وابستگی به هم استعاره ها. شعر در نثر

تصویری: وابستگی به هم استعاره ها. شعر در نثر

تصویری: وابستگی به هم استعاره ها. شعر در نثر
تصویری: آموزش آرایه‌های ادبی در شعر فارسی - تعریف استعاره - مدرسه ی ادبیات 2024, آوریل
وابستگی به هم استعاره ها. شعر در نثر
وابستگی به هم استعاره ها. شعر در نثر
Anonim

سرد. با ترس افکار خاکستری کسل کننده در اعماق می لرزد. من عشق و گرما می خواهم. من می خواهم طوری جمع شوم که انگار روی یک ملحفه سرد دراز کشیده ام. من نمی خواهم افکار و خاطرات خاکستری و وحشتناکی ایجاد کنم. من از دیگران می گویم "مثبت و موفق باشید". "گریه نکن. قوی باش "دیگران به من فریاد می زنند.

من می خواهم قوی و موفق باشم. من آن را سریع و فوری می خواهم. بنابراین آن جوجه و همه چیز خوب است ، و بدون افکار خاکستری! دیگران می گویند: "آنها را فراموش کنید." فوراً بیرون نمی آید دوباره گریه می کنم. زندگی مانند شن در انگشتان شما جاری است. سریعتر سریعتر. من برای موفقیت تلاش می کنم. می دویم و او نزدیک است. من می دویدم و در اینجا موفقیت را دم گرفته ام. موفقیت ظاهر می شود ، شما هنوز باید بدوید. شما باید کار کنید ، سخت کار کنید ، موفقیت پول است. ما بیشتر ، بیشتر ، بیشتر و بیشتر نیاز داریم. پاهایم درد می کند ، روحم درد می کند ، افکار خاکستری حتی در هنگام خستگی به سرم می خزند. چرا من اینقدر نیاز دارم ، چرا می دویدم؟ مهم نیست ، من نمی خواهم زمین بخورم ، نمی خواهم تنها باشم.

من گرما و عشق می خواهم. شاید موفقیت او و او باشد. مثل فیلم ها. لیوان ها و شمع ها ، ساحل اقیانوس … بله ، من او را همانطور که در آهنگ ها و فیلم هایی که عشق می یابد پیدا می کنم. من او را به سرعت پیدا خواهم کرد ، در غیر این صورت نیرویی برای تحمل وجود ندارد. در غیر این صورت ، من در یک دنیای نئونی سریع و روشن بازنده هستم. جستجو می کنم ، خودم را این طرف به آن طرف می اندازم. وگرنه شرم و گناه. در دنیای پر جنب و جوش ، افراد موفق پذیرفته می شوند. اینطور نیست ، شراب وجود دارد ، کوروو وجود دارد. شراب مانند خون قرمز می ریزد و تنهایی را سیل می کند ، افکار خاکستری را در سرم غرق می کند. به درد من نمی خورد! افکار غرق شدند. چقدر خوب!

صبح. سرد. چقدر سرم درد می کند. افکار خاکستری دوباره اینجا هستند. آنها حتی نزدیکتر هستند. چگونه می توان از شر آنها خلاص شد ، بیهوشی شراب بارها و بارها. او موذی است ، هر بار که دوز بیشتر و بیشتر می شود. شما به داروی قوی تری نیاز دارید.

من گرما و عشق می خواهم. من می خواهم تنهایی را بکشم. آن را پیدا خواهم کرد. سریع. چرا فکر کنیم او چیست. او زیباست و اینجاست. اولین کسی که به من لبخند زد. او زیبا و بی نقص است ، اما ناراضی است. او همچنین افکار خاکستری دارد. من او را نجات خواهم داد! افکار خاکستری او را دور خواهم کرد. من تجارت او را انجام خواهم داد ، حرفه او را خواهم ساخت.

من آنجا نیستم. او وجود دارد ، سلامتی ، امور ، مشکلات. من بخشی از او هستم. این یک هیجان است! بهتر از شراب ، من وجود ندارد و بنابراین هیچ فکر خاکستری وجود ندارد. من به او خدمت می کنم و من نیازی به موفقیت ندارم زیرا من نیستم ، اما او هست. من بخشی از او هستم ، او را نجات می دهم. و من می دانم که چقدر برای او بهترین است. من برای او انجام می دهم حتی سرم داد زد. احمقانه چگونه می توانی قسمتی از خودت را فریاد بزنی!

به درد من می خورد. بدن من هنوز آنجاست. درد می کند ، بیماری را جذب می کند ، حتی وقتی در اتاق قدم می زنم ، به اثاثیه ضربه می زنم. بدن آنجاست و من نیز هستم. و با این حال او من نیستم. او سالم است و می رود. ترک برای زن دیگری. سالم. او نیز او را خواهد ساخت و او را دوست خواهد داشت. دروغ می گویم و تنها هستم. افکار و بیماریهای خاکستری مرا می خورد.

من نمی توانم در این درد زندگی کنم. درباره افکار خاکستری خواندم. مقالات و کتابها. می خواهم بفهمم چرا ، می خواهم درد را خاموش کنم. غرق می شوم ، غرق می شوم. او در طرف دیگر است و من تنها هستم. کتاب ها کمک می کنند ، کتاب ها روشن می شوند. اما من می خواهم درد را خاموش کنم و بفهمم. من میرم درمان

من تحت درمان هستم چقدر عجیب و غیرقابل درک است. و درد کاهش می یابد. اما افکار خاکستری نزدیک است. مشکل است. من برای درمان به آنها نگاه می کنم. خاطرات وجود دارد. قدیمی ها. پاک شده. بدی ها. احساسات احساسات واقعی هستند. زنده. من می توانم احساس! درد ، شرم ، گناه … AAA را خاموش کنید ، من به vino می روم. و کسل کننده ای وجود دارد. بر می گردم. من خاطرات را مانند یک توپ نخ باز خواهم کرد. من برای گذشته گریه می کنم ، زیاد گریه می کنم. درد کاهش می یابد.

درد برطرف شد. احساسات باقی ماند. و شادی وجود دارد و گاهی اوقات من خوشحالم. احساس گرما می کنم. زندگی در من جریان دارد و من زندگی می کنم ، من زندگی می کنم. و من زنده ام من سردم است و می توانم خودم را گرم کنم. و من خودم را دوست دارم. آه و من می توانم دیگران را دوست داشته باشم. آنها بسیار زنده اند ، پر از دردها و شادی های خود. و جهان زیبا در اطراف است!

توصیه شده: