گردا در مقابل ملکه برفی. آیا رقابت وجود داشت؟

فهرست مطالب:

تصویری: گردا در مقابل ملکه برفی. آیا رقابت وجود داشت؟

تصویری: گردا در مقابل ملکه برفی. آیا رقابت وجود داشت؟
تصویری: The Vietnam War: Reasons for Failure - Why the U.S. Lost 2024, آوریل
گردا در مقابل ملکه برفی. آیا رقابت وجود داشت؟
گردا در مقابل ملکه برفی. آیا رقابت وجود داشت؟
Anonim

… یک افسانه قدیمی به روش روانشناسی در مورد مثلث کلاسیک عشق در لاپلند بر اساس داستان G. K. اندرسن "ملکه برفی".

با فرارسیدن زمستان ، با شروع تعطیلات ، همه چیز در اطراف ما شگفت انگیز می شود. در اپرا آنها "فندق شکن" ، در تئاتر کودکان همسایه ، تولید جدیدی از "ملکه برفی" ، "12 ماه" ، "داستان کریسمس" را ارائه می دهند. در تلویزیون "فراست" و "قلب یخی" را نشان می دهند. در زمستان ، من تا آنجا که ممکن است احساس افسانه ای می کنم. شاید به این دلیل که در زمستان افسانه خودم شروع شد ، سناریوی زندگی من ، که قرار بود تکرار شود و تکرار شود ، تکرار شود و تکرار شود … تا زمانی که آگاهی در این روند مداخله کرد.

سناریوهای زندگی موروثی هستند. هر یک منحصر به فرد است. اما در عین حال ، فیلمنامه الگوهای خاصی دارد که در ناخودآگاه جمعی نمایش داده می شود: اسطوره ها ، افسانه ها ، افسانه ها. آنها با استفاده از مجموعه خاصی از کهن الگوها تجسم یافته اند.

از کودکی ، ما تجربه سناریوهای احتمالی را برای پیشرفت زندگی خود جذب می کنیم ، از طریق افسانه هایی که توسط والدین ، مادربزرگ ها ، پدربزرگ ها گفته می شود ، و سپس به همان شیوه ما افسانه خود را زنده می کنیم.

هر کدام داستان خود را دارند. کسی زیبا می شود آسول ، نیمی از عمر خود را در اقیانوس در انتظار آن خاکستری سپری می کند. آیا او می آید؟ در یک افسانه ، بله.

کسی هیولا یا قورباغه خود را پیدا می کند. او را با عشق و مراقبت ، در انتظار تغییرات ، تناسخ ، با این امید که عشق قلب را نرم کند ، یخ ها را آب کند ، او را در بر می گیرد. چه عبارتی رایج است: "او تغییر خواهد کرد ، او می گوید که با پرخاشگری خود نیز برای او مشکل است ، من همه کارها را برای کمک به او برای متفاوت شدن انجام خواهم داد. من او را نجات خواهم داد."

کسی قرار است سیندرلا باشد. یا نستنکا (از موروزکو) ، داوطلبانه مسئولیت تمام خانواده را بر عهده می گیرد و بیش از حد در خانه و فرزندان خود سرمایه گذاری می کند. سیندرلا انتظار پاداش دارد ، انتظار سپاسگزاری ، عشق و قدردانی از زحماتش را دارد. و نستنکا به قربانی تبدیل می شود ، که به خاطر مهربانی و گشودگی او مقصر شناخته می شود.

و کسی ، مانند راپونزل ، در باورها و درون نگریهای خود محبوس است ، با ناتوانی در حرکت ، کاوش ، جستجو - با ناتوانی در زندگی.

اندرسن با شخصیت اصلی خود - گردا ، یک شوخی عجیب بازی کرد ، نام این افسانه را به افتخار ملکه برفی - معشوقه سرما و برف ، که در لاپلند زندگی می کرد ، گذاشت. و این علیرغم این واقعیت که ملکه خود فقط دو بار در افسانه ظاهر می شود: در ابتدا ، هنگامی که کای را می برد و در پایان ، هنگامی که قلعه خود را ترک می کند ، از دیدار گردا و بازگشت گرما به قلب یخ زده پسر صرف نظر می کند..

من فکر می کنم ما باید ارزش را به گردا برگردانیم: به هر حال ، شخصیت اصلی او است - دختری که سفری باورنکردنی انجام داد ، یک عملیات نجات که از او خواسته نشد.

Gerda VS The Queen Queen (کای چه ربطی به آن دارد؟)

در زندگی کودکی شما گردا فقط می داند چگونه در جهان شاد شود ، گل رز ، برف ، زیبایی. دختر کاملاً رانده شده ، قابل اعتماد ، ساده لوح ، با مرزهای شخصی مبهم است. "مهربانی" و "خوبی" او را در آغاز داستان بی چهره و کاملاً بی علاقه می کند. بنابراین ، یک تصویر زن دیگر قاطعانه به پیش زمینه وارد می شود - ملکه برفی: مرموز ، جذاب ، کامل ، متعالی ، برتر از بسیاری دیگر. "دانه های برف او را در ازدحام متراکمی احاطه کرده اند ، اما او بزرگتر از همه آنها است و هرگز روی زمین نمی نشیند ، همیشه در یک ابر سیاه می تازد. غالباً شب ها او در خیابان های شهر پرواز می کند و به پنجره ها نگاه می کند ، به همین دلیل است که آنها با گل های یخ زده مانند گل پوشانده شده اند."

دو تصویر. دو نمونه اولیه آیا اصلا امکان رقابت بین چنین تصاویر مختلف وجود دارد؟ و چرا؟ یا برای چه کسی؟

به سختی می توان آغاز رقابت ها را یکجا در اینجا مشاهده کرد. اما آنجاست. اگر به این داستان از دیدگاه روانشناسی و نظریه زیر شخصیت ها نگاه کنید ، متوجه خواهید شد که کای و گردا دو بخش یک شخصیت هستند. فردی که دچار بحران می شود.شخصی که آماده رقابت با یک مادر سرد است تا بتواند بزرگ شود تا دوگانگی خود را به دست آورد.

کای - پسری با آسیب حسی خودشیفته ناشی از ترکش در قلب و چشم هایش.

از این مصدومیت چه می دانیم؟ کودک آسیب دیده در محیطی پر از بی توجهی به نیازهای اساسی خود رشد می کند: عشق ، محافظت ، پذیرش شخصیتی که دارد ، نادیده گرفتن او به عنوان یک فرد. چنین آسیب هایی در حال حاضر غیر معمول نیست. افرادی که از طرف والدین خود به رسمیت شناخته نشده اند ، تحسین و تأیید نشده اند با این فکر قوی زندگی می کنند که جهان ظالمانه است و از خود دفاع می کنند و با اظهارات طعنه آمیز ، محکومیت و تحقیر دیگران را آزار می دهند. در چنین افرادی عقلانیت بر احساسات غلبه دارد. در مورد کای ، این دقیقاً همان چیزی است که اتفاق می افتد ، ناگهان ، پس از برخورد قطعات به قلب و چشم های او ، پسر عصبانی ، مشکوک ، بی رحمانه ، بدبین می شود. گردا با تحسین کای می گوید:”- بله ، این کای است! اون خیلی باهوشه! او هر چهار عمل حساب و حتی با کسر را می دانست!"

مادری سرد ، که فرزندش را با سردی خود آزار می دهد ، او را در پادشاهی ملکه برف محکوم می کند. نزدیکتر به جراحت خود و یک شیء غیرقابل دسترس سرد ، که از آن درخواست گرما بی فایده است. بنابراین ، اندرسن در قالب استعاره روند آسیب زایی به کودک را در طول شکل گیری یک جزء خودشیفته سالم از شخصیت برای ما توصیف کرد.

گردا تجسم کهن الگوی مسافر است

ذکر این نکته ضروری است که کل افسانه "ملکه برفی" دارای ویژگی های یک اسطوره است و می توان از نقطه نظر ساختار اسطوره ای به عنوان ساختاری متشکل از تصاویر کهن الگویی در نظر گرفت. برای تجزیه و تحلیل بیشتر ، از ساختار جوزف کمپبل استفاده کردم ، که در کتاب "قهرمان هزار چهره" توضیح داده شده است.

گردا در یک افسانه به عنوان یک کهن الگوی کاملاً مستقل در تاریخ خود ظاهر می شود - کهن الگوی یک مسافر ، یک جستجوگر.

راه-راه اندازی - این مسیری است که هر مسافری در مواجهه با موانع و یاورها باید طی کند. این مسیری است که نماد گذار به مرحله دیگری از توسعه است که نماد بزرگ شدن است.

بنابراین ، با توجه به ساختار اساسی هر سفر اسطوره ای ، مراحل زیر در یک افسانه وجود دارد:

1. فراخوان سفر و رد تماس. با ورود بهار ، گردا تصمیم می گیرد که کای مرده است (غرق شده در رودخانه ای که در خارج از شهر جریان دارد). در اینجا گردا و توقف کنید. به احساسات خود اعتماد کنید. واقعیت را بشناسید. اما گردا راه متفاوتی را انتخاب می کند. او تصمیم می گیرد به جستجوی کای برود که مرگ او را باور نمی کند. در این لحظه ، گردا توسط سیگنال های جهان هدایت می شود:

- کای مرده و بر نمی گرده! - گفت گردا.

- باور نمیکنم! - نور خورشید را پاسخ داد.

- او مرد و هرگز برنمی گردد! او به پرستوها تکرار کرد

- ما باور نمی کنیم! - آنها پاسخ دادند

در نهایت ، گردا خودش دیگر باور نکرد."

2. غلبه بر آستانه اول سفر … اولین آستانه همیشه مرز مشخصی از زمان حال است ، که فراتر از آن دیگر حمایت ، سرپرستی و امنیت وجود ندارد. برای گردا ، چنین آستانه ای رودخانه بود. مناطق ناشناخته ، دنیایی که گردا به آنجا عزیمت می کند و با قایق همراه جریان حرکت می کند ، به طور نمادین یک میدان باز برای نمایش محتوای ناخودآگاه است. تنها چیزی که برای گردا اتفاق می افتد ، ملاقات با جهان از طریق پیش بینی ها و دفاع های خود اوست. با رفتن به جاده ، گردا به نظر نمی رسد این فرصت را برای خود باقی می گذارد که به عقب برگردد ، نظر خود را تغییر دهد ، خسته شود ، خسته شود ، برای کمک تماس بگیرد. ملاقات با این دفاع ها پیش شرطی برای رشد در این افسانه است. این راهی است برای راه: "و دختر تصور می کرد که امواج به طرز عجیبی به او اشاره می کنند. سپس او کفش های قرمز خود را ، اولین جواهرش (تقریباً - اولین قربانی) درآورد و آنها را به رودخانه انداخت … قایق دورتر و دورتر می رفت. گردا بی سر و صدا ، فقط با جوراب ساق بلند می نشست … ".

3. روش آزمایش. گردا پس از عبور از آستانه جدا کردن جهان واقعیت از جهان یک سفر جادویی ، خود را در قسمت اجباری بعدی اسطوره می یابد - در روشهای آزمایش در این مسیر ، قهرمان یک افسانه (مانند قهرمان هر اسطوره) کمک های زیادی دریافت می کند. شاید فقط در اینجا قهرمان شروع به درک جهان به عنوان یک منبع می کند ، و تنها در اینجا او در مورد وجود یک جهان مهربان ، دارای نیروی کمکی و حمایتی آشنا می شود.

- ملاقات با جادوگر. در این مرحله از داستان ، گردا خود را در باغ شگفت انگیزی می بیند که در آن زنی که می داند چگونه زندگی کند ، سعی می کند تا گردا را در کنار خود نگه دارد و او را از حافظه و خاطرات کای محروم کند.

- ملاقات جعلی با کای … به قلعه ای بروید که ظاهراً کای در آن زندگی می کند و با شاهزاده خانم ازدواج کرد.

- بقا در جنگل وحشی توسط دختر سارق گروگان گرفته شد.

4. مانند هر قهرمانی که بر آزمایش ها غلبه می کند ، مسیر گردا با راه های متفاوتی روبرو می شود یاوران: گل ، زاغ و کلاغ ، گوزن ، لاپلند و فینکا. به لطف دستیاران است که جهان به عنوان طرفی برای گردا ظاهر می شود و منابع و کمک هایی را ارائه می دهد.

5. آپوتئوز. به نظر می رسد که گردا این همه راه را به خاطر کای و به منظور ذوب قلب سرد خود طی کرده است. اما در واقع اینطور نیست.

کای و ضربه های خودشیفته او سناریوی زندگی کای است.

و سناریوی زندگی گردا غلبه بر راه است. راه جادویی ، که او را کاملاً تغییر خواهد داد. شروع بزرگسالی. گذار به مرحله بعدی زندگی. وارد سناریوی جدید زندگی وارد سناریوی زندگی خودتان شوید.

نتیجه گیری و نتیجه گیری یا شروع کنید و حدس بزنید

"آنها از پله های آشنا بالا رفتند و وارد اتاقی شدند که همه چیز مثل قبل بود: ساعت می گفت" تیک تاک "، عقربه ها در طول صفحه حرکت می کردند. اما ، با عبور از درب پایین ، کای و گردا متوجه شدند که آنها کاملاً بزرگسال هستند."

راه هر مسافر یا سالکی راه رسیدن به خود است. در واقع ، در واقع ، همه شخصیت های این داستان و فرایندهایی که در آنها اتفاق می افتد ، بازتاب استعاری از فرایندی است که در مسیر بزرگ شدن در درون شخصیت ظاهر می شود. تنها پس از تجربه و ادغام "تجربه یخ زده" خود ، می توان از آن استفاده کرد و از آن در زندگی استفاده کرد.

کل سفر گردا برای کای ، سفر به روان درمانی است. همه موانع و آزمایشات در این راه برای خود ، بازتاب آن فرایندها و مکانیسم های دفاعی است که فرد با روان درمانگر خود می آید. لاپلند یخ زده محل آسیب است. در درمان گشتالت ، این احساسات یخ زده کای است. "… کای تنها در سالن متروک بی حد و مرز رها شد ، به تکه های یخ نگاه کرد و همچنان فکر می کرد ، فکر می کرد ، به طوری که سرش ترک می خورد. او در یک مکان نشست - بسیار رنگ پریده ، بی حرکت ، گویی بی روح …"

زن جادوگر با باغی زیبا تجسم مقاومت است. حالتی که در آن باقی ماندن در توهم بسیار شیرین و دلپذیر است ،

- مدتها بود می خواستم یک دختر کوچک خوب داشته باشم! - گفت پیرزن. - خواهید دید که من و شما چقدر خوب شفا می یابیم!

و او همچنان شانه های دختر را شانه می کرد و هر چه بیشتر خار می کشید ، گردا بیشتر برادر نامش کای را فراموش می کرد - پیرزن می دانست چگونه جادو کند."

ملاقات با یک دزد کوچک ملاقات با سایه شما است ، که پذیرش آن دشوار است. وظیفه سایه کمک به گردا است. دزد به گردا گوزن شمالی می دهد که دوست او می شود و به لطف آن گردا کای را پیدا می کند.

و در پایان ، ملاقات با کودک گرایی خودشان ، به این امید که دل کسی را با اشک هایش آب کنند.

توصیه شده: