همه ما از کودکی آمده ایم ، 1 "زندگی را به طور کامل انجام ندهید و سپس برای عزیزانتان آسانتر خواهد شد"

تصویری: همه ما از کودکی آمده ایم ، 1 "زندگی را به طور کامل انجام ندهید و سپس برای عزیزانتان آسانتر خواهد شد"

تصویری: همه ما از کودکی آمده ایم ، 1
تصویری: The Mystery Of Sodom Part 1. Answers In Jubilees 39 2024, آوریل
همه ما از کودکی آمده ایم ، 1 "زندگی را به طور کامل انجام ندهید و سپس برای عزیزانتان آسانتر خواهد شد"
همه ما از کودکی آمده ایم ، 1 "زندگی را به طور کامل انجام ندهید و سپس برای عزیزانتان آسانتر خواهد شد"
Anonim

شروع این داستان در دوران کودکی ، و همچنین بسیاری دیگر. در هنگام درگیری در خانواده یا خلق و خوی منفی والدین ، کودک به خود وابسته می شود و معتقد است که پدر یا مادر از او ناراضی هستند.

هیچ کس به او توضیح نداد که بزرگسالان می توانند احساسات و عواطف متفاوتی را تجربه کنند و دلایل آن می تواند کاملاً متفاوت باشد ، و نه فقط رفتار خوب یا بد کودک.

امروز می خواهم بدون تجزیه و تحلیل ، ارزیابی ، اظهار نظر انجام دهم. این کار را خود مشتریان در حین مکالمه انجام می دهند. فقط مواردی از تمرین.

مشکل روانی با پیامدهای روان تنی

درخواست: بثورات پوستی ،: مشکلات در روابط با افراد

به ما بگویید چه چیزی شما را نگران می کند

-گالینا: من احساس می کنم که مورد قدردانی و احترام من نیستند.

-چگونه و به چه شکلی تجلی می یابد؟

-گالینا: من همیشه اشتباه می کنم ، همیشه در همه چیز مقصر هستم ، لیاقت هیچ چیزی را ندارم ، و این باعث ایجاد پوچی ، ناامیدی و این احساس می شود که هیچکس به من احتیاج ندارد. مردم قدر من را نمی دانند ، آنها در هر موقعیتی من را سرزنش می کنند. این افراد از از دست دادن من نمی ترسند ، به این معنی که من برای آنها هیچ ارزشی ندارم ، این افراد اهمیتی نمی دهند که چه چیزی با من است یا بدون من. و همچنین احساس سفتی نوعی فشرده سازی در ستون فقرات.

-آیا با برخی افراد خاص آشکار می شود یا با همه؟

-گالینا: اینها دوستان هستند ، مرد و مادر

- در چه مواردی این احساس در ستون فقرات تشدید می شود؟

گالینا: این احساس وقتی تشدید می شود که به من می گویند خفه شو ، و بنابراین من می خواهم سرم را به داخل شانه هایم بکشم.

این احساس وجود دارد که من بسیار کوچک و نامرئی هستم و می خواهم نامرئی شوم.

-چه زمانی این حالت برای اولین بار ظاهر شد؟

-گالینا: من فکر می کنم این حالت در 4 سالگی ظاهر شد ، من مجبور بودم همیشه بسیار آرام رفتار کنم تا هیچ کس (مخصوصاً مادرم) را اذیت نکنم ،

از آنجا که از من بود که او در زندگی دچار مشکل شد.

-مادرت بهت خبر داده؟

-گالینا: بله

-و این رفتار آرام ، برای شما چه بود؟ تجلی نوع نگرش نسبت به مادر؟

-گالینا: احترام یا حتی همدردی ، برای او سخت است و من می خواستم زندگی او را آسان کنم.

-من به درستی درک می کنم: فقدان هیچ گونه احساس و این نوع سفتی در حرکات مساوی است با تجلی همدردی و تسهیل زندگی یکی از عزیزان؟

- گالینا: بله. در ذهن من اکنون چنین کلماتی "زندگی کامل نکن و آن وقت برای دیگران راحت تر خواهد شد".

-من درست می فهمم: ما یک فرمول داریم: نشان دادن همدلی = سرکوب احساسات (خواسته ها) و ابتکار شما؟

-گالینا: بله ، من به یک جزئیات نیز توجه کردم ، وقتی مردم به چیزی از من نیاز دارند ، وارد زندگی من می شوند ، بنابراین نیازی به من نیست و آنها به مشکلات من نیاز ندارند.

-اغلب در موارد مشابه چه احساسی دارید

-Galina- سریعتر از استفاده شده ، من در زندگی همه دخالت می کنم ، فقط یک مشکل دارم و حق ندارم مشکلاتم را بر کسی تحمیل کنم ،

من سزاوار مراقبت از احترام و عشق نیستم. من منبع درد ، مشکل ، مشکلات هستم ، اضافی و غیر ضروری هستم. و جالب ترین چیز این است که وقتی آنها به من فشار می آورند ، من حتی فکر نمی کنم که بتوانم در برابر آن مقاومت کنم یا نه بگویم (گویی حق انجام این کار را ندارم) و حق ندارم از خودم دفاع کنم ، از خودم دفاع کنم

- به نظر شما پیامدهای رویدادهای دوران کودکی در زندگی امروز چیست؟ به ویژه: این فرمول: نشان دادن همدلی = سرکوب احساسات (خواسته ها) و ابتکار شما؟

-گالینا معلوم می شود که به این ترتیب من زندگی را برای عزیزان آسان می کنم. هرچه خواسته های من کمتر باشد ، مشکلات کمتری ایجاد می کنم ، زندگی برای دیگران راحت تر و آسان تر است. من خودم را به خاطر این موضوع خیلی تحقیر کردم.

-پس از گفتگوی ما چه نتایجی می توان گرفت؟

-گالینا: به خاطر این حوادث از دوران کودکی بود که من به خودم اجازه خیلی چیزها را ندادم ، از خودم دفاع نکردم.و این به طور مستقیم بر حرفه من تأثیر گذاشت ، زیرا من فردی خلاق هستم. من استعداد دارم ، اما اجازه ندارم آن را نشان دهم ، نمی توانم با افرادی که در آن مکانهایی که می خواهم باشم ، با افراد خاصی ارتباط برقرار کنم ، من آرزوها و رویاها دارم ، اما من خودم داشتن آن را ممنوع کردم.

توصیه شده: