2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
چرا گاهی نه گفتن اینقدر سخت است؟ به عنوان مثال ، تجربه واکنش منفی به امتناع وجود دارد ، به عنوان مثال ، مادرم به پدرم "نه" گفت و در پاسخ به آن سوءاستفاده شد ، یا حتی بدتر ، یک مشت در صورت دریافت کرد. یا ، در پاسخ به امتناع پدر ، مادر شروع به هیستریک کرد. کودک نتیجه می گیرد که امتناع چیزی ناخوشایند و خطرناک است. ممنوعیت تناقض ، "نه" گفتن نیز هنگامی بوجود می آید که در کودکی به این دلیل مجازات می شدند: فریاد ، شلاق ، نادیده گرفتن یا نگاههای ناراضی. و وقتی عشق و توجه کافی نیست ، چه کاری نمی توانید انجام دهید تا مورد قبول واقع شوید. در نتیجه ، کودک از مخالفت با والدین خود می ترسد ، از نظر خود خودداری می کند و بنابراین بخشی از خود است. مثال عملی. مراجعه کننده تحت درمان طولانی مدت است. از وی اجازه انتشار بخشی از جلسه درمان گرفته شد ؛ نام او تغییر کرد. سوتا در رابطه با یک مرد قدم های ترسو بر می دارد. آنها فقط ده روز است که سمیون را می شناسند. یک بار او دختری را به کافه دعوت کرد ، سپس ترجیح داد عصرها را در آپارتمان دنج Sveta بگذراند. - امروز سمیون تماس گرفت و پرسید: "آیا عصر ملاقات می کنیم؟" من پاسخ دادم که دوست دارم جایی بروم: در یک کافه ، سینما ، تئاتر. او پاسخ داد: من پول ندارم. من: "سپس من به تنهایی یا با یک دوست به جایی می روم." من فکر کردم: "او چه مرد است اگر حتی نتواند برای یک فیلم درآمد کسب کند. اگر او نمی خواهد برای من هزینه کند ، من برای او ارزشمند نیستم. " و سپس افکار دیگری ظاهر شد: "او فکر می کند که من فقط از او پول لازم دارم ، او آزرده می شود و دیگر نمی آید. من تنها خواهم ماند ، هیچکس به من احتیاج ندارد. با او سرگرم کننده و جالب است."
چه می خواهی ، سوتلانا؟
من می خواهم بدون ترس نه بگویم.
با چه حسی دوست دارید نه بگویید؟
- آرام.
بگویید: "من به خودم اجازه می دهم" نه "بگویم و در عین حال احساس آرامش می کنم."
Sveta عبارت پیشنهادی را تکرار می کند.
واکنش بدن به حرف های شما چگونه است؟ آیا کمی ناراحتی وجود دارد؟
- بله ، در سینه.
تصویر ناراحتی چیست؟
- موضوعات. زوج مرد ، زن و مرد را می بینم که با نخ بسته شده اند. آنها ناراحت هستند ، اما نمی توانند خود را رها کنند. و آنها نمی خواهند. عادت کردیم. آنها یکدیگر را نمی بینند. برخی پهلو ایستاده اند ، برخی پشت به پشت.
چگونه اتفاق افتاد که آنها در این موقعیت قرار گرفتند؟
- در ابتدا آنها صمیمیت ، عشق می خواستند. اما ، همه از طرد شدن می ترسیدند ، ارزش خود را احساس نمی کردند ، می ترسیدند که تنها بمانند ، و بنابراین شریکی را به خود بستند. آنها برای رضایت شریک زندگی خود و ماندن در یک زن و شوهر ، از خود و خواسته های خود دست کشیده اند و احساس ناراحتی می کنند.
آنها در ابتدا ، در لحظه نزدیک شدن ، چه چیزی نداشتند؟
- آنها فاقد احساس ارزش خود ، خوبی ، فاقد عشق والدین بودند.
"بگذارید آنها عشق والدین را دریافت کنند
- آنها در آغوش والدین خود بچه های کوچکی شدند.
- الان چه احساسی دارند؟
- آنها از ترس از دست دادن آنها سعی می کنند مادر و پدر را با دستان خود متصل کنند.
"به آنها بگویید که مادر و پدر برای همیشه والدین آنها باقی خواهند ماند ، حتی اگر جدا از هم زندگی کنند. و رابطه زناشویی آنها به فرزندان مربوط نمی شود
- بله ، او گفت.
الان بچه ها چه خبرند؟
- وقتی کودکان می فهمند که هیچ ربطی به درگیری های والدین خود ندارند ، دستانشان باز نشده ، آرام می شوند.
"بگذار آنها بزرگ شوند
- آنها بزرگ می شوند و دوباره به ملاقات یکدیگر می روند. در حال حاضر آنها احساس ارزشمندی و محبت می کنند ، می توانند علناً در مورد خواسته های خود با یکدیگر صحبت کنند. آنها نمی ترسند که اگر به شریک خود "نه" بگویند ، آنها را رد خواهند کرد ، زیرا صمیمیت واقعی مستلزم پذیرش امتناع ، تفاوت های دیگری است.
بعد چه اتفاقی می افتد؟
- زوجین دست یکدیگر را گرفته و هرکدام در جهت خود حرکت می کنند. آنها دیگر نیازی به بستن نخ ندارند. آنها درک می کنند که وقتی یک شریک در یک جفت خوب است ، جایی نمی رود. و من این را درک می کنم
یکبار دیگر این عبارت را تکرار کنید: "من به خودم اجازه می دهم" نه "بگویم و در عین حال احساس آرامش می کنم
سوتا عبارت پیشنهادی را تکرار کرد. - در حال حاضر هیچ ناراحتی وجود ندارد ، بدن واقعاً این اجازه را می پذیرد.با نه گفتن به دیگری ، خودمان را انتخاب می کنیم. طبیعی است که خودتان انتخاب کنید. اما ، انجام این کار برای افرادی که دارای عزت نفس ، احساس عمیق ارزش و اهمیت خود هستند ، آسان است. اگر دستیابی به این امر در دوران کودکی امکان پذیر نبود ، می توان در روند درمان مقدار مفقود شده را بدست آورد.
توصیه شده:
من قلم می خواهم ، یا قهقرا. وقتی احساس می کنید کوچک هستید چه باید بکنید؟
هر فردی در زندگی موقعیت هایی دارد که نمی خواهد به کار یا تحصیل برود و کارهای مهم "بزرگسالان" انجام دهد ، تمایلی غیرقابل مقاومت در احساس کوچک بودن وجود دارد (شما محبت و مراقبت می خواهید ، همه مشکلات و مشکلات زندگی را فراموش کنید). گاهی اوقات حتی ممکن است اختلال ایجاد شود یا نیاز ناخودآگاهی به استراحت و خواب طولانی مدت وجود داشته باشد.
وقتی در بحران هستید و احساس حمایت نمی کنید چه کارهایی را نباید انجام دهید
اگر در وضعیت کم انرژی هستید ، یا احساس بدی دارید ، یا پس از یک بحران هستید ، یا در وضعیتی بی انگیزه هستید ، اما واقعاً می خواهید از آن خارج شوید ، برای شما بسیار مهم است که آنچه را در اطراف وجود دارد پیگیری کنید. در حال حاضر ، آنچه را که می بینید و آنچه را درک می کنید به دست می آورید.
اگر احساس نمی کنید چگونه احساس کنید - 3 نکته
اگر می دانید که احساساتی وجود دارد ، آنها زیبا و دلپذیر هستند ، اما آنها را احساس نمی کنید ، نمی فهمید که در درون آنها چیست ، چه باید بکنید. شما می توانید چیزهای زیادی در مورد آنها بگویید ، اما هیچ پر شدن در داخل وجود ندارد ، هیچ حسی وجود ندارد.
چرا احساس ارزشمندی می کنید؟
اخیراً ، در یک سمینار ، یکی از شرکت کنندگان س interestingال جالبی را مطرح کرد "آیا مشکلی وجود دارد ، یک موضوع روانشناختی واقعی که بر همه افراد تأثیر بگذارد؟" البته در ابتدا ، می خواستم به صورت کلیشه ای پاسخ دهم که همه مشکلات فردی هستند ، بستگی به تجربه شخصی ، استعداد فرد دارد.
فرصتی برای بله گفتن به خودتان یا دلیلی برای نه گفتن
من اغلب یکسری بهانه ها را می شنوم. بهانه در حوزه ای متفاوت. من موفق نخواهم شد زیرا تحصیلات مناسب را ندارم. " "همه اینها خوب است ، اما در واقعیت اصلا درست نیست." "من این کار را می کردم ، اما خانواده ام از من حمایت نمی کنند.