2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
ماریا به همراه دختر نه ساله اش ساشا از بخش اورولوژی پذیرایی کردند. این دختر از بدو تولد دچار شب ادراری شده بود ، اما پزشکان نتوانستند به او کمک کنند. از نظر پزشکی ، ساشا "تمیز" بود ، بدون آسیب شناسی و اختلالات عصبی.
بار دیگر ، او تحت معاینه قرار گرفت ، اما این به هیچ وجه وضعیت را تغییر نداد.
در طول مشاوره ، معلوم شد که ماریا ، مادر ساشا ، در ازدواج دوم خود بوده است ، وی با شوهر اول خود در یک نزاع بزرگ و طولانی مدت بوده است ، و مادرش به هر طریق ممکن از رفتن وی به همسر فعلی خود جلوگیری کرده است ، او ، البته ، خود را از گریه منع کرد ، زیرا "شما باید قوی باشید" ، دختر بیمار است و پول درمان او مانند ماسه می شود.
همه چیز به طرز چشمگیری پیش رفت و مشکلات خانوادگی می تواند شب ادراری دختر را "تحریک" کند. اما در خود ماری ، علاوه بر یک حالت عصبی مزمن ، چیزی نگران کننده وجود داشت - از یک سو ، روح او نگران بود و به دنبال راههای درمانی برای دخترش بود ، و از سوی دیگر ، چیزی سنگی و مرده از طریق آن درخشید.. روح انگار شکافته شده بود.
من به ماریا یکی از تمرینات صورت فلکی را پیشنهاد کردم. او قبلاً دخترش را به بخش برد. ما خانواده را تشکیل دادیم ، ساشا و علامت را جلوی خود گذاشتیم. میدان بسیار پر از درد و خشونت بود ، بنابراین مشخصا شخص دیگری گم شده بود. من پرسیدم ، ماریا پس از یک لحظه تردید پاسخ مثبت داد.
- من هرگز در مورد آن به کسی نگفتم.
- 24 سال سکوت کردی؟
- آره.
در سن 16 سالگی ، هنگام بازگشت عصر به خانه ، پس از تعطیلات روستایی ، ماریا مورد بی رحمانه تجاوز قرار گرفت. او مدتها شکنجه شد ، فقط صبح به خانه رسید. والدین مطمئن بودند که او شب را با دوستانش می گذراند ، بنابراین آنها نگران غیبت او نبودند. روز بعد و 24 سال بعد ، مری طوری زندگی می کرد که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. او به پلیس نرفت ، به روی کسی باز نشد ، متجاوز او تمام عمر با او زندگی کرد ، یک لحظه آرامش تنها یک بار ، هنگامی که او درگذشت ، فرا رسید. او همه احساسات را جایگزین کرد ، همه تجربیات را حذف کرد و هرگز در آن شب در 24 سال گریه نکرد. شوهر اول ، به قول او "به طرز عجیبی" شبیه یک متجاوز به نظر می رسید - او را تحقیر ، مورد ضرب و شتم قرار داده ، مورد آزار جنسی قرار داده است. ازدواج متوقف شد ، مرد دیگری ظاهر شد ، اما رابطه با او نیز پیش نیامد. پس از داستان ، ماریا موافقت کرد که شکل تجاوزگر را "جایی در حاشیه" قرار دهد. در فاصله ایمن از خودتان. سپس او مدتها آنچه را که می خواست انجام داد: به مادرش ، مادربزرگ محبوبش ، عمه اش گفت که در 16 سالگی چه اتفاقی برایش افتاده است.
پس از آن ، شکل تجاوزگر به محل علائم دختر منتقل شد. ما به خوبی می دانیم که به استثنای ضربه و درد ، ما هنوز آنها را از بین نمی بریم ، آنها حل نمی شوند ، همه چیز در میدان باقی می ماند. دختر شروع به "تحمل" احساسات و احساسات مادر کرد.
"مادر ، اگر نمی توانی گریه کنی ، من به جای تو گریه می کنم ، اما فقط به سمت پایین" - بنابراین ، سیستم جبران کرد. ماریا گریه می کرد ، اما ابراز خشم و عصبانیت برای او هنوز دشوار بود و از همه مهمتر ، او رابطه بین علامت دخترش و داستان او را می دید. در پایان تمرین ، ماریا احساس آرامش کرد ، با چشمانی اشکبار گفت: "اگر شما می دانستید چگونه همه چیز را در خود نگه دارید تا سالها."
یک مشاوره نمی تواند فوراً منجر به بهبود شود. ما می توانیم چیزی را جابجا کنیم ، به چیزی نگاه کنیم. اما این اغلب برای شروع فرایند جستجو و یافتن راه حلی در کار بعدی روان درمانی یا صورت فلکی کافی است.
کودکان اغلب سعی می کنند والدین خود را با بیماری خود نجات دهند یا به جای آنها چیزی سنگین حمل کنند. شفا دادن به کودک می تواند با مسئولیت والدین در قبال سابقه شخصی او ، با همه احساسات و رویدادها ، صرف نظر از اینکه چقدر برای او آسیب زا باشد ، متصل شود.
توصیه شده:
چگونه دختری با مادرش ازدواج کرد جدایی زن از مادر
اغلب اتفاق می افتد که یک زن به طور رسمی با مردی ازدواج می کند ، اما از نظر روانشناسی با مادر محبوبش ازدواج می کند. - مامان ، چی بپوشم؟ آیا این لباس مناسب است؟ - مامان ، شوهرم به من توهین کرد. - مامان ، مراقب فرزندانمان در حالی که هر دو سرکار هستیم.
دستکاری کنندگان در خانواده داستان دختری که "بسیار دوست" مادر در حال مرگ در حال مرگ است
مامان! من نمی توانم همیشه با تو زندگی کنم! بالاخره من تحصیلات عالی گرفتم ، دیپلم قرمز دارم! من دعوت شده ام تا در بهترین موسسه در زمینه آموزش کار کنم! - ناتاشا به مادرش فریاد زد. بیش از یک ساعت است که او و مادرش در حال بحث در مورد این موضوع هستند که او تصمیم گرفته است به مسکو برود و همه چیز برای او آماده است.
داستان شماره 2 را تمرین کنید وقتی پسری برای پدرش "تحمل" می کند
ولاد بوندار در حالت بی اشتهایی در بخش نفرولوژی پذیرفته شد. با چشمانی سرزنده ، یک ورزشکار ، با برنامه های بزرگ برای آینده. ولاد از سنین کودکی به شنا مشغول بود و در سن 15 سالگی قبلاً در ورزش هم پیروزی ها و هم موفقیت هایی کسب کرده بود. او وسواس زیادی برای موفقیت داشت و بنابراین دچار استرس شد.
شر خوب را تحمل نمی کند ، اما خوبی می تواند بدی را تحمل کند
کشیش روسی یاکوف کروتف می گوید: "شر خوب را تحمل نمی کند ، اما خوب می تواند بدی را تحمل کند." خوب گفتی. من به نمایندگی خودم اضافه می کنم که می تواند خوبی ها را تحمل کند ، اما خوب باید حدی از صبر داشته باشد ، در غیر این صورت اگر بی نهایت دوام بیاورد و بدی را بداند که همه چیز ممکن است ، به همان شر تبدیل می شود.
تحمل کنید یا ترک کنید
حتی اگر به جای راحتی ، شجاعت را انتخاب کنیم و در آستانه توانایی های خود زندگی کنیم ، انعطاف پذیری احساسی همیشه به این معنی نیست که با حداکثر سرعت پرواز کنیم ، از همه موانع غافل شویم و فقط به هر قیمتی روی هدف خود تمرکز کنیم. اگر با توجه به ارزش های خود انتخاب کنید ، ممکن است زمانی برسد که تنها حرف معقول برای گفتن "