من نمی دانم چگونه بپرسم

تصویری: من نمی دانم چگونه بپرسم

تصویری: من نمی دانم چگونه بپرسم
تصویری: ДУША БАБУШКИ ОТВЕТИЛА МНЕ ... | GRANDMA 'S SOUL ANSWERED ME ... 2024, ممکن است
من نمی دانم چگونه بپرسم
من نمی دانم چگونه بپرسم
Anonim

چند سال پیش ، هنگامی که من تازه شروع به مشارکت در مربیگری کرده بودم و به تمرینات باطنی علاقه مند بودم ، تقریباً به طور تصادفی در یک آموزش کوچک در مورد نحوه دستکاری مردان قرار گرفتم ، اوه ، متأسفانه چگونه می توان به درستی از مرد درخواست کرد که زن را انجام دهد خواسته ها (ذهن مردی وجود داشت که شنوندگان با او در ارتباط بودند). به ما گفته شد که اگر می خواهیم مردی کاری انجام دهد ، به عنوان مثال ، کمد را در اتاق جابجا کند ، ابتدا باید "لحظه مناسب را انتخاب کنیم" ، یعنی مطمئن شویم که مرد پر ، قوی ، گرم ، در خلق و خوی خوب و مشغول نبودن چیزهای زیاد ، مانند تماشای یک بازی هاکی در تلویزیون. سپس باید به یک "حرکت چندگانه" فکر کنید - دیالوگ را طوری تنظیم کنید که یک مرد قطعاً از برآورده شدن درخواست شما منفعت خود را ببیند ، یعنی شما گنجه من را جابجا کنید ، و من به شما می دهم بورچ ، پیراشکی یا رابطه جنسی ، بسته به آنچه برای این مرد است مهمتر و دلپذیرتر است ، و البته رفتار بازیگوشانه و اصرار بر هیچ چیزی ، به منظور "ترساندن" مرد شما ، که همیشه شبیه یک گوزن وحشی است ، نیست..

در حالی که من به همه اینها گوش می دادم - و در آن زمان چندین سال ازدواج کرده بودم - فقط یک سوال داشتم: "چه ، یک مرد به خودی خود آنقدر احمق ، تنبل و بی ارزش است که اصلاً قادر به انجام کاری نیست در ازای بورشت و ضرب و شتم ، فقط به این دلیل که زنش (که به هر حال ، او به طور داوطلبانه به طور داوطلبانه همسر خود انتخاب کرده است) از او در مورد آن سوال کرده است؟ " یا "درخواست" زنان همیشه در شرایط سختی صورت می گیرد ، به عنوان مثال ، مردی 14 ساعت در معدن کار می کرد ، خسته ، یخ زده و گرسنه به خانه می آمد و همسرش یک کیسه زباله از در ورودی به دستانش می چسباند و به طرز هیستریکی درخواست می کرد بلافاصله کابینت را جابجا کنید ، زیرا تا زمانی که او منتقل نشود ، مرد هیچ شام و استراحتی نمی بیند؟ یعنی طبقه بندی آن در دسته افراد "معقول" نیز مشکل است؟

من س myال خود را با صدای بلند مطرح کردم ، اما در درون خود جواب ندادم. مربی ، با یک نگاه ارزشمند من را اندازه گیری کرد ، پرسید: "عزیزم ، شما ازدواج کرده اید؟" من گفتم بله.

- و منظورتان این است که اگر فقط از شوهرتان بخواهید کابینت را جابجا کند ، او فقط آن را جابجا می کند؟

- خوب ، بله ، - من شانه بالا انداختم ، - چرا که نه؟ من از او نمی خواهم که پابرهنه در برف در اطراف خانه بدود و اگر کابینت جابجا شود ، فضای بیشتری وجود دارد ، این باعث بدتر شدن هیچکس نمی شود.

مربی با صدای بلند گفت: "شما مزخرف می گویید ، چنین مردانی وجود ندارد" و از من خواست اتاق را ترک کنم تا "آمار را برای او خراب نکنم.

من یک سوال دیگر از مربی پرسیدم. ساده. آیا او متاهل است. به نظر شما او چه جوابی داد؟

من همیشه بر اساس اصل "فرض بی گناهی" پیشاپیش با مردان با احترام رفتار می کردم - یعنی من به شما احترام می گذارم تا زمانی که به من ثابت کردید که این کار نباید انجام شود ، و از این رو این استدلال که یک مرد باید انجام دهد "کنترل شده" یا "دستکاری" مرا گیج کرده است. کار بیشتر مربیگری - هم با خودم و هم با مشتریان - مرا به درک متفاوتی رهنمون شد. مشکل این نیست که یک مرد کاری انجام نمی دهد ، بلکه این است که یک زن نمی داند چگونه باید بپرسد ، و اینجاست که همه این "چند حرکت" و کینه ای که او می گویند "حدس نمی زد ، اما باید "متولد شده باشد …

با تجزیه و تحلیل مواردی که در کارم روبرو شدم ، به این ایده رسیدم که سه دلیل برای "ناتوانی در پرسیدن" وجود دارد و همه آنها به احتمال زیاد از دوران کودکی ناشی می شوند.

دلیل اول: ترس از طرد شدن.

سبک ترین و "دراز کشیده روی سطح". مشکل این نیست که یک زن نمی تواند عبارتی مانند: "عزیزم ، لطفاً کمد لباس را جابجا کنید" را بیان کند ، اما این که نمی داند در صورت جواب "نه" ، بدون توجه به دلیل - "نه" چه باید بکند. در حال حاضر ، زیرا اکنون پنج تا هشت صبح است و او باید به دفتر برود ، و او عصرانه کمد را جابجا می کند. "نه" زیرا کمد واقعاً سنگین است و برای جابجایی آن ، یا باید با همسایه تولیک تماس بگیرید یا یک واگن برقی مخصوص بخرید ، بعد از رسیدن تولیک از سفر کاری یا آخر هفته ، هنگامی که یک مرد کالسکه خریداری می کند ؛ "نه" ، زیرا این کابینت فروخته شده است و آنها به دنبال آن هستند و جابجایی آن واقعاً منطقی نیست. یا حتی "نه" به دلیل این واقعیت که چیزی پشت کمد پنهان شده است و باید در غیاب همسرش در نزدیکی آن به شدت منتقل شود.مکانیسم "تغییر تمرکز" در اینجا کار می کند ، من آن را چنین خواهم نامید ، امتناع از یک مرد نه به عنوان چیزی که به درخواست خود ، بلکه به خود زن ، به این ترتیب ، تلقی می شود. "او درخواست من را رد کرد زیرا من بد هستم / به اندازه کافی خوب نیستم ، او من را دوست ندارد ، قدر من را نمی داند ، هیچکس به من احتیاج ندارد ، من بی ارزش هستم." در این حالت ذهنی ، طرد هرگز به اندازه کافی درک نمی شود. اگر تصور یک زن از خود مشکلی ندارد ، حتی اگر شوهرش این درخواست را رد کند ، و حتی بدون توضیح دلایل ، او "خود را خنثی نمی کند" ، در صورت این حرکت کابینت ، شانه های خود را بالا انداخته و راه دیگری را پیدا می کند. برای او کاملاً ضروری و مهم است یا این سال را مطرح می کند که چرا در واقع شوهر نمی خواهد گنجه را جابجا کند و شاید حتی استدلال های او را بپذیرد ، زیرا خود و شوهرش را در زباله نمی بیند و با او و خود با احترام رفتار می کند.

به طور کلی ، توازن احترام در یک رابطه آنقدر مهم است که من کاملاً نمی فهمم چرا افرادی که به خود و یکدیگر احترام نمی گذارند با هم زندگی می کنند و تظاهر به "خانواده" می کنند. و در موارد جزئی مانند "جابجایی گنجه - تمام زندگی من را خراب کردی" و ماهیت رابطه و میزان کفایت همسران بررسی می شود. همانطور که در مربیگری ، موقعیت "تو خوب هستی ، من خوبم" ، من و خودت را دوست دارم و به آن احترام می گذارم ، و این مهمتر از یک کمد یا چیز دیگری است. در اینجا ، به احتمال زیاد ، این س toال از زن خواهد بود که پس از امتناع احتمالی از درخواست او ، از چه احساساتی می ترسد و چرا؟

دلیل دوم: عدم اعتماد به خود.

کمی شبیه به دلیل تمرکز اول ، اما کمی متفاوت است. زن در ابتدا مطمئن نیست که ممکن است حتی بخواهد "کمد را جابجا کند". یعنی این فکر به ذهنش خطور کرد ، اما واقعاً نمی داند درست است یا نه. شاید این واقعیت که به نظر می رسد گنجه باید جابجا شود در واقع یک توهم است؟ اگر شوهر بلافاصله موافقت کرد ، زن می گوید "فو" ، عرق را از پیشانی خود پاک می کند و با خوشحالی می پزد تا بورش بپزد ، اما اگر او حاضر نشد؟ این بدان معناست که میل من برای جابجایی کمد "اشتباه" است ، اما آیا شوهرم بهتر می داند؟ و سپس به سبک "آیا این لباس من را چاق نشان می دهد؟" آیا این رژ لب من را پیر می کند؟ آیا این رنگ به من نمی آید؟ " با همه این "ناامنی ها" رفتن به مردان بی فایده است ، به جز مواردی که او یک سبک همجنسگرا است و دیدگاه کاملاً متفاوتی دارد و یک مرد دگرجنسگرا به طور متوسط نمی تواند به چنین س questionsالاتی پاسخ دهد ، مغز او متفاوت تنظیم شده است.

- و چه چیزی ، - می پرسد ، - شما خودتان نمی بینید که به شما می آید یا نه؟ آیا در خانه یک آینه وجود ندارد؟

صادقانه بگویم ، این "درماندگی" زن نه تنها مردان را آزار می دهد. اطرافیان شما موظف نیستند برای شما تصمیم بگیرند که چه چیزی برای شما مناسب است و چه چیزی مناسب نیست ، یاد بگیرید که به سلیقه خود اعتماد کنید یا به یک آرایشگر بروید ، این شغل او است ، برای آن پول دریافت می شود. یک چیز دیگر - اگر کمد واقعاً در بهترین مکان یا به طور کلی در تنها مکان ممکن باشد ، و با وجود همه "رقصیدن با تنبور" و وعده های بورشت و سایر لذت ها ، شوهر مناسب شما به شما نگاه می کند عینک و روزنامه و می گویند: "نه عزیزم ، من آن را جابجا نمی کنم ، ما در یک آپارتمان یک اتاق زندگی می کنیم و داخل آن است !!!"

دلیل سوم ، مورد علاقه من: غرور.

دلیل آن "غیر عادی" ترین و مخفی کننده دلایل دیگر است. این در دو نسخه - به طور مستقیم و غیر مستقیم ، به عنوان بالا بردن خود و کوچک شمردن خود عمل می کند.

در نسخه ارتقاء سطح خود ، یک پیام از جانب یک زن در روح خواهد بود: "این یک کار سلطنتی نیست ، از برخی برده ها بخواهید." در این مورد ، درخواست در قالب دستور ارائه می شود و باید فوراً اجرا شود. این تکنیک در صورتی کار می کند که رابطه زوجین بر اساس اصل "زن یک مادر عاقل است و شوهر یک کودک احمق است" ایجاد شود ، و حتی در مورد یک مرد "نافرمانی" به ذهن نمی رسد ، و اگر یک زن با چنین نگرشی با مردی روبرو می شود که عزت نفس و درک خود را خوب می داند ، در درک او خانواده یک ارتش نیست و همسرش سرهنگ نیست و او اصولاً به دستورات واکنش نشان نمی دهد. در اینجا من کاملاً معتقدم که یک زن "نمی داند چگونه بپرسد" - درست است ، او می داند چگونه سفارش دهد ، اما این همان چیزی نیست. در صورت تمایل ، چنین زنانی این درخواست را مظهر ضعف و تحقیر می دانند.او در ابتدا مردی را به عنوان موجودی از "نژاد فرودست" ، به عنوان خدمتکار خود درک می کند ، و از خادمان خواسته نمی شود ، آنها سفارش می شوند. در چنین روابطی بوی عشق و احترام به مشام نمی رسد ، و در اینجا شما باید با یک زن در هواپیما کار کنید "مردان نیز مردم هستند" و بفهمید که این رفتار تحقیرآمیز نسبت به آنها از کجا نشات گرفته است.

در یک نسخه غیر مستقیم ، یک زن خودش را به جای یک "برده" قرار می دهد. باید بگویم که این توهم است ، در اعماق قلب (نمی توانم بگویم "در اعماق" ، زیرا در اینجا روح وجود ندارد ، اینها معاشقه شخصی با نفس است) ، زن هنوز خود را ملکه می داند ، فقط در تبعید ، و رفتار نامتناسبی مزخرف دارد ، "بازی بیش از حد" ، -"من اینجا گوشه ای می نشینم ، به من توجه نکن ، زیرا من چنین شخص نامحسوس هستم ، اما پس از آن اتفاقی برای من می افتد ، و همه شما در حال انفجار هستید اشک بریزید و بفهمید که چقدر بد با من رفتار کردید و تا آخر روز احساس گناه خواهید کرد ، مو هه! " او همچنین نمی داند چگونه بپرسد ، زیرا بردگان نمی پرسند ، آنها فقط می توانند بی سر و صدا منتظر بمانند تا "ارباب" به آنها توجه کند و همه چیز را به آنها بدهد. و او پولی نمی پردازد ، زیرا مجبور نیست حدس بزند. اگر به چیزی احتیاج دارید - بپرسید ، بی صدا در گوشه ای بغض کنید - موقعیتی کودکانه ، و من نه با یک کودک بلکه با یک زن بالغ ازدواج کردم.

به نظر می رسد که ناتوانی در پرسیدن چندان "مزخرف" نیست ، در پشت آن ناتوانی در ایجاد روابط به طور کلی ، هم با دیگران و هم با خود ، و حداقل "سوء تفاهم از خود" است. چرا این بیشتر برای زنان معمول است - من به طور دقیق نمی دانم ، اما من هنوز با مردان با این درخواست "من نمی دانم چگونه از همسرم بخواهم برای من برش بپزد" برخورد نکرده ام.

نکات و دستورالعمل های جهانی برای همه مواردی که در بالا توضیح داده شد وجود ندارد ، یا شخص باید خود به خود به آنها مراجعه کند ، اما اگر شما ، خوانندگان و خوانندگان من ، خود یا دوستان خود را در توضیحات تشخیص داده اید ، این دلیل خوبی است به این فکر کنید که چگونه با عشق و احترام ، قبل از هر چیز ، نسبت به خود ، و ثانیاً نسبت به جهان ، چگونه هستید.

توصیه شده: