2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
با تأمل در مسمومیت حرفه ما به طور کلی و ارتباط عمومی به طور خاص ، یک حادثه آموزنده را به یاد می آورم. او یک مشکل حرفه ای را توصیف نمی کند ، که مربوط به همان راه حل غیر معمول است. هم مشکل توصیف شده و هم راه حل آن در این مورد در زمینه نظریه و روش روان درمانی نیست ، بلکه در زمینه اخلاق حرفه ای و شخصی است. از آنجا که هر انتخاب اخلاقی ، برخلاف دستورالعمل های اخلاقی ، منحصر به فرد است ، من به خواننده در موقعیت مشابه می سپارم که انتخاب خود را انجام دهد. مورد توصیف شده به وضوح موقعیت های روان درمانی را نشان می دهد ، در حال حاضر که در آن درمانگر می تواند بعد از مراجعه کننده از بین برود.
این رویدادها در ابتدای تمرین روان درمانی حرفه ای من در گروه نظارت که من در آن شرکت داشتم اتفاق افتاد. رهبر گروه جیمز است ، مرد مسنی که تمام زندگی خود را وقف تمرینات روان درمانی کرده است. شرکت کنندگان در حال تمرین درمانگران گشتالت با تجربه کاری ناچیز هستند. در یکی از جلسات ، والنتینا ، زن 33 ساله ، درخواست نظارت کرد. در آن زمان ، او به مدت 6 ماه با ولادا کار می کرد ، زنی با رفتارهای بسیار مخرب و علائم روان تنی بسیار. مشتری هرگز ازدواج نکرد ، اما در روابط متناوب با تعداد زیادی از مردان بود. با این حال ، روابط با هیچ یک از آنها ایجاد نشد. مردان یا از او فرار می کردند و یا بیشتر اوقات به دلیل شرایط غم انگیز مختلف - تصادفات رانندگی ، بیماریهای ناگهانی خطرناک حاد ، خودکشی و غیره - زود مرگ می کردند. تعداد "قربانیان رابطه" به ده نفر نزدیک می شد. علاوه بر این ، ولادا اغلب از مردان خود باردار می شد ، اما همیشه سقط می شد. از آنجا که حاملگی غیر معمول نبود ، سقط جنین زیادی وجود داشت. در زمان شروع درمان ، تعداد آنها بیش از 10 نفر بود. در ظاهر ، طبق گفته والنتینا ، ولادا بسیار سرد به نظر می رسید ، در چهره او "چیزی غم انگیز و شوم وجود داشت." گاهی به نظر والنتینا می آمد که "مرگ خودش با او صحبت می کند".
لازم به ذکر است که در جریان داستان والنتینا در مورد وضعیت امور در روان درمانی و زندگی ولادا ، هیچ احساس متمایزی در چهره او منعکس نشد. او طوری صحبت می کرد که گویی اخبار کسل کننده ای را که از شخصی شنیده بود بازگو می کرد. در همین حال ، اعضای گروه از داستان گفته شده وحشت داشتند. ناگهان جیمز از والنتینا پرسید: "این اواخر چه احساسی داری؟" درمانگر پاسخ داد که او احساس خوبی ندارد. زخمی به تازگی باز شده و او در حال حاضر در بیمارستان است. او واقعاً می خواست به گروه برسد. و بنابراین او از بیمارستان فرار کرد. علاوه بر این ، او احساس خستگی می کند و بی خوابی دارد. و همه افکار حول محور "چگونه می توان به ولادا کمک کرد" می چرخند. اشتیاق و تصمیم پارانوئید والنتینا جیمز را شگفت زده کرد. مکالمه چند دقیقه ادامه یافت ، هنگامی که او ، مستقیماً به چشمان والنتینا نگاه کرد ، گفت: "شما باید او را ترک کنید! هیچ کاری نمی توانید برای کمک به او انجام دهید! " والنتینا متعجب به نظر می رسید و سعی می کرد با جیمز روبرو شود. سرپرست گفت: "بسیار واضح است که شما در طول درمان در حال سقوط هستید. این زن ، ولادا ، همه چیز را در سر راه خود از بین می برد ، از جمله خود و افرادی که به او نزدیک می شوند. شما گواه آن هستید. " والنتینا گیج به نظر می رسید. نظارت در آنجا متوقف شد. به یاد دارم که در آن لحظه من از داستان والنتینا وحشت داشتم و در عین حال از سخنان جیمز خشم و عصبانیت داشتم.وقتی وحشت خود را با والنتینا در میان گذاشتم ، عصبانیت خود را بر جیمز فرو ریختم: "چگونه می توانی این را بگویی!؟ زن بیچاره بی گناه است! معنای ترک او چیست؟ او درخواست کمک کرد! آیا شما کاملاً بی احساس هستید؟! " در تمام مونولوگ من ، جیمز به من نگاه می کرد. ناگهان چشمانش پر از اشک شد ، و در پاسخ گفت: "به هیچ وجه آسان نیست که از شخصی برای کمک امتناع کنید. اما کاملاً واضح است که کار با برخی از مشتریان ما را می کشد. والنتینا روز به روز خودش را نابود می کند. " و پس از مدتی ، وی ادامه داد: "من با نام و در چهره همه مراجعانی که نمی توانستم کمکشان کنم و درمان را رد کردم به خاطر دارم. خیلی به درد من می خورد. اما مجبور شدم این کار را انجام دهم. " به یاد دارم که هم محتوای آنچه جیمز گفت و هم شکل آن در من بسیار تأثیرگذار بود. به نظر می رسد اعضای دیگر نیز تحت تأثیر قرار گرفته اند. در طول استراحت ، ما فقط در مورد موقعیت های مشابه در تمرین خود صحبت کردیم یا در مورد احتمال چنین موقعیت هایی صحبت کردیم. برای اولین بار در آن زمان به محدودیت های خود و روان درمانی به طور کلی فکر کردم.
این مورد خیلی وقت پیش بود. من هنوز پاسخی برای این سال ندارم که دلیل واقعی مشکلات حرفه ای و خطر شخصی والنتینا چه بوده است. ممکن است چنین پویایی مخربی از روان درمانی برای والنتینا ناشی از حضور بیش از حد در تماس با ولادا نباشد ، بلکه برعکس ، از ناتوانی در حضور باشد. شاید ، والنتینا با خطر تماس با مشتری ، آزادی بیشتری داشت. از آنجا که در آن زمان از مسیر حرفه ای من هنوز اصلاً به لحاظ حضور و تجربه فکر نمی کردم ، این س toال تا به امروز برای من باز است. با این حال ، من متقاعد شده ام که در برخی شرایط تماس درمانی ، ارزش امتناع از حضور دارد. علاوه بر این ، این امر نه تنها به مسمومیت داستان مراجعه کننده یا نحوه برقراری ارتباط وی بستگی دارد ، بلکه به تمایل خود درمانگر برای بودن با وی بستگی دارد. شما نباید خود را فریب دهید و ریسک هایی را که آمادگی آن را ندارید انجام دهید.
توصیه شده:
"من به احساسات شما اهمیت نمی دهم. و سالها بدون هیچ احساسی زندگی کردم. چرا باید الان تغییر کنم؟! " موردی از تمرین
اوکسانا ، زن جوان مجرد 30 ساله ، به دلیل احساس خالی عمومی ، از دست دادن هر گونه معنا و خلاء ارزش ها ، به دنبال روان درمانی بود. به گفته وی ، او "کاملاً گیج" بود ، نمی دانست "در زندگی و زندگی چه می خواهد". در زمان درخواست تجدیدنظر ، اوکسانا جایی کار نکرد.
رضایت را نمی توان زندگی کرد. اعتیاد احساسی "چگونه به نظر می رسد" و چه کاری می توانید در مورد آن انجام دهید؟
تصویر وابستگی عاطفی واضح نیست. این گرسنگی ، پوچی و ضعف احساسی است. "گرسنگی احساسی" و "ضعف روانی" - این را نیز می توان گفت. همه ما به طور معمول وابسته ، آسیب پذیر هستیم و به افراد دیگر نیاز داریم. همه ما از یک سو به عشق ، پذیرش خودمان به گونه ای که هستیم ، و از سوی دیگر به احساس آزادی از فشار بیرونی ، خودمختاری شخصی نیاز داریم.
هنگامی که نمی توانید به روان درمانگر مراجعه کنید یا موارد منع مصرف روان درمانی وجود ندارد
روان درمانی ، مانند سایر فعالیت ها ، موارد منع مصرف خود را دارد. شرایطی وجود دارد که روان درمانی م workثر واقع نمی شود یا حتی مضر است. برای جلوگیری از ناامیدی ، از دست دادن پول و زمان و شاید حتی وخامت رفاه ، قبل از قرار ملاقات ، به نکات زیر توجه کنید:
موردی از تمرین روان درمانی: آیا درمانگر باید در طول روان درمانی به زندگی خود توجه کند؟
در حال حاضر ، او سه فرزند را به تنهایی بزرگ می کند و سعی می کند با یک مرد جدید روابط برقرار کند ، که به نظر می رسد چندان ساده و شبیه همه بچه های قبلی نیست. در حقیقت ، این پیچیدگی های واقعی این روابط بود که آخرین قطره ای بود که وی را به دنبال روان درمانی کشاند .
روان درمانی یک روان درمانگر ، یا اینکه چرا روان درمانی طولانی مدت با یک درمانگر همیشه م Moreثرتر است
مقاله ای در مورد اینکه اگر هرکسی روانشناس خاص خود را داشته باشد چه عالی خواهد بود! من فقط می خواهم افکار خود را به اشتراک بگذارم. من فکر می کنم که جهان آرام تر خواهد بود ، اگر هرکسی روانشناس خود را داشته باشد ، اضطراب در ما کمتر خواهد بود.