2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
یانینا در خانواده ای از مهندسان لنینگراد متولد شد و تمام دوران کودکی خود را در یک آپارتمان عمومی بزرگ در روبینشتاین ، تقریبا روبروی خانه افسانه ای سرگئی دولتلاتوف گذراند. جوانی او در دوران شکوفایی زیرزمینی پس از اتحاد جماهیر شوروی سقوط کرد ، زمانی که نخبگان خلاق هنوز به صورت پاره وقت در اتاق های استوکر کار می کردند ، جایی که همه شکوفایی جوانان سن پترزبورگ در آن جمع شده بودند-نویسندگان ، هنرمندان ، موسیقی دانان.
در "آپارتمان" در یکی از این اتاقهای استوکر ، دختر یک هنرمند جوان را دید. وقتی شنید که نام این استعداد در حال توسعه فر ، یان است ، یانینا دیگر یک دقیقه شک نکرد که این سرنوشت اوست!
دختر آنقدر باهوش و زیبا بود که جان فکرش را هم نمی کرد که مقاومت کند.
- تو میشی من! او با لحنی ملایم گفت که تحمل اعتراض را نداشت.
از آن عصر ، جوانان جدا نشدند.
- چه زن و شوهر زیبا! چقدر همدیگر را دوست دارند! - به همه حسادت می کرد
در واقع ، جان فوق العاده با استعداد بود ، به همان اندازه فوق العاده تنبل. علیرغم حضور معشوق ، الهام به ندرت از او دیدن می کرد و یانگ هرگز آرزوی پول در آوردن نداشت. بیشتر اوقات او روی نیمکت کارگاه کوچک خود در اتاق زیر شیروانی دراز کشیده بود و آسمان سربی سن پترزبورگ را با نگاه خود از پنجره اتاق زیر شیروانی جذب می کرد ، به همین دلیل بود که همسر اولش او را ترک کرد.
یانینا تقریباً تا زمان تولد اولین فرزند خود به طور پاره وقت در جایی کار می کرد.
وقتی گریشا متولد شد ، پرسترویکا در حال حرکت در سراسر کشور بود ، مانند گاوی که تمام پایه های قدیمی را با زبان خود لیس می زد.
یانگ هنوز کمی از نقاشی های با استعداد خود را نوشت و یانینا در تعاونی مشغول کار شد و لباس های مارک شبه دوخت و در عین حال الهام بخش و الهام بخش بود. با این حال ، گالا از یانینا بیرون نیامد ، ظاهراً اعصاب ضعیف بود. یانینا شروع به شکستن روی یانا کرد
- آیا با یک تکه نان به شوهر خود سرزنش می کنید؟ - ایان با تنبلی غرغر کرد و از روی مبل مورد علاقه اش بلند نشد.
یانینا که متوجه شد چیزی در اتحادیه در حال فروپاشی وجود ندارد ، برای اقامت دائم آماده شد ، به این امید که فرصتی برای یان ایجاد شود تا استعداد خود را آشکار کند!
اما معجزه در سرزمین موعود رخ نداد.
حدود سی سال گذشت. یانین همچنان به دنبال خود است ، ازدواج ناموفق ، گریشا ، کوچکترین دختر سونیا و البته یان ، که یک هنرمند آینده دار باقی مانده است.
- یهودستیزها با شما دخالت کردند ، اما چه کسی اینجاست؟ - یانینا بدون بدخواهی به موهای خاکستری و یان تنبل خود غر می زند
آیا یانینا نتیجه گرفت؟ من فکر می کنم بله ، فقط او قرار نیست چیزی را در زندگی خود تغییر دهد.
اخیراً در مورد موزهای روسای جمهور و حتی قبلتر ، در مورد موزهای افراد بزرگ نوشتم
موز سیاستمداران بزرگ. چه چیزی آنها را متحد می کند؟
موزهای زشت یا عزت نفس چگونه بر زندگی تأثیر می گذارد
ما در مورد مجموعه ای از ویژگی های لازم برای الهام بخشیدن به مرد در کارهای بزرگ صحبت کردیم. اما هر مردی نمی تواند از چنین شاهکارهایی الهام بگیرد.
یک خودشیفته با انگیزه ضعیف ، که جان است ، توانایی کمی برای انجام شاهکارها دارد ، چگونه می توانید به او انگیزه ندهید! تنبلی او ، بلکه یک واکنش دفاعی است ، او به وضوح دچار آسیب شدید شده است ، اما این برای یانینا آسان تر نیست!
توصیه شده:
"شما باید او را ترک کنید! هیچ کاری نمی توانید برای کمک به او انجام دهید! " آیا درمانگر حق دارد روان درمانی را ادامه ندهد. موردی از تمرین
با تأمل در مسمومیت حرفه ما به طور کلی و ارتباط عمومی به طور خاص ، یک حادثه آموزنده را به یاد می آورم. او یک مشکل حرفه ای را توصیف نمی کند ، که مربوط به همان راه حل غیر معمول است. هم مشکل توصیف شده و هم راه حل آن در این مورد در زمینه نظریه و روش روان درمانی نیست ، بلکه در زمینه اخلاق حرفه ای و شخصی است.
همه مردان گوز هستند ، همه باب ها احمق هستند
این مقاله را به زن ستیز و زن ستیز محترم تقدیم می کنم. چقدر می توانید از یکدیگر متنفر باشید؟! نکته جالب این است که آنها صادقانه اینطور فکر می کنند! مردان صادقانه ، با تمام وجود معتقدند که "همه زنان احمق هستند" ، از شوهرهای مختلف فرزندی به دنیا می آورند و سپس با نفقه با خوشحالی زندگی می کنند.
موردی از تمرین روان درمانی: آیا درمانگر باید در طول روان درمانی به زندگی خود توجه کند؟
در حال حاضر ، او سه فرزند را به تنهایی بزرگ می کند و سعی می کند با یک مرد جدید روابط برقرار کند ، که به نظر می رسد چندان ساده و شبیه همه بچه های قبلی نیست. در حقیقت ، این پیچیدگی های واقعی این روابط بود که آخرین قطره ای بود که وی را به دنبال روان درمانی کشاند .
مادر و کودک از کجا می توانند وقت بگیرند؟
خستگی ، که در مادران جمع می شود ، تا حد زیادی جسمی نیست (اگرچه این اتفاق می افتد) ، بلکه یک برنامه اخلاقی است: - من دیگر نمی توانم در چهار دیوار بنشینم! - می خوام تنها برم توالت! - من می خواهم بدون کسی تنها باشم! اینجا چه می شنویم؟ ما فردی را می شنویم که نیازهای کودک را برآورده می کند ، در حالی که نیازهای خود را قربانی می کند.
مرزهای "من" من - تمرین اعمال
مرزهای شخصی یک موضوع هک شده است که اغلب به نظر می رسد و "اصلی" است: - شما نیاز به دفاع / دفاع از مرزهای خود دارید. - نقض مرزها منجر به سرخوردگی مزمن ، نارضایتی ، روابط را خراب می کند. خوب ، و سایر حقایق آشکار. لازم و ضروری است ، اما نحوه ایجاد این مرزها همیشه واضح و آشکار نیست و اغلب ، این فرایند به عنوان نوعی ارتباطات و رفتار ویژه تلقی می شود (و توصیه می شود):