اعتیاد به الکل به عنوان نوعی رفتار خود تخریبی

تصویری: اعتیاد به الکل به عنوان نوعی رفتار خود تخریبی

تصویری: اعتیاد به الکل به عنوان نوعی رفتار خود تخریبی
تصویری: دکتر هلاکویی | اعتیاد به الکل و مشروبات الکلی | Dr holakouee 2024, ممکن است
اعتیاد به الکل به عنوان نوعی رفتار خود تخریبی
اعتیاد به الکل به عنوان نوعی رفتار خود تخریبی
Anonim

شعار زندگی نکردن است! این بر اساس وابستگی به یک موضوع مهم (شکل والدین) ، نیاز به عشق ، پذیرش ، حمایت اولیه و حمایت است.

در بزرگسالی - کودکی توسعه یافته ، عدم اعتماد عمیق به خود ، ارزش فرد ، شناخت خواسته ها و نیازهای فرد.

کنترل شدید یا نادانی کامل از طرف والدین ، قدرت ، عدم تمایل به اجازه دادن به کودک بزرگسال شما برای شناور آزادانه. کودک اتحاد والدین را تقویت می کند یا تنها حمایت یکی از آنها است.

گناه زیاد. "به خاطر من ، پدر و مادرم همه مشکلات را دارند. من مقصر رنج آنها هستم. من مسئول رفاه و خوشبختی آنها هستم."

"من بد هستم. من باید مجازات شوم. از خودم متنفرم".

خود تخریب ناخودآگاه. بی معنی بودن وجود آن ، هدف آن. شیء مهم با "موضوع" وابستگی دیگری جایگزین می شود. الکل به آرامش ، دور شدن از احساس گناه ، پشیمانی ، عدم احساس بی اهمیتی و ضعف کمک می کند.

احساسات سخت. خود را سرکوب کنید. از بین رفتن. تنبیه کردن. برنامه خود مخرب "من نمی توانم شایسته عشق باشم. آنها مرا ترک کردند. هیچکس به من نیاز ندارد."

خالی در روح. احساس وصف ناپذیری از تنهایی.

ناتوانی در انجام بدون الکل - جایگزین و تغییر از واقعیت. مشروبات الکلی درد را مات می کند ، معانی را از بین می برد ، شما را به "پادشاهی" رویاها و رویاها می برد ، جایی که هیچ رنج واقعی ، انتخاب دشوار ، مسئولیت ، تلاش برای انجام کار سازنده وجود ندارد.

توانایی "آزاد" ، شجاع ، همه کاره ، برای رهایی از احساسات تهاجمی خود. سپس تسکین وجود دارد. از آنجا که نگه داشتن چنین احساساتی به طور مداوم در خود غیرقابل تحمل است ، تنش داخلی زیادی وجود دارد ، عصبانیت ، ناامیدی ، کینه ، شرم ، پشیمانی از "گم شده" خود در زندگی.

عدم امکان ایجاد روابط صمیمانه و نزدیک.

ناخودآگاه "تشنگی" و نیاز به لطافت ، گرما ، قابلیت اطمینان ، امنیت ، عشق. اغلب ناتوانی در نشان دادن هوشیارانه این احساسات … ترس زیادی از مجازات آنها وجود دارد. ترس از زندگی ، دنیا. قبل از طرد شدن ، خیانت. سپس بهتر است اولین نفری باشید که رد می کند تا رها نشود. غیرقابل تحمل است. اضطراب زیاد. نوشیدن الکل بیهوشی ناشی از تجربه احساسات دشوار است.

آسیب های اولیه کودکی امکان پذیر است. آنها شما را نمی خواستند ، شما را آنگونه که هستید دوست نداشتند. آنها نمی خواستند زندگی کنند. آنها می توانستند نابود کنند. ترس ناخودآگاه همیشه وجود دارد - محرومیت از زندگی. سپس "بهتر" است که خودتان این کار را انجام دهید.

"من ناخواسته ، غیر ضروری هستم … چرا باید اینجا باشم؟ من تنها هستم".

مشروبات الکلی "به سازگاری با مشکلات زندگی ، تسکین استرس بیش از حد و کاهش اضطراب" کمک می کند.

معتاد و فرد وابسته به هم می توانند آسیب روانی مشابهی داشته باشند. بنابراین آنها از یکدیگر حمایت و "عمل می کنند". سپس می توانید زنده بمانید. زندگی برای کسی غیرممکن است. توهم نزدیکی. با این حال …

زندگی یک فرد معتاد به نوشیدن مشروبات الکلی با یادداشت های افسردگی خودکشی ، ترس از مرگ ، ناتوانی در برابر زندگی واقعی رنگ آمیزی شده است. این یک "حالت ذهنی" خاص است که وقتی درد زندگی سرکوب می شود و نیازهای حیاتی وجودی شخصی برآورده نمی شود ، به طرز دردناکی بیان می شود.

مرد خود را کنار گذاشت ، "روی صلیب گذاشت" ، در پیچ و خم های پیچیده ذهنی خود گرفتار شد. "زندگی سپری شد" ، اما او با پتانسیل های ناتمام درونی ، احساس گرسنگی شدید برای عشق و روابط نزدیک باقی ماند. و خشم عظیم ، آمیخته با بهمن پرخاشگری ، که او خود را متوجه می کند ، مجازات و سرزنش این واقعیت که او در زندگی ناتوان بود. و من نتوانستم چیزی را در او تغییر دهم.

کمک به چنین فردی بدون میل او بسیار دشوار است. شما می توانید خودتان "مسموم شوید" یا در "باتلاق" "چاله" های داخلی ایجاد شده توسط خود تهاجمی خود گرفتار شوید. او جلو می رود و می فهمد که خودش دیگر بلند نمی شود …

دنیای درونی یک فرد الکلی مملو از رنج عصبانیت ، عصبانیت ، پرخاشگری است که او او را در وهله اول به خود و به محیط نزدیک خود هدایت می کند. او خود و هر کسی که در این نزدیکی است را نابود می کند ، اثرات سمی بر آنها می گذارد.

او زندگی نکردن را انتخاب می کند ، به آرامی و ناگزیر می میرد. برای این کار او الکل مصرف می کند. افزایش دوز به کشنده. او نتیجه خود را می پذیرد و اغلب نمی تواند در برابر شیوه زندگی خود مقاومت کند.

اعتیاد به الکل یک بیماری روانی و فیزیولوژیکی است. حالتی که در آن ، اول از همه ، اراده فرد حیرت زده می شود و معانی شخصی او از بین می رود … هیچ حس زندگی ، معنا و درک وجودی فرد وجود ندارد. زمینه داخلی تیره و تار ، بی روح و کسل کننده است ، چیزی معنادار و ارزشمند از دست رفته است و جایگزینی برای آن پیدا نشده است.

تصویر
تصویر

زندگی به نوشیدن "احمقانه" خلاصه می شود. بدون مصرف دوز دیگر ، زنده ماندن اصلاً غیرممکن است.

"مسمومیت با مشروبات الکلی" به قلمرو آرامش بخشیدن به شادی مصنوعی ، بی احتیاطی ، فخرفروشی ، "اهمیت ندهید" منجر می شود و توهم نزدیکی را با کسانی که "استفاده" می کنند ، ایجاد می کند.

در این نوع وابستگی ، بسیاری از فقدان درونی آزادی ، تنهایی ، ترس از زندگی ، عدم تمایل به مسئولیت پذیری در قبال انتخاب های خود ، کودک نوازی شخصی و اشتیاق درونی زیاد برای نزدیکی روحی وجود دارد …

اعتیاد به الکل مزمن عبارت است از نگرش خود پرخاشگرانه به خود ، تجاوز مخرب به سمت خود ، تنبیه و تخریب خود ، آسیب رساندن به خود.

از کجا آمده است؟ به عنوان مثال ، در دوران کودکی ، شخصی برای مدت طولانی از والدین کنترل کننده خود بسیار عصبانی بود. یا شخص دیگری از حلقه داخلی که با او بی احترامی می کرد. و سپس او همه اینها را در خود سرکوب کرد ، نمی تواند احساسات مخرب را مستقیماً به مجرم خود ابراز کند و بازگرداند. ناخودآگاه ، احساسات دردناک برای روان ، با رفتارهای پرخاشگرانه راه حلی پیدا می کند. در این مورد نه کسی که همه به او اشاره شده است ، بلکه خود شخص مجازات می شود" title="تصویر" />

زندگی به نوشیدن "احمقانه" خلاصه می شود. بدون مصرف دوز دیگر ، زنده ماندن اصلاً غیرممکن است.

"مسمومیت با مشروبات الکلی" به قلمرو آرامش بخشیدن به شادی مصنوعی ، بی احتیاطی ، فخرفروشی ، "اهمیت ندهید" منجر می شود و توهم نزدیکی را با کسانی که "استفاده" می کنند ، ایجاد می کند.

در این نوع وابستگی ، بسیاری از فقدان درونی آزادی ، تنهایی ، ترس از زندگی ، عدم تمایل به مسئولیت پذیری در قبال انتخاب های خود ، کودک نوازی شخصی و اشتیاق درونی زیاد برای نزدیکی روحی وجود دارد …

اعتیاد به الکل مزمن عبارت است از نگرش خود پرخاشگرانه به خود ، تجاوز مخرب به سمت خود ، تنبیه و تخریب خود ، آسیب رساندن به خود.

از کجا آمده است؟ به عنوان مثال ، در دوران کودکی ، شخصی برای مدت طولانی از والدین کنترل کننده خود بسیار عصبانی بود. یا شخص دیگری از حلقه داخلی که با او بی احترامی می کرد. و سپس او همه اینها را در خود سرکوب کرد ، نمی تواند احساسات مخرب را مستقیماً به مجرم خود ابراز کند و بازگرداند. ناخودآگاه ، احساسات دردناک برای روان ، با رفتارهای پرخاشگرانه راه حلی پیدا می کند. در این مورد نه کسی که همه به او اشاره شده است ، بلکه خود شخص مجازات می شود

فرد معتاد به مشروبات الکلی دارای بسیاری از احساسات سرکوب شده و بیان نشده است که از درون او را آسیب زده و از بین می برد ، باعث ایجاد درد روحی ، استرس درونی شدید و ناراحتی روحی می شود.

توصیه شده: