کنترل بیش از حد در روابط

فهرست مطالب:

تصویری: کنترل بیش از حد در روابط

تصویری: کنترل بیش از حد در روابط
تصویری: دکتر هلاکویی وابستگی بیش از حد در روابط 2024, ممکن است
کنترل بیش از حد در روابط
کنترل بیش از حد در روابط
Anonim

بخش 1. چگونه hypercontrol بوجود می آید

فصل پاییز. با دخترم در زمین بازی پوشیده از برگ قدم می زنم. این سایت جالب ، مدرن است: با فعالیتهای جدید ، همانطور که اکنون نامیده می شود. پولینا یک سال و سه ماه دارد. او قبلاً همه "فعالیتهای" اینجا را می داند ، و از بچه های کوچک خستگی ناپذیر به قلمرو بزرگسالان می رود. او همچنین فعالیت تحقیقاتی دارد. این ویژگی جدید نیست ، اما بسیار قوی ، مهم است ، که به او در توسعه و تسلط بر این جهان کمک می کند. کودکان بزرگتر در این نزدیکی قدم می زنند و من دیالوگ زیر را می شنوم:

- مامان ، چقدر برگ روی زمین است!

- آره! افرا را جمع کنید!

- چرا افرا؟

- زیرا آنها زیباترین هستند ، به ویژه قرمزها: در پاییز امسال نیز کمیاب ترین آنها هستند.

این پاییز واقعاً "طلایی" شد ، که به نوعی حتی غیر معمول است. اما شنیدن چنین گفتگویی دیگر برای من چیز جدیدی نیست. همانطور که در واقع ، و درباره اضطراب در مقابل عدم قطعیت. مخصوصاً وقتی صحبت از فرزند شما می شود. او چگونه بزرگ خواهد شد؟ چه انتخاب هایی خواهید کرد؟ به کجا خواهند رسید؟ آیا او موفق خواهد بود؟ یا شاید خوشحال باشید؟.. من هر دو آنها را دوست دارم ، و "شما می توانید بدون نان انجام دهید" … بنابراین ، بسیاری از والدین می خواهند "نی بگذارند" ، تجربه خود را به منظور … برای کنار آمدن با اضطراب خودشان: من بزرگ شدم ، زندگی می کنم ، خوب ، و به نظر می رسد چنین چیزی نیست - همه چیز خوب پیش رفت ، به این معنی که من چیزی در مورد "چگونه باید باشد" می دانم.

و در این مکان مهم است که متوقف شوید و به حرف خود گوش دهید و بفهمید که شاید اکنون نیازهای من بیشتر از نیازهای خود کودک است. شاید این مادر خود دوست داشته باشد یک دسته گل قرمز جمع آوری کند ، اما به دلایلی این کار را نمی کند. شاید به این دلیل که او فقط به دنبال پسرش است تا بچه های بزرگتر که دور او می دوند او را پایین نیاورند. یا شاید برای او مهم باشد که فرزندش با یک دسته گل زیبا (از نظر او) راه برود ، در غیر این صورت آنچه مردم فکر می کنند. به طور کلی ، گزینه های زیادی می تواند وجود داشته باشد. اما اصل همان است: کنترل بیش از حد در رابطه ظاهر می شود. این کار باعث کاهش اضطراب ناشی از عدم قطعیت آینده می شود. توهم ایجاد می کند: اگر کودک در همه چیز از من اطاعت کند ، پس همه چیز با او خوب خواهد بود. این اغلب به راهی برای ابراز عشق و مراقبت تبدیل می شود. علاوه بر این ، چنین "والدینی توجه" عموماً در جامعه بسیار مورد تأیید است …

قسمت 2. هایپر کنترل به چه چیزی منجر می شود و چه باید کرد

با کنترل بیش از حد والدین ، کودک ارتباط خود را با نیازهای پژوهشی خود و دیگران قطع می کند ، زیرا انگیزه های داخلی خود را نمی توان درک کرد: آنها توسط نیروهای خارجی مرتبط با ایمنی جایگزین پیام های خارجی می شوند. این بدان معناست که با گذشت زمان ارزش آنها بیشتر می شود. و از اینجا در آینده مشکلاتی در مورد عزت نفس و پذیرش خود وجود خواهد داشت. و یک فرد دوباره باید یاد بگیرد که خواسته های خود را بشناسد ، به آنها اعتماد کند. به عنوان مثال ، این زمانی است که والدین حرفه و دانشگاهی را برای متقاضی انتخاب می کنند ، و سپس او برای مدت طولانی رنج می برد ، یا خیلی سریع ترک می کند. و یک زن بالغ نمی تواند آپارتمان خود را تجهیز کند و مادرش هر روز با او تماس می گیرد و می پرسد آیا امروز غذا خورده است و چه چیزی. از آنجا که تماس با نیازهای آنها قطع شده است ، چیز زیادی برای ارائه چنین شخصی در رابطه وجود ندارد ، و بنابراین "نیمه دوم" کل ابتکار را به عهده می گیرد. گاهی اوقات فعلا ، تا زمانی که می گوید: "همین ، خسته / خسته ام!" و ناتوانی در تدوین و دفاع از نظر ، نقش معتاد را در تماس با سایر افراد باقی می گذارد.

تو اینجا چکاری میتوانی انجام دهی؟ والدین - برای انتخاب به فرزندان. به طور طبیعی ، کنترل در روابط با کودکان مورد نیاز است. این یکی از وظایف و مسئولیت های والدین است. اما به طوری که زیاد نباشد ، اما هنوز مناسب است. مردان و زنان بالغ - یاد بگیرید که به حرف خود گوش دهید و دوباره اعتماد کنید. و نکته مهم در اینجا توانایی آگاهی از احساسات شما و نیازهای پشت آن است. و همچنین توانایی مقاومت در برابر اضطراب ناشی از عدم قطعیت این زندگی. این توانایی ها را می توان به طور مستقل توسعه داد ، یا می توانید از یک روانشناس حمایت بگیرید.در مقاله های بعدی من ، به نحوی به این موضوع باز خواهم گشت ، زیرا متأسفانه پیامدهای هایپر کنترل غیر قابل پایان است …

من با دخترم می روم. او ، علیرغم لباس های تداخل دار ، پاهای خود را با اطمینان بیشتری مرتب می کند. خم می شود و ملحفه را بر می دارد. نامحسوس ترین آن را می توان در این نزدیکی پیدا کرد. من خود را از بی ارزش کردن نظرات باز می دارم و صادقانه از این رویداد خوشحال می شوم: "اوه! اولین برگ شما! آفرین! بیایید آن را در نظر بگیریم؟ " و با خودم فکر می کنم: "خوب ، حداقل من بعیدترین را انتخاب کردم ، وارونه و نه زرد." و سپس متوجه می شوم که در حال حاضر موضوعی برای تأملات جدید تحت عنوان "آنچه ما برای آن جنگیدیم و به آن برخورد کردیم" وجود دارد ، و من بار دیگر به این ایده متقاعد شدم که لازم است "پرورش" کودکان را با خودمان شروع کنیم. ؛-)

توصیه شده: