی واقعاً برای همه متفاوت است. شادی روح و جسم این حالات شادی را به هم پیوند می دهد. هنگام تجربه این حالت ، ذهن خاموش می شود. حس زمان از بین می رود ، ما در لحظه حل می شویم ، آن را کاملاً زندگی می کنیم.

و همه افکار در مورد خوشبختی چیست - آنها منطقی هستند. و علاوه بر آن … کلیشه ای. فکر نمی کنی؟ اعتقاد بر این است که "تأیید" اجتماعی هر یک از انتخاب های ما موتور اصلی تجارت است. یعنی مهمترین تبلیغات محصول.این کیفیت یک کالا یا خدمات نیست که اکنون در خط مقدم است ، بلکه یک مارک تجاری یا گزینه های محصول است که برای اکثریت در دسترس نیست و بنابراین صاحب آن را از جمعیت متمایز می کند. با این حال ، کمی حواسم پرت شد.

به هر حال ، اگر کسی علاقه مند باشد که مردان چگونه به این س aboutال در مورد شادی پاسخ دادند ، من به شما خواهم گفت. آنها تقریباً هرگز چیزهای "درست" را نگفتند. دستیابی ، دستیابی و غیره. پاسخ ها از سری "شیر با نان ، اما روی اجاق با یک احمق" بود. البته نه به معنای واقعی کلمه. من در مورد این واقعیت صحبت می کنم که پاسخ های آنها دقیقاً شامل بخش ذهنی لذت شادی بود ، نه مادی. آنها استدلال کردند: "خوب ، اگر شادی در زندگی وجود ندارد ، چرا خوشبختی وجود دارد؟" و به این فکر می کردند که چه چیزی به آنها احساس رضایت می دهد.

من آماده اشتباه کردن هستم و فرض خود را با شما دوستان عزیز در میان می گذارم. همین است که هست. افکار عمومی (و این نظر را به مراتب بیشتر از ردیابی روندها تشکیل می دهد) ، دختران را سخت گیرتر ، منطقی تر و مطیع تر از پسران می داند. من این کار را برای چه می کنم؟ و علاوه بر این ، دختران اغلب برای والدین خود به فرزندان "راحت" تبدیل می شوند تا پسران پسر بچه. مردم چگونه استدلال می کنند؟ دختر ، زن و شوهر ، از بچه های کوچکتر پرستاری می کند ، تکالیف خانه را با دقت انجام می دهد. او همچنین آماده است تا روی خود کار کند تا کاستی های خود را برطرف کند.

ایرادات درست. بیایید در این مورد صحبت کنیم.

بیشترین تلاش جهت دار معلمان و دیگر "مربیان" در زندگی ما کدام است؟ برای رفع نواقص. چرا ریاضیات می خوانید ، به هر حال در آن مهارت دارید ، ادبیات می خوانید ، فقط دو نفر هستید! و جغرافیا چطور؟ دو؟ در مورد تاریخ چطور؟ همچنین دو؟ آواز خواندن چطور؟ پنج !؟ نه ، می شنوی؟ او همچنین می خواند! تا زمانی که deuces را برطرف نکنید ، هیچ درس موسیقی ندارید!

البته در مورد جذابیت یک حکایت ریش مبالغه شده است ، اما چه کسی گفته است که در افسانه هیچ اشاره ای وجود ندارد؟ در واقع ، به ندرت کسی مشغول توسعه توانایی های خود یا فرزندان است. حالا حتی کمتر. چرا؟ بله ، زیرا کودکان از سه سالگی به طور کامل "بزرگسالان" ، تقریباً تنیس و اسب سواری ، درس می خوانند ، بدون آنکه ابتدا بدانند روح این کودک به چه چیزی کشیده شده است. تشخیص ندادن او ، روح ، تمایلات.

و حتی با آگاهی از این تمایلات ، والدین اغلب سعی می کنند "نواقص صحیح" را در وهله اول قرار دهند ، در نتیجه "دندانه های" کلیشه ای ایجاد می کنند ، فرزند خود را از فردیت محروم می کنند و … در نتیجه … او را از شادی محروم می کنند ، زیرا این کودک بدانید این چیست ، شادی شخصی او

ما اغلب از خود می پرسیم چرا کمتر می خندیم؟ به هر حال ، کسانی که این س askال را می پرسند هنوز خوش شانس هستند ، حداقل آنها به یاد می آورند که چگونه در جوانی چندین ساعت پشت سر هم خندیدند. آنها وقتی از ته دل می خندند این سوال را می پرسند و به یاد می آورند که گونه های آنها قبلاً خیلی درد نمی کرد.

آیا به یاد می آورید که بزرگان به شما چه می گفتند؟ من نمی توانم به طور قطع تضمین کنم ، اما چیزی مانند شما باید بزرگ شوید ، برخی در ذهن شما می خندند ، شما فکر می کنید که وارد یک افسانه شده اید ، و شما ، عزیزم ، وارد زندگی خود شده اید ، باید بیشتر باشید جدی”. خوب ، در اینجا ما به افراد جدی نگاه می کنیم ، تجربه آنها و ایده شادی آنها را پذیرفته ایم. اینگونه است که برای همه کلیشه ای و قابل درک می شود.

به کسی بگویید که شما به عنوان آشپز کار می کنید. آیا این با معیارهای پذیرفته شده برای موفقیت و در نتیجه شادی ارتباط دارد؟ آیا موفقیت با شادی برابر است؟ و اگر چنین است ، این چه نوع موفقیتی است؟ مورد تایید شخصی یا اجتماعی؟ و برای چه کسی باید خوشحال باشیم؟ برای همه یا شخص خود شما؟

دوباره به سوال قدیمی خود دوست داشتن برمی گردم. و من یک گام عملی دیگر در این مسیر به شما پیشنهاد می کنم. بر توسعه نقاط قوت خود تمرکز کنید ، نه برطرف کردن "نقاط ضعف" خود. کسانی که منطقی فکر می کنند را در سه حرف می فرستم. USP (پیشنهاد فروش منحصر به فرد) ، من در این مورد چیزهای زیادی نوشته ام. درک منحصر به فرد بودن ، دانش ، مهارت ها و توانایی های فردی شما را از فردی خاص می سازد که "خواسته های" شما را درک کرده و نقاط قوت شما را می شناسد. این پیشنهاد شما را از دیگران متمایز می کند و منحصر به فرد بودن شما را به جهان نشان می دهد ، حتی وقتی به دنبال شریک زندگی هستید ، حتی وقتی به دنبال کار هستید.کسانی را که بصری فکر می کنند نیز به آنجا می فرستم. زیرا با شناسایی نقاط قوت خود ، همان "مقصد" را پیدا خواهید کرد ، مسیری که با شادی در آن قدم خواهید نهاد.

من اغلب با این دیدگاه از افراد مختلف ملاقات می کنم: "خوب ، من آشپزی می دانم (گیاهان می دانم ، می توانم ماساژ دهم ، می توانم آموزش دهم تا همه بفهمند ، من می دانم چگونه یک رویداد را سازمان دهم) ، خوب ، چه اشکالی دارد با آن؟ همه می توانند آن را انجام دهند فقط فکر کنید ، این یک اتفاق بزرگ است. " افرادی که به راحتی و بدون مشکل در هر کاری موفق می شوند تصور می کنند که این کار برای همه افراد در جهان آسان است!

مردم!!!! اشتباه می کنی!!!! این یک تنظیم کلیشه ای است! همه ما آنقدر عادت داریم که یکسان باشیم ، کاستی های خود را برطرف کرده و با یک وجه مشترک برابر می شویم ، به طوری که فکر می کنیم "افراد بی بدیل وجود ندارد" و افکار کلیشه ای دیگر. اگر کاری برای شما آسان می شود ، به این معنی نیست که افراد دیگر نیز آن را به خوبی و با همان سبک انجام می دهند!

علاوه بر این ، به ما آموختند که برای رسیدن به چیزی ، باید تلاش کنیم. و این واقعیت که آسان است همه شیطنت است. و بنابراین معلوم می شود ، هیچ چیزی برای سرمایه گذاری در آنجا وجود ندارد. موفقیت کار است. (در اینجا شکل تفکر کلیشه ای دیگری برای شما آورده شده است). و در عین حال موفقیت توسط افرادی به دست می آید که متوجه شده اند اکثر افراد دیگر به راحتی در حل برخی مسائل دسترسی ندارند. شاید آنها این را درک نکرده اند ، بلکه فقط کار مورد علاقه خود را انجام داده اند ، زیرا مورد تقاضای جامعه است و تفاوت اصلی آنها با بقیه این است که این کار را بدون فشار انجام می دهند. با کمال میل. البته آنها به طور طبیعی کار می کنند. اما نه غلبه کردن ، بلکه توسعه به دلخواه و در جهت ترجیحات آنها!

بنابراین ، با احساس شادی. و ممکن است مجبور نباشند به این فکر کنند که چقدر لباس و پول برای خوشبختی نیاز دارند. وضعیت روحی آنها از قبل راضی است.

به نظر من ، "ترفند" این است که افرادی که "خودشان" را پیدا کرده اند ، راه خود برای خوشبختی ، که تمایلات خود را درک کرده اند و بنابراین در حرفه خود "طرفدار" شده اند ، به عنوان یک قاعده ، دریافت می کنند. هزینه ها اتفاق می افتد که آنها خود را با چیزهای زیبا احاطه کرده و سفر می کنند. خندان ، با چهره ای شاد. و اطرافیان آنها چرخ دستی را جلوی اسب می گذارند و فکر می کنند حرفه ای خوشحال است که مسافرت و چیزهایی دارد.

و آنها سعی می کنند این احساس شادی را از ویژگی های مادی بدست آورند. آنها حتی با پوشیدن یک لباس جدید یا پشت فرمان خودروی جدید این حالت چهره را امتحان می کنند. اما به نوعی رنگ پریده است. برای خودته؟ خوب ، حداقل چیزی برای ارسال در اینستاگرام وجود خواهد داشت.

دوستان نظرتون راجع به خوشبختی چیه؟ خوشحال می شوم از زبان شما بشنوم.

احترام به ویژگی های منحصر به فرد هر یک از ما.

ایرینا پانینای شما

با هم راهی برای امکانات پنهان شما پیدا خواهیم کرد

توصیه شده: