همه ما از کودکی آمده ایم 2 "دهان خود را بسته نگه دارید تا برای دیگران مشکل ایجاد نکنید"

تصویری: همه ما از کودکی آمده ایم 2 "دهان خود را بسته نگه دارید تا برای دیگران مشکل ایجاد نکنید"

تصویری: همه ما از کودکی آمده ایم 2
تصویری: 6 راهکار برای رفع بوی بد دهان در صبحگاه (100 درصد تست شده) 2024, آوریل
همه ما از کودکی آمده ایم 2 "دهان خود را بسته نگه دارید تا برای دیگران مشکل ایجاد نکنید"
همه ما از کودکی آمده ایم 2 "دهان خود را بسته نگه دارید تا برای دیگران مشکل ایجاد نکنید"
Anonim

شروع این داستان در دوران کودکی ، و همچنین بسیاری دیگر. در هنگام درگیری در خانواده یا خلق و خوی منفی والدین ، کودک به خود وابسته می شود و معتقد است که پدر یا مادر از او ناراضی هستند.

هیچ کس به او توضیح نداد که بزرگسالان می توانند احساسات و عواطف متفاوتی را تجربه کنند و دلایل آن می تواند کاملاً متفاوت باشد ، و نه فقط رفتار خوب یا بد کودک.

امروز می خواهم بدون تجزیه و تحلیل ، ارزیابی ، اظهار نظر انجام دهم. این کار را خود مشتریان در حین مکالمه انجام می دهند. فقط مواردی از تمرین.

درخواست: تغییر روحیه ، اضطراب ، نارضایتی از خود ، عدم تمایل به چیزی.

- به ما بگویید چه چیزی شما را نگران می کند؟

-یانا: من صبح احساس خوبی دارم ، و سپس یک حالت اضطراب ظاهر می شود ، یک زمینه احساسی دست کم گرفته شده ، ارزیابی احساسات برای من بسیار دشوار است.

بیشتر به اضطراب شما مربوط می شود؟ نگران چه هستی؟

-یانا - من نمی دانم چگونه آن را توصیف کنم ، نوعی عدم قطعیت است. وضعیت بی جا بودن ، احساس اینکه همه کارها را اشتباه و بی معنی انجام می دهم

-و چگونه این کار را درست انجام دهیم؟ و در رابطه با آنچه باید درست باشد؟

-ژانا- خوب ، اگر دوست دارم؟

-تو چی دوست داری؟ به آخرین لحظات فکر کنید. چه چیزی باعث افزایش خلق و خو و شادی می شود؟

-یانا - من نمی توانم به یاد بیاورم ، اغلب احساس می کنم که این کار را فقط در مواقعی که باید یا باید انجام می دهم.

-من درست می فهمم ، معلوم می شود که شما به آن احتیاج ندارید؟

-یانا: من همیشه این "باید" را برای کسی انجام می دهم ، اما نه برای خودم. بنابراین نمی توانم به یاد بیاورم که واقعاً چه می خواهم.

- این را توضیح دهید ، چه باید کرد و چرا؟ برای چی؟ و چه کسی به آن نیاز دارد؟

-یانا- به عنوان مثال تکلیف ، این کار به من فشار می آورد ، من را خوشحال نمی کند ، بیشتر شبیه یک وظیفه است.

-و غیر از نظم در خانه ، دیگر چه می کنی؟

-یانا- یادم نمی آید ، همه چیز برای من مناسب نیست. من خانه ، شغل ، مردم را دوست ندارم.

-چه چیزی برای شما مناسب نیست ، به عنوان مثال یک خانه؟ و آن وقت می خواهید کجا زندگی کنید؟

-یانا- در آپارتمان و به طوری که همه چیز خوب است؟

-و چگونه خواهید فهمید که همه چیز در حال حاضر خوب است ، معیارهای این "خوب" چیست.

-یانا: باید یک شغل مورد علاقه وجود داشته باشد ، دوستانی که می توانید با آنها به طور دلپذیر و آشکار ارتباط برقرار کنید.

-باشه ، و با چه افرادی می توانید استراحت کنید؟

-یانا - آنها باید به من همدلی ، اعتماد را القا کنند ، و سپس من احساس آرامش و آزادی خواهم کرد ، ما باید علایق مشترکی داشته باشیم ، اینها افراد نزدیک من هستند.

- چه نوع افرادی را می توان نزدیک نامید؟ آنها را توصیف کنید

-یانا- دوستانه ، اجتماعی ، بامزه.

-احساس ارتباط با آنها چگونه خواهد بود؟

-یانا: من احساس می کردم - آرامش ، ایمنی.

-آیا همه افراد دیگر شما را در خطر می گذارند؟

-خطر چیست؟ آنها چه کاری می توانند با شما انجام دهند؟

-یانا: به عنوان مثال ، آنها پشت سر من بحث می کنند و من راضی نیستم.

-بعد از کدام کلمات آنها ناخوشایند می شود؟

-یانا: به عنوان مثال ، برای گفتن اینکه من اجتماعی نیستم و شما نمی توانید یک کلمه از او بگیرید.

-من درست می فهمم ، آیا چنین مواردی وجود داشته است؟ درباره آنها برایمان بگویید.

-یانا: بله وجود داشت ، یک بار آنها از من در مورد شخصی پرسیدند و من پاسخ دادم ، سپس من مجرم بودم که این را اشتباه گفتم ، به این معنی است که آنها از آنچه من در مورد آن صحبت می کنم راضی نیستند و بهتر است اصلاً سکوت کنند. و من ترجیح می دهم اکنون سکوت کنم تا این شرایط پیش نیاید.

-من درست می فهمم ، می ترسم با مردم صحبت کنم زیرا نمی دانم چه انتظاری از آنها دارم؟

-یانا: بله ، و من این احساس را داشتم که نمی توان به مردم اعتماد کرد.

- اغلب موقعیت های مشابهی وجود داشت و آنها چه نوع موقعیت هایی هستند؟

-یانا: میلیم ، کی تصمیم گرفتم دهانم را بسته نگه دارم؟ در کلاس 3 بود همسایه ای نزد من آمد و شروع به پرسیدن نحوه زندگی ما (خانواده ما) کرد. پس از این حادثه ، مادرم به نوعی از من ناراحت شد و شروع کرد به صحبت کردن کمتر با من ، و عبارت زیر را گفت: شما نمی توانید اینقدر اعتماد کنید و بهتر است دهان خود را بسته نگه دارید.سپس تصمیم گرفتم که بهتر است اصلاً چیزی نگویم تا مشکلی برای دیگران ایجاد نکنم ، زیرا معلوم نیست چگونه این می تواند علیه من بچرخد و مردم اصلاً از برقراری ارتباط با من جلوگیری می کنند ، به طوری که هیچ حسی وجود ندارد از گناه ، اکنون ترجیح می دهم سکوت کنم.

اگر تصمیم به سکوت گرفته اید در مورد چه نوع ارتباطی می توان صحبت کرد؟

- بنابراین بیان دیدگاه خود خطرناک است ، زیرا نمی دانید دیگران چگونه به آن واکنش نشان می دهند؟ بنابراین شما مسئول همه چیز هستید و مسئول همه اطرافیان ، احساسات ، رفتار ، وقایع زندگی خود هستید؟ سپس به این س answerال پاسخ دهید ، لطفاً: آیا می توانید بدانید که با بیان برخی از رویدادها از زندگی دیگران ، آنها احساس ناخوشایندی برای خود خواهند داشت؟

-یانا: نه

-آیا این بدان معناست که احساس ناخوشایندی احساس شماست؟ دقیقاً چگونه می توان احساس شرم کرد و هر احساس دیگری که معمولاً منفی نامیده می شود؟ و چرا آنها این جزئیات را با شما در میان می گذارند؟

-یانا: نه

-این احساسات از کیست؟ مسئولیت کیست؟ شما یا آن مردم؟

-یانا: آنها.

-آیا موافقید که نباید در قبال اطرافیان خود مسئولیتی داشته باشید؟

-یانا: بله

-درستی من ترس از ارتباط را از دوران کودکی درک می کنم؟

-یانا: بله ، همچنین این واقعیت که نظر من هیچ معنایی ندارد و هیچ کس به افکار و احساسات من اهمیت نمی دهد ، زیرا همه آنها درست زندگی می کنند. و من اشتباه می کنم

آیا من درست می فهمم: من با خواسته ها و افکار خودم زندگی نمی کنم؟ من کاری را انجام می دهم که دیگران نیاز دارند.

-یانا- بله ، در کل من هیچ وقت نظر خودم را نداشتم ، همیشه در ذهن دیگران زندگی می کردم.

-و حالا به من بگویید ، آیا می توان به طور همزمان از 10 نفر با دیدگاه های مختلف استفاده کرد؟ و چرا آن دیدگاه دیگر بهتر است یا باید با نظر شما نسبت به نظر دیگران منطبق باشد با چه معیارهایی بهتر از نظر شما و برای چه کسی بهتر است؟

-یانا: نه ، البته نمی توان همه را راضی کرد.

-شما اقدامات مستقل انجام دادید. حداقل گاهی به عنوان مثال در مورد چیزی تصمیم گرفتید؟

-یانا- بله ، موسسه ، ازدواج و زایمان. و نتیجه گرفت که اقدامات مستقل من به هیچ چیز خوبی منجر نمی شود ، در چه مرحله ای میل به عمل از بین می رود؟

در چه مرحله ای این اتفاق می افتد؟

-جان: وقتی اشتباه می کنم

-حالا لطفاً به من بگویید ، آیا می توان بدون اشتباه و بدون تصحیح اشتباهات ، تجربه جدیدی کسب کرد؟

-یانا: نه ، ممکن نیست ، ایده آل بودن من ، اصل من را اذیت می کند - یا ایده آل است یا اصلا انجام ندهم؟

-و با این اصل تا کجا پیش رفتید ، در حین رعایت این اصل چند مرحله را توانستید بردارید؟

-یانا: نه سریعتر ، برعکس ، می ترسم کاری انجام دهم

-و آیا این بدان معناست که اگر ما نتوانیم آن را فوراً انجام دهیم ، پس این به چه معناست؟ و برای ادامه کار باید چه کار کنید؟

-یانا- برای تغییر شرایط ، باید برخی مراحل را تغییر دهید ، من دائماً عجله می کنم ، بدون اراده ، حتی در فروشگاه نمی توانم چیزی را انتخاب کنم و تصمیم بگیرم که به چه چیزی نیاز دارم. من فکر می کنم این کار نمی کند ، پول خرج می کند یا نه. درست یا غلط.

-جواب بده لطفا چگونه به نظر برسیم؟ آیا کسی را در ذهن دارید که همه کارها را اینگونه انجام دهد؟ و این مرد کیست؟

-یانا ، من چنین افرادی را نمی شناسم ، اما همه اقداماتم مرا راضی نمی کند ، من همیشه فیل را از مگس باد می کنم و بهتر است کاری انجام ندهم و بنشینم.

- و معمولاً چه چیزی منجر به نشستن و انجام ندادن کار می شود؟ من درست می فهمم ، من به یکباره به همه چیز نیاز دارم؟ و ایده آل ایده آل؟ به این س answerال پاسخ دهید که چگونه باید کامل یا خوب به نظر برسد؟ رنگ ، بو دارد ، معیارهای این ایده آل چیست؟

-یانا: باید احساس رضایت وجود داشته باشد ، ظاهراً این به سادگی وجود ندارد. زیرا اگر من این کار را متفاوت انجام می دادم ، هیچ تضمینی وجود ندارد که متفاوت با من باشد. آیا می توانید به خودتان این حق را بدهید که بیشتر اوقات اشتباه کنید تا آن را درست و ایده آل بیابید؟ در غیر این صورت چگونه آن را درک خواهم کرد؟

-من درست می فهمم ، شما همیشه از خودتان ناراضی هستید یا من سعی می کنم با نظر دیگران مطابقت داشته باشم؟

-یانا: بله شاید من سعی می کنم نظر شخص دیگری را مطابقت دهم.

-آیا می توان همه را راضی کرد و آیا واقعاً باعث احساس رضایت می شود ، مشروط به یک شرط (کسی آن را دوست دارد ، نه من)؟

-یانا: صادقانه بگویم ، من نمی دانم چرا نظر دیگران برای من اینقدر مهم است و چرا نظر دیگران مهم است ، اما نظر من مهم نیست. و همچنین ابتکار قابل مجازات است و بنابراین بهتر است کاری انجام ندهید.

-با متقاعدسازی به شما کمک می شود- ابتکار مجازات می شود و عدم فعالیت شما. بی تحرکی منجر به چیست؟

-یانا: نه ، فایده ای نداره

- خوب ، ما 2 مدل رفتاری داریم - در یک مورد از ترس اشتباه کردن ثابت می مانیم و مدل دیگر - اشتباه می کنیم و در نتیجه تجربه خود را که به آن بسیار نیاز داریم به دست می آوریم. کدام مدل را بیشتر می پسندید؟

-یانا: دوم

-آینده یک فرد در هر یک از این مدل ها چگونه است ، در یک مورد چه چیزی در انتظار فرد و در مورد دیگر چه چیزی است؟ و کدام مدل بیشترین سود را برای شما خواهد داشت؟

-یانا - اولی به چیزی منجر نمی شود و در هر صورت نارضایتی وجود دارد که من کاری انجام نمی دهم و در مورد دیگر نارضایتی فقط به دلیل ترس از اشتباه است ، اما منجر به تغییر می شود.

-یانا- من معمولاً در هر شرایط سختی سرم را در ماسه پنهان می کنم ، به جای حل این وضعیت ، که در نهایت منجر به این می شود که من فرار می کنم ، پنهان می شوم و هیچ کاری نمی کنم ، نمی دانم چگونه این شرایط را حل کنم ، فقط نمی دانم چگونه …

- خوب ، چگونه می توانید یاد بگیرید که چگونه موقعیت ها را حل کنید ، با کمک چه چیزی؟

-یانا: تجربه ، من احتمالاً نمی دانم چگونه مسئولیت را بر عهده بگیرم.

-بر عهده گرفتن مسئولیت برای خودتان به چه معناست؟

-یانا - من واقعاً معنی این را نمی فهمم ، اما احتمالاً ، اگر تصمیمی بگیریم یا انتخابی داشته باشیم ، آیا آماده ایم که مسئولیت عواقب این انتخاب را بر عهده بگیریم و برای حل شرایط در خود قدرت پیدا کنیم.

پس از گفتگوی ما چه نتایجی می توان گرفت؟

-یانا: من باید آمادگی هرگونه رویدادی را داشته باشم و از آن ناراحت نشوم ، یاد بگیرم که مشکلات را حل کنم یا نگرش خود را نسبت به این وضعیت تغییر دهم ، به این معنی که چنین اقداماتی را انجام دهم که در نتیجه آن احساس رضایت خواهم داشت. همه چیز در زندگی همیشه بدون مشکل پیش می رود ، همه اشتباه می کنند ، شما باید نظر خود را داشته باشید و بتوانید از آن دفاع کنید ، باید یاد بگیرید که به نظر خود گوش دهید. و همچنین اقدامات مستقل انجام دهید تا این نظر ظاهر شود. و در حل برخی شرایط تجربه وجود داشت.

توصیه شده: