شاهزاده یا گدا؟ چگونه جایگاه خود را در زندگی پیدا کنیم

تصویری: شاهزاده یا گدا؟ چگونه جایگاه خود را در زندگی پیدا کنیم

تصویری: شاهزاده یا گدا؟ چگونه جایگاه خود را در زندگی پیدا کنیم
تصویری: کلمات انگلیسی : لغات انگلیسی جدید رو چطور خوب یاد بگیریم؟ 2024, آوریل
شاهزاده یا گدا؟ چگونه جایگاه خود را در زندگی پیدا کنیم
شاهزاده یا گدا؟ چگونه جایگاه خود را در زندگی پیدا کنیم
Anonim

مشتریان با این احساس که "من در مکان اشتباه هستم" یا "من در مکان اشتباه هستم" اغلب به مشاوره می آیند. بله ، و برای من ، به عنوان یک فرد زنده ، این احساس نیز آشنا است - مدتی پیش من با چنین "کر" بحران شخصی خود را سپری می کردم. گاهی اوقات س ofال "ارتباط" شخصی حتی شدیدتر به نظر می رسد - "من زندگی خود را نمی کنم". مشکل از دست دادن شخص در زندگی ، به طور معمول ، به آن دسته از حوزه هایی می رسد که می تواند به اجتماعی نسبت داده شود - موقعیت ، شغل ، موفقیت ، رفاه مالی … احساس نا مناسب بودن در هر دو جهت کار می کند - همچنین می تواند یک سندرم تقلبی ، هنگامی که یک متخصص بسیار واجد شرایط فکر می کند که شایستگی های او "اغراق آمیز" است ، و احساس دست کم گرفتن خود ، پوشش گیاهی.

"شیادی" معتقد است که او دیگران را در مورد سطح حرفه ای بودن خود گمراه می کند. او با یک ترس غیرمنطقی از قرار گرفتن در معرض دید قرار می گیرد و استدلال های عقل ناشناخته باقی می ماند. فردی که از سندروم جعلی رنج می برد ممکن است دارای مدرک علمی ، یک جعبه کامل دیپلم و گواهینامه باشد ، اما این فقط به طور موقت به او احساس آرامش می دهد. او در یک مسابقه ثابت بدون برنده است.

یک فرد کم ارزش از این واقعیت رنج می برد که شایستگی های او نامرئی است ، احساس می کند کنار گذاشته شده است ، محیط را خصمانه می داند. به عنوان یک قاعده ، یک منبع کنترل خارجی در مورد مشکلات و یک داخلی در مورد دستاوردها دارد. یعنی ، در صورت موفقیت ، خود او یک فرد خوب است ، و در صورت شکست ، "افراد حسود آسیب می رسانند".

هر دو واکنش دردناکی به انتقاد نشان می دهند ، و "شیادی" خود را می جوید و "دست کم گرفته شده" علیه منتقد اسلحه می گیرد. نکته مشابه دیگر این است که نه یکی و نه دیگری عزت نفس کافی ندارند. این امر بیش از حد یا دست کم گرفته می شود و به طور کلی ناپایدار است.

روانشناسان با موفقیت این نوع مشکلات را در مراجعان حل می کنند و به هماهنگی عزت نفس کمک می کنند ، یاد می گیرند که شایستگی های آنها را بشناسند و مسئولیت شکست های خود را بر عهده می گیرند. با این حال ، امروز من می خواهم یک گشت و گذار کوچک در جامعه شناسی داشته باشم و مفهومی مانند habitus را برجسته کنم.

مفهوم "habitus" در نظریه دانشمند فرانسوی پیر بوردیو در قرن 20 ظاهر شد. اگر آن را با کلمات خود توصیف کنید ، این احساس مکان شخصی است که در اوایل کودکی در فرد ظاهر می شود و ریشه در محیط اجتماعی دارد که در آن فرد بزرگ می شود و پرورش می یابد. هر یک از ما ، طبق نظریه ، درونی از آنچه حق دارد ادعا کند ، آنچه به حق به او تعلق دارد (در دسترس اوست) و آنچه برای افرادی مانند او کاملاً مناسب نیست ، داریم. Habitus ما را مجبور می کند تا فرصت هایی را که پیش روی ما قرار می گیرد ، به عنوان فرصت هایی که می توانیم برای آنها مدعی باشیم و فرصت هایی که نمی توانیم برای آنها طبقه بندی کنیم ، قرار دهیم. عادت در شرایطی که فرد در تماس با جامعه است ، در ارتباط با افراد دیگر ، یا در موقعیت خود نسبت به کل جامعه ، بیشتر مشهود است.

به طور خلاصه ، دو قطب قطبی وجود دارد که بین آنها هنوز مجموعه زیادی از گزینه ها وجود دارد. این قطب ها را می توان به شرح زیر توصیف کرد: از یک سو ، افرادی هستند که معتقدند جهان اطراف فقط برای آنها ایجاد شده است. تمام بهترین چیزهایی که جهان ارائه می دهد به حق آنها است. آنها احساس می کنند که می توانند با هرگونه ، حتی سخت ترین کار ، کنار بیایند و اگر به دلایلی با آن کنار نیایند ، اعتماد به نفس خود را از دست نمی دهند و آماده انجام تلاش های جدید هستند. در قطب دوم ، افرادی که معتقدند این جهان متعلق به شخص دیگری است ، اما مطمئناً متعلق به آنها نیست و آنها را دوست ندارند. تنها راه آنها برای زندگی بدون مشکل این است که یکبار دیگر سر خود را پایین انداخته و در صورت امکان سعی کنند از موقعیت هایی که امکان شکست وجود دارد اجتناب کنند.این رویکرد مبتنی بر نظریه نابرابری اجتماعی است که بر اساس آن منشا و ثروت خانواده والدین بر موفقیت احتمالی یک فرد در زندگی تأثیر می گذارد.

با بازگشت به موضوع شغل ، کار و اجرای حرفه ای ، habitus خود را به شرح زیر نشان می دهد:

  • یک شخص ادعای پست های بالایی ندارد ، خود را بی ارزش می داند و آمادگی کافی را ندارد
  • او یک قانون دارد "خود را نشان ندهد" - ایده ها را مطرح نکند و گزینه های خود را برای حل مشکلات ارائه ندهد ، سکوت کند و شایستگی های خود را نشناسد ، در صحبت درباره خود تردید کند ، نشریات تولید کند یا به دنیا ثمرات نشان دهد. از کار او
  • او در مورد شرایط کار یا ارتقاء وارد مذاکره نمی شود ، تا آخرین لحظه دوام می آورد و اگر اوضاع بسیار بد پیش رود ، ترجیح می دهد دست از کار بکشد ، اما از حقوق خود دفاع نکند.
  • کارهای ساده تری را انتخاب می کند که با اطمینان قابل حل هستند. منابع را ذخیره می کند
  • ترس از نام های بزرگ ، شرکت های بزرگ. در آنها ، اگر وارد شود ، نقش "پیچ" را ترجیح می دهد ، یا اگر واقعاً نمی تواند ذهن خود را پنهان کند ، نقش یک کاردینال خاکستری است.

فکر می کنم در مورد شاهزادگان و متکدیان زیاد صحبت کرده ام. اما عنوان مقاله همچنین شامل "چگونه می توان جایگاه خود را در زندگی پیدا کرد" بود. برای اینکه منشاء ما و وضعیت خانواده والدین مانع تحقق در جامعه نشود ، یک راه ساده و م effectiveثر وجود دارد - آگاهی. ما فقط می توانیم با مواردی که توانسته ایم از حوزه ناخودآگاه به حوزه آگاهی برسانیم ، به طور مثر کار کنیم. شما می توانید پسر نظافتچی و راننده رانندگی کنید ، موقعیت بالایی را اشغال کرده و سخت ترین مشکلات را حل کنید ، و به راه پیموده شده ، به دستاوردهای خود افتخار کنید و از "نا مناسب بودن" و "خود" شرمنده نباشید. اشتباه »خانواده

اگر احساس می کنید که در مکان اشتباه هستید ، ترس دارید ، می ترسید که یک فرد تازه کار به نظر برسید ، بیان نظر یا ایده های خود برای شما دشوار است ، اگر متوجه شوید که به خود نسبت به اطرافیان خود درجه پایین تری می دهید و این مانع شما می شود از زندگی کامل - مشاوره بگیرید. متأسفانه ، بعید است تجزیه و تحلیل این "زیرزمین" به یکباره انجام شود ، اما کار سیستماتیک برای 2-3 ماه ممکن است به شما این امکان را بدهد که به محدودیت های خود پی ببرید و نحوه مقابله با آنها را بیاموزید.

توصیه شده: