حل تعارض داخلی با روش EOT تمرین جدایی

تصویری: حل تعارض داخلی با روش EOT تمرین جدایی

تصویری: حل تعارض داخلی با روش EOT تمرین جدایی
تصویری: چند شنبه با سینا | فصل سوم | قسمت 10 | فرنوش حمیدیان 2024, آوریل
حل تعارض داخلی با روش EOT تمرین جدایی
حل تعارض داخلی با روش EOT تمرین جدایی
Anonim

دلایل اصلی درگیری روانی پویایی درون فردی: ناتوانی در بدست آوردن خواسته خود یا رهایی از آنچه نمی خواهید (گزینه های a و b در تصویر). باعث نارضایتی مردم می شود. بودیسم درباره جاذبه و بیزاری صحبت می کند. پیشنهاد می شود که خود را از دلبستگی ها رها کنید ، خود را مشاهده کنید و به ماهیت واهی این جهان پی ببرید (anitya / anicca).

تعارض داخلی در EOT چگونه حل می شود؟ تصویرسازی احساسی ، اصل فلسفی جدایی را به رسمیت می شناسد. در یکی از تمرین ها از مشتری خواسته می شود که دو صندلی مقابل او تصور کند. در وهله اول ، آنچه او می خواهد ، اما نمی تواند دریافت کند. در مورد دوم - که او می خواهد دور شود ، اما همچنین نمی تواند این کار را انجام دهد.

کار بیشتر با تصاویر باعث می شود وجود درگیری های درون فردی را درک کرده و آنها را حل کنید. یکی از نمونه های چنین کاری ، با قدردانی از مشتری که این فرصت را به من داد ، توجه شما را تقدیم می کنم.

آناستازیا ، 32 ساله (نام تغییر کرد ، رضایت انتشار دریافت شد).

روی صندلی اول ، آناستازیا یک توپ پشمی کوچک کرکی می بیند. "عشق در قلب" - بنابراین او آن را می نامد. روی صندلی دوم یک آجر با رنگ قرمز متمایز وجود دارد. این با نگرش "شما می توانید فقط یک نفر (مرد) را دوست داشته باشید") در ارتباط است ، که باعث ناراحتی مشتری می شود. ما با او شروع می کنیم.

ما از تصویر آجر می پرسیم که چه کار می کند. پاسخ: "من از اقدامات عجولانه محافظت می کنم." در زبان ناخودآگاه ، آجر احساسات خشمگین فرو رفته است. من از آناستازیا می خواهم که به آجر بگوید: "همان کسی شوید که واقعاً هستید." او پدربزرگ می شود که او بسیار دوستش داشت.

یاد یه مورد افتادم وقتی پدربزرگ درگذشت ، آناستازیا در بیمارستان بود. در زمان عزاداری ، به او اجازه داده شد به خانه برود. فردای آن روز ، دوستان او را در خانه ملاقات کردند. در گفتگو ، یکی از آنها شوخی کرد و آناستازیا خندید. در آن لحظه ، مادر او را سرزنش کرد که پدربزرگش را دوست ندارد ، زیرا او در عزاداری می خندد. به همین دلیل ، او بسیار نگران بود. من از آناستازیا دعوت می کنم تا احساسات خود را بیان کند ، و او به مادرش اعتراض می کند که پدربزرگش را دوست دارد ، حتی اگر آنطور که مادر فکر می کند درست نیست. آجر به گرد و خاک خرد می شود. ما به دنبال نگرش های دیگر هستیم و نگرش "باید عاشق شویم" را به مادر بازگردانیم ، این امر منجر به جد قبیله می شود ، که بدون مرد باقی ماند ، زندگی خود را وقف یک کودک کرد. ما این تجربه را تأیید می کنیم ، متشکریم ، حق زندگی متفاوت را برای مشتری بگذارید. آجر و گرد و غبار ناپدید می شوند. می پرسم چه چیزی سر جای او می آید.

یک گل ظاهر می شود ، اما معلوم می شود که پژمرده است ، این باعث ایجاد احساسات ناخوشایند می شود. آناستازیا مادربزرگ خود را که به احساسات اهمیت نمی داد ، به خاطر می آورد: "مهم این است که مشروب نخورم ، کتک نزنم ، کار کنم" ، - عشق مهم نیست. این گل شبیه رحمی است که در هنگام زایمان خسته شده است. زنان خانواده باید زایمان زیادی کنند. ما همچنین تجربه را تصدیق می کنیم ، تشکر می کنیم ، اطلاع می دهیم که اکنون دیگر نیازی به زایمان زیاد نیست و اجازه می دهیم خود را خسته نکنیم. در پاسخ ، قدردانی می آید. اکنون می توانید شادی کنید ، عشق. گل خود را تازه کرده است. آناستازیا او را در زمین کاشت ، آب روی او ریخت ، اجازه دهید او توسط اشعه های خورشید تغذیه شود. گلبرگهای پژمرده به اطراف پرواز کردند ، او از نیروی جوانی پر شد ، تازه و دلپذیر شد. حالا می توانید آن را به خودتان وارد کنید. گل وارد فضای بدن شد. می دیدید که چگونه صاف شد. مشتری احساس آرامش و نشاط می کرد.

به صندلی اول برگشتیم. تصویر یک توده کوچک زیبا ، همانطور که اغلب اتفاق می افتد ، یک کودک درون است. نستیا 4-5 ساله است ، او در یک لباس نارنجی با موهای دو دم ، روی نوسان روی دامان مادرش تاب می خورد. او خیلی خوب است. من از آناستازیا می پرسم که در داخل او (یک فرد بالغ) دلش برای این نستیا کوچک تنگ شده است. تصویر بابا یاگا ظاهر می شود. این تصویر تفسیرهای متفاوتی دارد. یکی از آنها زن عاقل ، شفا دهنده است. برای مشتری ، این تصویر به معنای گذار و تغییر است. بابا یاگا می گوید: "او (نستیا کوچک) بیش از حد بازی کرد ، او باید بزرگ شود."اجازه دهید آنها با هم تعامل داشته باشند و زمان رفتن فرا رسیده است. نستیا بزرگ می شود ، نوجوان 17 ساله می شود و زمان آن فرا رسیده است که کلبه بابا یاگا را ترک کند. جنگل پیش رو روشن است ، خطری وجود ندارد. در ابتدا به نظر می رسد باید زمان بگذرد تا نستیا به آناستازیا بیاید ، اما پس از ادغام بابا یاگا در خودش ، معلوم می شود که نستیا قبلاً آمده است و آماده اتحاد است. ما به او اجازه می دهیم وارد بدن آناستازیا شود. مشتری با خوشحالی لبخند می زند و دستانش را می کوبد (تجلی سرزندگی کودک درونی و انرژی زیاد او). آناستازیا می گوید: "حالا من کامل هستم!" یک روز بعد ، او گزارش داد که درد قلبش ، که در چند روز گذشته او را آزار داده بود ، از بین رفته است.

هر درگیری داخلی فردی است ، نیاز به رویکرد و ابزارهای متفاوتی دارد. این مقاله یکی از گزینه های ممکن را ارائه می دهد و نحوه حل آن را با کمک تصویرسازی احساسی نشان می دهد.

توصیه شده: