2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
"از سیندرلا تا ملکه"
هر زنی یک شاهزاده خانم کوچک در خود دارد. حتی اگر او سیندرلا باشد. او هرگز از رویا پردازی دست نمی کشد. او امیدوار است و منتظر است. اون روزی ملکه میشه حتی با لباس قدیمی و با کیف آماده.
شاهزاده خانم درون او در ابتدا انتظار دارد و ساده لوحانه معتقد است که ارزش کمی بزرگ شدن را دارد و این مطمئناً اتفاق خواهد افتاد. پری پنجره را می زند و کالسکه ای به او پیشنهاد می دهد. سپس او چنان تأثیر غیرقابل تصوری خواهد گذاشت که خود شاهزاده او را پیدا می کند و همه چیز خوب خواهد بود.
اما پری دیر است یا اصلاً نمی آید. او می داند که اگر در زندگی دختری ظاهر شود ، دختر ناپدید می شود. زیرا او ، مانند کدو تنبل و مربی خود ، یک توهم است. و زمانی که او می تواند به او بدهد فقط تا 12 است. دختر احمق پس از آن چه خواهد کرد؟ برای همیشه دوباره منتظر بمانی تا کسی بیاید؟ از این گذشته ، او آنقدر ساده لوح است که اجازه می دهد سارق تحت پوشش یک نجات دهنده وارد شود.
تعداد کمی از افراد در فضای پس از شوروی خوش شانس بودند که در دام خودانگیختگی ساده لوحانه کودکانه نیفتادند. تعداد کمی از زنان موفق به جلوگیری از ناامیدی و خودخواهی شدند. به هر حال ، دختر درونی اش باور کرد ، اما فریب خورد. این یک کودک آسیب دیده است.
فریب در رابطه والدین و فرزندان زمانی نهفته است که بیشتر مورد سرزنش قرار گیرد تا مورد ستایش قرار نگیرد. وقتی کنجکاوی کودک سرزنش می شد. هنگامی که عمل اشتباه با شخصی همراه بود و بدتر از آن ، آنها نشان نمی دادند که این عمل چگونه باید در غیر این صورت انجام شود.
او به سادگی هیچ تجربه موفقی ندارد. خالی وجود دارد … والدین او نیز این تجربه را نداشتند ، نمی دانستند چگونه این را به او بیاموزند. دختر فقط به یاد می آورد که شکست خورده است. اشتباه.
در همان زمان ، هیچ کس به او نگفت که هیچ پاسخ درستی وجود ندارد. اما از آن زمان ، او از پرسیدن و نشان دادن جهل خود می ترسد: او به سادگی نمی تواند بخشی دیگر از خودنمایی را تحمل کند. او منتظر پری است. بیرون نجات.
از نظر روانشناسی ، هر مثلثی از رنج با نقش نجات دهنده شروع می شود ، که سپس به آزار و اذیت و در نهایت قربانی تبدیل می شود. این قیفی است که در آن سناریوهای خانوادگی و روزمره به صورت دایره ای نمایش داده می شود. عشق و شادی وجود ندارد ، اما بیش از حد کافی ادعاها و مشکلات وجود دارد.
از نظر معنویت - موقعیت دختر ، این غرور آب خالص است. من بهترین هستم ، همانطور که بدترین هستم - واقعیت از درون برعکس شد. پخش اول: من بیشترین …… با همه نیستم. من از دنیا جدا شده ام. من از خدا جدا شده ام. وقتی از هم جدا می شوید ، جهان نمی تواند به سراغ شما بیاید و شما را بشناسد.
از نظر نظم کوانتومی جهان ، یک جریان ارتعاشی کم است که این قیف را می چرخاند. شما می توانید تنها با افزایش و پخش فرکانس های شادی از آن بیرون بیایید ، که انجام آن در زندگی واقعی بسیار دشوار است: یک برچسب دیگر نیز دوخته می شود: یک احمق رویایی. بعید است که محیط به دیگری کمک کند. در ارتعاشات زیاد ، برنامه های عمومی ناامیدی و اندوه بازنویسی می شوند ، بنابراین ، افراد نزدیک ، به عنوان یک قاعده ، در این مسیر ترمز می کنند.
علاوه بر این ، ذهن هوشمند ما نیاز به اثبات دارد: آن را نشان دهید و همه چیز را به آن ثابت کنید. او به حقایق نیاز دارد.
همچنین اتفاق می افتد که اقدامات دختر فقط وفادارترین آنها بود ، اما با آنها بی توجه و بی ارزش شده و جرقه شعله واقعی را خاموش کرد. جریان الهام خلاق مسدود شد ، جایی که همه چیز با ارتعاشات بالا تپش می زند.
بنابراین ، یک دختر ، یک زن جوان ، یک زن بالغ ، که تمام ذخایر نیروی درونی خود را به پایان رسانده است ، چه باید بکند؟ پاسخ در سطح نهفته است. خودت به نور برو این مستلزم ترس او برای تبدیل شدن به بهترین دوست او است. شما باید به او به عنوان وفادارترین یاور نگاه کنید ، زیرا او می داند که پری در درون خود زن زندگی می کند. او فقط سرسختانه نمی خواهد او را ببیند
او با تمام قدرت در برابر او مقاومت می کند و بنابراین بیشتر و بیشتر اوقات می گوید: "من خسته ام. دیگر طاقت ندارم. من هیچ قدرتی ندارم. " تصور کنید مروارید با چه نیرویی جلوی باز شدن پوسته خود را می گیرد و فرو می ریزد؟ چگونه یک شفیره در برابر تولد پروانه مقاومت می کند و در نهایت می میرد؟
همچنین نیروی افشای دیگری نیز وجود دارد - آب و هوای بد: باد شدید ، طوفان ، عناصر ، مجموعه ای از شکست ها و تلفات. اگر او خوش شانس باشد اگر عنصر او را دور بزند یا موفق به پنهان شدن شود و این دقیقاً همان چیزی است که قسمت غریزی مغز ما انجام می دهد ، در این صورت او به عنوان یک سیندرلا پیر می شود و به یک پیرزن ناراضی بدخلق تبدیل می شود. بابا یاگا نیست؟
یک سوال از خود بپرسید: چرا من به گذشته نگاه می کنم؟ من در آنجا به دنبال چه چیزی هستم: اعترافات والدین یا از دست دادن ارزش؟ من شما را شگفت زده خواهم کرد: ارزش شما همیشه با شماست. به خود احترام بگذارید: پدر و مادر دوست داشتنی خود شوید.
ایرینا میتراخوویچ. مربی ورزشی. روانشناس. مربی تحول آفرین
توصیه شده:
من مثل بقیه نیستم یا سیندرلا خداحافظ
ایده ازدواج برای یک دختر با موفقیت دو انگیزه را ترکیب می کند - لیبیدینال و خودخواه. از نظر تئوری ، هر دختری رویای ازدواج دارد. زیرا: - بنابراین همه در اطراف ، - در جامعه مرسوم است که ازدواج کنیم ، و من بدتر از زنان دیگر نیستم ، - همینطور سیندرلا به تحریک پری خوب ، - این تنها راه پذیرش اجتماعی برای ارضاء میل جنسی ، ادامه مسابقه و بدین ترتیب تحقق سرنوشت طبیعی شما است ازدواج مانند یک داروی جادویی برای تنهایی ، مشکلات مادی و وابستگی به خانواده والدین است - این چنین
گردا در مقابل ملکه برفی. آیا رقابت وجود داشت؟
یک افسانه قدیمی به روش روانشناسی در مورد مثلث کلاسیک عشق در لاپلند بر اساس داستان G.K. اندرسن "ملکه برفی". با فرارسیدن زمستان ، با شروع تعطیلات ، همه چیز در اطراف ما شگفت انگیز می شود. در اپرا آنها "فندق شکن" ، در تئاتر کودکان همسایه ، تولید جدیدی از "
ملکه درام
شما چه فکر می کنید ، خواننده عزیزم ، چرا وقتی به اهداف خود می رسید ، یعنی یک رویا را تجسم می کنید ، گاهی اوقات حتی وقت ندارید از موفقیت لذت ببرید. برای آمدن به اینجا سختی های زیادی کشیده اید. و چقدر مشکلات خود را انجام دادید و با بیل بازی کردید - مامان ، نگران نباش
ناراحتی سیندرلا
بنابراین در زندگی اتفاق می افتد که بهترین و روشن ترین نیات گاهی اوقات منجر به نتیجه بد می شود. در اینجا و اینجا ، مهربان ترین و درخشان ترین افسانه منجر به این واقعیت می شود که برخی از دختران برداشت مخدوش از یکی از مهمترین طرح های زندگی - پیدا کردن شادی دارند.
ملکه بزرگ
ملکه بزرگ آناستازیا در یونان در خانواده یک کشیش ارتدکس متولد شد. در 14 سالگی ، توسط بازرگانان برده اسیر شد و در حرمسرای سلطان احمد 13 ساله به سر برد. این دختر با پشتکار زبان ترکی را مطالعه کرد ، بر حکمت آداب کاخ و رقص شکم و نواختن عود مسلط شد.