زندگی برای یک کودک

تصویری: زندگی برای یک کودک

تصویری: زندگی برای یک کودک
تصویری: درسی برای زندگی از یک کودک سه ساله 2024, ممکن است
زندگی برای یک کودک
زندگی برای یک کودک
Anonim

این نتیجه ای است که زنان اغلب در شرایط پس از طلاق به آن می رسند. زن تصمیم می گیرد که هیچ کس نیازی به "طلاق با تریلر" ندارد. حتی اگر مردی به صورت فرضی ظاهر شود ، زمان کافی برای: کودکان ، معشوقه جدید ، زندگی روزمره ، آشپزی / تمیز کردن / شستشو / پیراهن ها / پوشک ها وجود نخواهد داشت. اگر مرد بچه ها را نپذیرد چطور؟ زن به زندگی شخصی خود پایان می دهد و برای خود نتیجه می گیرد که باید به خاطر فرزند زندگی کند.

کودک به معنای زندگی تبدیل می شود. یعنی اکنون به کودک بستگی دارد که آیا مادر خوشحال باشد یا نه ، در کار موفق باشد یا نه ، با دوستان خود ارتباط برقرار کند یا نه ، بیرون برود یا خیر. کودک همواره مسئول فقدان زندگی شخصی مادر است. کودک تنها هدف شادی مادر و غم مادر می شود.

چنین کودکانی پس از بزرگ شدن و تلاش برای جداسازی ، جدایی و ترتیب زندگی خود طبق قوانین خود چه می شنوند؟

"من جانم را بر تو گذاشتم ، ناسپاس!"

"من شبها نخوابیدم ، دچار سوءتغذیه بودم ، زندگی شخصی خود را رها کردم و شما …"

"آیا به همین دلیل من تو را به دنیا آوردم و همه چیز را رها کردم تا بعداً مرا ترک کنی ، مثل پدرت مرا رها کردی؟"

کودکانی که در خانواده ای بزرگ می شوند که مادرشان برای آنها زندگی می کند ، در حال حاضر احساس گناه و ستم غیرقابل تحمل مسئولیت می کنند. به هر حال ، اگر مادری برای آنها زندگی می کند و ناراضی است ، به این معنی است که بچه ها مقصر هستند.

معنای زندگی در قالب کودک توجیه نمی شود. از این بابت کودک آسیب می بیند و او سعی می کند مادرش را راضی کند: او را سرگرم کند ، او را بخنداند ، به داستانهایی گوش دهد که چگونه مردان او را آزرده خاطر کرده اند ، با مادرش همدردی می کنند ، او را دوست دارند ، لطفاً با اطاعت ، هرگز به مادرش توهین نکنید ، هرگز خود را مورد تجاوز قرار دهد و از او عصبانی نشود ، با او مخالفت نکند ، از خواسته او پیروی کند.

نوزاد برای مادر سالم است. او او را رها نمی کند (اگر به مادرش وابسته باشد از کجا می رود!). او خیانت نخواهد کرد. شما می توانید با خیال راحت احساسات منفی خود را بر روی کودک تخلیه کنید: عصبانیت ، ترس ، ناامیدی ، ناتوانی. کودک نیز آن را تحمل می کند. چون مجبورم. بالاخره ، او برای او زندگی می کند!

مادرانی که برای فرزندان خود زندگی می کنند با بزرگ شدن کودک با ترس تنهایی روبرو می شوند. چطور؟ او برای او زندگی کرد ، برای او ، و اکنون - چه؟ چرا ، چرا اکنون زندگی می کنم؟

سپس می توانید برای نزدیک نگه داشتن کودک بیمار شوید ، می توانید کودک را مورد انتقاد قرار دهید و ارزش او را پایین بیاورید ، به او القا کنید که فقط مادرش به چنین بدبختی نیاز دارد (و کودک به آن ایمان خواهد آورد!). شما می توانید از شرکای یک کودک بزرگسال انتقاد کنید تا او یک داماد بی ارزش یا یک داماد بد-یک مادر را ترجیح دهد.

اما اگر به انگیزه ها نگاه کنید ، چرا یک زن در واقع تصمیم می گیرد با فرزندش زندگی کند؟ این انتقال مسئولیت است. برای یک زندگی شخصی ناموفق ، برای طلاق ، از ترس اینکه او قادر به ایجاد یک رابطه جدید نخواهد بود ، برای شکست او. به هر حال ، برای هر شکست در حال حاضر یک استدلال قوی وجود دارد: "من تو را دارم ، من از تو مراقبت کردم ، بنابراین نتوانستم …".

او نمی تواند رابطه جدیدی ایجاد کند ، نمی تواند توهین های همسر سابق خود را ببخشد ، نمی تواند از نظر مالی قوی تر شود ، نمی تواند با دوستان و دوست دختران خود ارتباط برقرار کند.

اعتراف به این امر بسیار دردناک و ناخوشایند است ، به ویژه هنگامی که هدف در ابتدا خوب است. جامعه به هر طریقی می تواند نقش تقدس یک مادر مجرد را که خود را وقف فرزندان خود کرده است ، تایید و بپذیرد. او پیشاپیش سزاوار احترام است: نه تنها زندگی را بخشیده ، بلکه او را بزرگ کرده ، روی پای خود گذاشته است. و تنها - به تنهایی ، به تنهایی. من به اندازه کافی نخوابیدم ، به اندازه کافی غذا نخوردم ، از بسیاری جهات خود را انکار کردم ، از بسیاری چیزها محروم بودم. همه چیز به خاطر بچه ها! مادر یک قهرمان ، یک مادر فداکار ، یک قدیس است.

در واقع ، کودکان پرده ای هستند که پشت آن مجموعه ای از ترس ها و شک به خود پنهان شده است. حالا شما نمی توانید مسئول شکست های خود باشید - برای این کار فرزندی وجود دارد.

در زندگی یک زن ، چندین حوزه وجود دارد که شادی را در یک زندگی پیچیده و پر می سازند:

- مادر شدن ؛

- کار (تجارت) ؛

- زندگی شخصی؛

- بهداشت ، ورزش ، مراقبت شخصی ؛

- استراحت با دوستان ، ارتباط ؛

- سرگرمی ، خودسازی

هریک از زمینه ها زمان و تلاش خاصی را می طلبد ، توجه مستقیم ، انرژی برای تحقق بخشیدن به خود در هر نقش خاص.زمانی طبیعی است که هر ناحیه ای به ضرر دیگران توسعه نیابد.

زندگی برای خود به این معنی نیست که باید فرزندان خود را به مادربزرگ ها ، یتیم خانه ها / مدارس شبانه روزی ، پرستارها ، همسر سابق یا شخص دیگری بسپارید. این بدان معناست که یک زن خود را در نقش های مختلف (از جمله نقش مادر) می شناسد ، در حالی که زمان و توجه کافی را به سایر زمینه های زندگی خود ، علاوه بر مادر شدن ، اختصاص می دهد.

یک زن ساعات معینی را به کار خود اختصاص می دهد ، تعداد معینی از ساعت - به فرزندان خود ، او برای مدتی از خود مراقبت می کند ، وقت خود را صرف برقراری ارتباط با دوستان خود ، برقراری ارتباط با جنس مخالف ، زمان خود را به مطالعه کتاب اختصاص می دهد. ، و توسعه خود

شرایطی نیست که مراقبت از خود ، زندگی شخصی ، خودشناسی ، ارتباط-آنها کنار گذاشته می شوند ، یا حتی به طور کامل در فراموشی فرو می روند ، تا فقط خود را وقف تربیت فرزند کنند. البته ، برخی از کودکان زمان بیشتری را صرف می کنند ، زیرا به توجه و انرژی بیشتری نیاز دارند (برای مثال ، کودکان با نیازهای ویژه). اما این طبیعی است و سالم است زمانی که یک زن وقت خود را به سایر زمینه های زندگی خود اختصاص دهد.

کودکانی که با مادری بزرگ شده اند که تنها توسط آنها زندگی می کند ، فقط به خاطر آنها ، یاد می گیرند که شما باید برای کسی زندگی کنید ، که زندگی شما در اولویت قرار ندارد ، ارزشمند نیست و باید چیزی (یا کسی) وجود داشته باشد ، که حاوی تنها معنای زندگی است که به خاطر آن و ارزش زندگی کردن دارد.

اما ، خوشبختی از چندین م consistsلفه تشکیل شده است: این یک زندگی شخصی منظم است ، و تربیت فرزندان ، و خودشناسی ، و ارتباط ، استراحت. و هیچ یک نباید به ضرر دیگری توسعه یابد.

البته درصد تلاش برای هر منطقه متفاوت خواهد بود. تقسیم آنها به یک اندازه غیرممکن است و لازم نیست. شما می توانید هفته ای یکبار با دوستان ملاقات کنید ، هنگام بازی با کودکان ، انجام مدلینگ / طراحی ، خواندن افسانه ها - مادر هر روز آنجا خواهد بود. مادر هنگام کار در مهد کودک ، به عنوان مثال ، یا در مدرسه ، در حالی که در محافل ، بخش ها شرکت می کند ، کار می کند ، به دنبال خودش است.

زن برای هر منطقه زمان و انرژی می گذارد. وقتی پایانی بر زندگی شخصی گذاشته شود و این زمان کاملاً به کودکان اختصاص داده شود ، زندگی نمی تواند انجام شود. یا هنگامی که یک زن از خودشناسی خودداری می کند. هنگامی که یک زن مراقبت از خود را متوقف می کند و همه اینها را با این واقعیت توضیح می دهد که این به خاطر فرزند است.

بچه ها خوشبختی بزرگی هستند! تماشای رشد و نمو کودک ، شرکت در فرایند تربیت ، مطالعه با او ، بازی ، خواندن افسانه ها ، صحبت با او بسیار لذت بخش است. اما این نباید تنها شادی در زندگی باشد!

مادری که خود را وقف فرزندان کرده است به سادگی نمی تواند به طور فیزیکی 24 ساعته در زندگی کودک دخیل باشد. و برای کودک ، وضعیت سالم تر خواهد بود وقتی مادر با او بازی می کند و 2-3 ساعت در طول روز درس می خواند ، اما در عین حال به طور کامل در ارتباط با او ، در بازی ، در فعالیت مشترک از آنجا که مادر همیشه از نظر جسمی در این نزدیکی است ، اما از نظر احساسی در جایی دور قرار دارد.

زندگی برای خود به معنای اختصاص زمان ، انرژی ، توجه به همه زمینه های مهم زندگی در یک نسبت است. از تسلیم شدن کامل به کودک ، دیگر زمینه های مهم و مهم را رها نکنید.

بنابراین ، زنان عزیز ، مادران عزیز! برای خود زندگی کنید! برای خوشحالی و خوشبختی شما. بگذارید فرزندان شما بخشی از این لذت ، این موفقیت باشند ، اما نه جزء اصلی و نه اصلی!

زندگی شخصی ، موفقیت شغلی ، یافتن آنچه دوست دارید ، خودشناسی حتی در صورت داشتن فرزند امکان پذیر است! برای انجام این کار ، مهم است که نقاط قوت ، توانایی های خود را آشکار کنید ، به خود ایمان پیدا کنید ، جنسیت خود را آشکار کنید ، توهین ها را ببخشید ، به جلو ، به سمت بالا و بیشتر حرکت کنید.

هم کودک و هم مرد ، و کار ، و سرگرمی ، و سلامتی شما ، و دوست دختران شما همه اجزای خوشبختی هستند. اما هر جزء به تنهایی نمی تواند جایگزین سایر موارد شود. آنجا که تعصب وجود دارد ، شادی به پایان می رسد! اجازه دهید قبل از هر چیز به خودتان نیاز داشته باشید! به خود اجازه دهید ارزش مطلق خود را احساس کنید.آنگاه جهان به شما متقابل می دهد! من صمیمانه و با تمام وجود این را برای شما آرزو می کنم!

توصیه شده: