2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
هر کلمه ای ، اول از همه ، یک کلمه است و تنها در آن صورت ، بسیار دور ، کلید یک ایده ، احساس یا شیء است ، در حالی که خود ایده ، احساس یا شیء نیست.
بگذارید از شما بخواهم که دست خود را معرفی کنید. یک لحظه چشمان خود را ببندید و تصویر دست خود را بیابید. حالا به چیز دیگری فکر کنید ، مانند یک سیب بزرگ و آبدار و سبز. از آنجایی که ذهن ما به گونه ای عمل می کند که می تواند فقط روی یک فکر متمرکز شود ، در لحظه ای که تصویر یک سیب را به یاد می آورید ، تصویر یک دست از بین می رود. آیا این بدان معناست که دست شما دیگر وجود ندارد؟ البته که نه. در اینجا او با انگشتان خود یک گربه کرکی را شانه می کند.
مثال بالا نشان می دهد که افکار و کلمات باعث ایجاد تصاویر بصری در ما و اغلب احساسات مرتبط با اشیا می شوند ، اما با این موارد کاملاً یکسان نیستند (در غیر این صورت ، اگر ما روی یک شیء دیگر تمرکز کنیم ، این چیزها به معنای واقعی کلمه ناپدید می شوند). بر اساس تجربه تعامل با اشیا و مفاهیم انتزاعی ، ما توانایی بازتولید آنها را در حافظه برای اهداف مختلف داریم.
علاوه بر شکل خارجی ، هرگونه تجربه از یک شیء یا ایده ذهنی است. تصویر میز من تصویر جدول شما نیست. اینجا ساده است. ما به این فکر نمی کنیم که عاشق میز هستیم یا نه. فقدان علاقه شخصی به ما این فرصت را می دهد که با تصویر ذهنی میز در ارتباط باشیم بدون اینکه در غبار احساسات گرفتار شویم که معنای مثبت یا منفی را به تصویر میز اضافه می کند. به همین ترتیب ، ممکن است نظرات من در مورد روان درمانی و مدیتیشن با ایده های همکارم متفاوت باشد ، اما در اینجا کار با ایده ها بسیار دشوارتر می شود: اول از همه ، به این دلیل که اکثر ایده هایی که یک جلوه یکپارچه ندارند در جهان ما در هر یک از ما ارتباطات مثبت یا منفی ایجاد می کند. تجربیات شخصی چنین ارتباطاتی را تقویت می کند.
من مشاهده می کنم که در حلقه حرفه ای روان درمانگران با رویکرد علمی ، کلمه "مدیتیشن" به دلیل عدم امکان تأیید یا رد اثر آن ، دارای بی اعتمادی است. در عین حال ، احساسات ذهنی افرادی که در نظرسنجی های اجتماعی شرکت می کنند و تجربه مستقیم مدیتیشن را دارند به این معنا که خود آنها در آن کار می کنند ، می تواند با مفهوم "مثبت" و نه "منفی" ترکیب شود. و در حالی که اثر دارونما یک پدیده علمی مستند برای سالها بوده است ، مدیتیشن به ذهنهای فوق عقلانی مشکوک است به این دلیل که نوعی از عدم تفکر است ، بنابراین هر روشی را که نیاز به تفکر را شامل می شود نفی می کند.
ممکن است تصور شود که امتناع از منطقی کردن منابع اولیه حالتهای وسواسی و افسردگی ، افکار روان درمانی غربی را تهدید می کند. تهدید ایمنی شغلی و شخصی ("من یک روانشناس هستم ، کارم را به روش خاصی انجام می دهم ، و اگر چیزی کار من را تهدید کند ، من را نیز تهدید می کند …") می تواند حتی پیچیده ترین متخصصان را نیز ناتوان کند. این بی اعتمادی به مدیتیشن به دلیل عدم تمایل به عمق بخشیدن به آن است ، زیرا به گفته وزیران علوم مواد ، هر چیزی که تأثیر آن را نمی توان به طور عینی ثابت کرد نمی توان در مشورت به کار برد. در عین حال ، متخصص می تواند (یا انتخاب می کند) فراموش کند که حوزه ذهنی انسان ظریف تر از حوزه اتم ها و مولکول ها است. بر این اساس ، این امر نیازمند توجه چند جانبه و رویکرد انعطاف پذیر و شخصی است.
در عین حال ، چنین رد اثربخشی مدیتیشن ممکن است مبتنی بر این واقعیت باشد که "اصلاً مشخص نیست که برای چیست".به طور اساسی ، مدیتیشن تمرکز بر لحظه حال است. تغییرات زیادی دارد و به آزادسازی ذهن از اضطراب کمک می کند - در حالی که بسیاری از تکنیک های تحلیلی فقط به آتش سوخت می افزایند و باعث می شود ذهن در حالت پیشرفته کار کند و ترابایت افکار را در یک دور باطل به حرکت در می آورد.
اگر فرنی بیش از حد شور است ، آیا سعی می کنید با افزودن نمک بیشتر آن را شیرین کنید؟ به همین ترتیب ، افکار وسواسی را نمی توان با افکار درمان کرد. بیش از یک بار در عمل ، با بیمارانی روبرو شده ام که پس از پی بردن به علل اضطراب ، خود را به چرخ عقلانیت بیش از حد کشانده اند تا از اضطراب بیشتر جلوگیری کنند - که به اضطراب حتی بیشتر تبدیل شد. درک دقیق مکانیسم کار روان درمانی می تواند با سوق دادن فرد به "دام تفکر" به او آسیب برساند - به همین دلیل است که ترکیب تکنیک های کلاسیک با تکنیک هایی که به آرامش افکار و فراتر از عقلانیت می انجامد مفید است.
کلمه "مدیتیشن" می تواند مشتری را که با پیشرفت اندازه گیری شده و از نظر علمی حمایت شده است ، بترساند. بنابراین ، هنگام کار با مشتریان ، که تمایل دائمی به اضطراب دارند ، منطقی است که از اصطلاح "آگاهی" ، "تنفس آگاهانه" ، "حل آگاهانه فراز و نشیب های زندگی" استفاده شود. ماهیت یکسان است. انتخاب اصطلاحات برای روان درمانگر باید تمایل به کمک به فرد را برای مقابله با موقعیت خود تعیین کند ، و نه تمایل به تقویت نفس حرفه ای او در هر موقعیتی.
با در نظر گرفتن موارد فوق ، می توان فرض کرد که مفاهیم "مدیتیشن" و "روان درمانی" با یکدیگر مغایرت ندارند. بلکه مفاهیم مکمل یکدیگر هستند. آنها باید عاقلانه و بدون سرزنش - یا تشویق - اعمال شوند. کار ذهن آگاهی می تواند فرد را از محدوده مشکل خود خارج کند ، به او این فرصت را بدهد که از دور به وضعیت نگاه کند - و م effectiveثرترین راه حل را بیابد.
توصیه شده:
او چنین جرأتی با من ندارد ، یا اخلاق روان درمانی و روان درمانی
اگر فردی در جلسات روان درمانی شرکت می کند یا قرار است در آن شرکت کند ، سوال اخلاق روان درمانگر برای او مهم خواهد بود. روان درمانگر حق انجام چه کاری را دارد؟ پاسخ به این س importanceال از اهمیت بالایی برخوردار است - درک درستی از مرزهای مورد قبول در رابطه بین مراجعه کننده و درمانگر ارائه می دهد.
چه چیزی برای بهبود سلامت روان موثرتر است: مدیتیشن یا ورزش؟
تمرین ذهن آگاهی روشی م effectiveثر برای بهبود سلامت روان است ، اما نه همیشه و نه برای همه امروزه این درک واضح وجود دارد که سلامت روان به طور کلی بخشی جدایی ناپذیر از سلامت است. در شرایط بهزیستی ذهنی است که می توانیم استرس را تحمل کنیم ، به طور مثر کار کنیم ، به توانایی های خود پی ببریم و از زندگی لذت ببریم.
مدیتیشن چیست و چگونه مدیتیشن را بیاموزیم
مدیتیشن این روزها بسیار محبوب است. کلمه "مدیتیشن" معانی زیادی دارد و به سختی می توان چنین مفهوم وسیعی را در یک تعریف جا داد. هرگونه توضیح بدون ابهام برای تطبیق همه امکانات مدیتیشن کافی نخواهد بود. این یک روش ، تکنیک ، تمرین ، حالت ، ورزش ، راهی برای خودتنظیمی است.
موردی از تمرین روان درمانی: آیا درمانگر باید در طول روان درمانی به زندگی خود توجه کند؟
در حال حاضر ، او سه فرزند را به تنهایی بزرگ می کند و سعی می کند با یک مرد جدید روابط برقرار کند ، که به نظر می رسد چندان ساده و شبیه همه بچه های قبلی نیست. در حقیقت ، این پیچیدگی های واقعی این روابط بود که آخرین قطره ای بود که وی را به دنبال روان درمانی کشاند .
روان درمانی یک روان درمانگر ، یا اینکه چرا روان درمانی طولانی مدت با یک درمانگر همیشه م Moreثرتر است
مقاله ای در مورد اینکه اگر هرکسی روانشناس خاص خود را داشته باشد چه عالی خواهد بود! من فقط می خواهم افکار خود را به اشتراک بگذارم. من فکر می کنم که جهان آرام تر خواهد بود ، اگر هرکسی روانشناس خود را داشته باشد ، اضطراب در ما کمتر خواهد بود.