ویژگی های کار با افرادی که دارای ویژگی های متفاوت هستند

فهرست مطالب:

تصویری: ویژگی های کار با افرادی که دارای ویژگی های متفاوت هستند

تصویری: ویژگی های کار با افرادی که دارای ویژگی های متفاوت هستند
تصویری: عادت هایی که برای پولدار شدن باید ترک کنید !! 2024, آوریل
ویژگی های کار با افرادی که دارای ویژگی های متفاوت هستند
ویژگی های کار با افرادی که دارای ویژگی های متفاوت هستند
Anonim
تصویر
تصویر

زیگموند فروید را می توان یکی از پایه گذاران روان درمانی و روان شناسی عملی دانست. و به جرات می توان گفت روش کار او - روانکاوی - اساس بسیاری از زمینه های روان درمانی است که بعدا بوجود آمده است. برخی از پیروان وی روش وی را توسعه داده و بهبود بخشیدند ، و سعی کردند این رویکرد را با انواع جدید مشکلات روانی به کار منتقل کنند. دیگران فروید را مورد انتقاد قرار دادند و به دنبال رویکردهای جایگزین برای کار با روان انسان بودند ، اما ، با این وجود ، آنها ، تا حدودی ، بر اساس مفاهیمی بودند که بنیانگذار روانکاوی پیشنهاد کرده بود.

اما شایان ذکر است که فروید خود به وضوح نوع مشتریانی را که روش درمان وی برای آنها قابل استفاده است ، محدود کرد. وی کار خود را با کار با گروه خاصی از افراد آغاز کرد که می تواند به کسانی نسبت داده شود که اکنون "هیستریک" نامیده می شوند.

علاوه بر این ، منطقی است که این واقعیت را در نظر بگیریم که هیستروئیدهایی که فروید با آنها کار می کرد در یک فضای فرهنگی اجتماعی-در جو امپراتوری اتریش-مجارستان و در آلمان در آغاز قرن 19 و 20 زندگی می کردند.

بیایید سعی کنیم تجزیه و تحلیل کوتاهی از امکان استفاده از روش روانکاوی برای نمایندگان انواع مختلف تأکید بر شخصیت ارائه دهیم.

1. هیستروئیدها

ویژگی افراد دارای شخصیت هیستریک چیست؟

  • در پاسخ به آسیب روانی یا فشار منفی مداوم در روان هیستریک ، معمولاً دفاع های روانی قوی و اغلب ناخودآگاه شکل می گیرد. علیرغم این واقعیت که این مکانیزم های دفاعی فعالیت آنها را بسیار مختل می کند ، هیستریک ها دوست ندارند آنها را رها کنند و بیشتر اوقات آنها به سادگی چنین فرصتی را ندارند: آنها نمی توانند به تنهایی این کار را انجام دهند ، زیرا آنها حضور را درک نمی کنند. این دفاع ها در روان آنهاست.
  • این هیستروئید اغلب نمی تواند "بد" ، "غیر اخلاقی" و نامناسب با هنجارهای اجتماعی شناخته شده توسط آنها باشد. به همین دلیل ، هیستریک ها تمایل دارند همه افکار ، احساسات و نگرش هایی را که به آنها "بدنام" می کند از آگاهی خود دور کنند.
  • در لحظه ای که شخصی در جریان تعامل یا ارتباط با هیستروئید ، "مرزهای شخصی" خود را نقض می کند یا به نحوی "موضوعات ممنوعه" را لمس می کند ، با مقاومت سختی روبرو می شود. مقاومت یک مکانیسم روانی است که به ویژه در هیستروئیدها مشهود است. در جریان تعامل و گفتگو با هیستریک ، این مکانیسم در لحظات نزدیک شدن به "موضوعات بسته" که با آن موقعیتها و معانی مرتبط است که از آگاهی آنها خارج شده است ، ایجاد می شود.
  • هیستروئیدها اغلب بین تصویر خود و پویایی درونی روان ناسازگاری دارند ، یعنی با تأمل روانی مشکل دارند (بازتاب اجتماعی معمولاً برای آنها طبیعی است).

تکنیک روانکاوی به هیستریک ها اجازه می دهد محتوای درام درونی خود را بر روانشناس و کل وضعیت روان درمانی نشان دهند. فرصتی برای پاسخ به واکنشها ، افکار و آرزوهای سرکوب شده وجود دارد. بیان افکار و تجربیات جاری (که در فرایند روان درمانی به ذهن متبادر می شود) ، و همچنین همه چیز مربوط به انتقال ، به فرد اجازه می دهد تا به تدریج بازتاب روانی خود را روشن کند (یا یک روانشناس به او در انجام این کار کمک می کند).

هر چیزی که مربوط به سرکوب و مقاومت باشد معمولاً دارای بار احساسی و انرژی قوی است. به همین دلیل ، استفاده از تکنیک های مختلف روانشناختی ارتباطی و بازی با تمرکز بر "بینش" و "بینش" سریع یا شامل تامل سریع در هنگام کار با هیستریک می تواند منجر به استرس و ضربه اضافی شود ، اما به سختی به آنها اجازه می دهد مشکلات آنها ، و بیشتر از آن برای سازماندهی مجدد ساختار شخصیت خود.

روانکاوی بدون عجله ، که ممکن است برای برخی از هیستریک ها کند و حتی خسته کننده به نظر برسد ، به آنها اجازه می دهد تا بر اساس زمینه های جدید و بر اساس اصول جدید انرژی "هسته های سنگین" خود (احساسات سرکوب شده و پرخاشگری سرکوب شده) را با سرعتی که "تجزیه" کرده و دچار کاتکس شوند. روان قادر است

اما در حالی که روانکاوی یک روش روان درمانی بسیار مناسب برای مقابله با هیستریک است ، در برخی موارد ممکن است بهترین انتخاب نباشد. خوب ، اول از همه ، به این دلیل که این یک روش درمانی بسیار طولانی و گران است ، و ممکن است یک فرد به سادگی بودجه لازم را برای این کار نداشته باشد.

مواقعی وجود دارد که هیستریک ها مشکلاتی دارند که با افکار و انگیزه های سرکوب شده یا برخی دیگر از تجربیات دارای بار احساسی و انرژی همراه نیست. اغلب ، آنها از بحرانهای وجودی کنونی رنج می برند ، زیرا تصور اینکه چه تصویری از خود باید برای جامعه به ارمغان بیاورند را از دست می دهند.

در برخی موارد ، هیستریک ها با مشکل سازگاری با محیط اجتماعی جدید روبرو می شوند (یعنی مشکلات نه بیشتر از نظر روانی ، بلکه با بازتاب اجتماعی بوجود می آیند). در این شرایط ، روانکاوی ممکن است برای آنها چندان مفید و حتی مضر نباشد.

بسیاری از روانشناسان به طور موجهی متقاعد شده اند که ریشه اکثر مشکلات روانی و شخصی در دوران کودکی پنهان است. می توان گفت که همه چیز در جهان به هم مرتبط هستند ، درست مانند روان انسان. اما ، با این وجود ، در زندگی نیز مکانی برای شگفتی ها و حوادث وجود دارد. و در مسیر زندگی یک فرد ، حتی اگر او مطابق سناریوی خانوادگی معین زندگی کند ، ممکن است رویدادها و جلسات تصادفی اما سرنوشت ساز ظاهر شود. و فقط هیستریک ها تمایل دارند که تصورات بسیار قوی از این رویدادها را در روح خود نگه دارند.

تصویر خود برای هیستروئید یک ابزار بسیار حساس و شکننده است. درست مانند آن تصویر از جامعه یا جهانی که در آن "ماموریت" خود را انجام می دهد و در آن می خواهد شناخته شود. تخریب غیرمنتظره ایده ها در مورد جهان و درباره خود می تواند باعث ایجاد بحران وجودی قوی در یک هیستروئید شود.

مشکلات روانی وجود دارد که باید سریع و دقیق حل شوند ، درهم آمیختن آنها در فرایند درک احساسات و پیچیدگی های عمیق می تواند منجر به بی ثباتی قابل توجهی در روان شود ، در حالی که مشکلات فعلی به سادگی شروع به طنین انداز شدن با مشکلات قدیمی می کنند ، که باعث می شود حتی درک آن دشوارتر است. می توان گفت روانکاوی واقعی برای هیستریک تنها پس از حل "مشکلات داغ" فعلی آنها یا رهایی روان آنها از واکنش های غیرارادی به این مشکلات توجیه می شود.

2. "سایکوپات ها" (افرادی که دارای شخصیت روانگردان هستند)

بیایید بلافاصله رزرو کنیم که منظور ما از اصطلاح "سایکوپات" افرادی هستند که دارای "تأکید بر شخصیت روانی هستند" ، یعنی از نظر روانی و اخلاقی سالم هستند. و علاوه بر این ، هیچ شواهد واقعی وجود ندارد که نشان دهد افرادی با شخصیت برجسته بیشتر در معرض خطر قرار گرفتن در ردیف بیماران روانی هستند تا افرادی که به اصطلاح "شخصیت مات" دارند ، بدون ویژگیهای مشخص.

ویژگی افراد دارای ویژگی های سایکوپاتیک چیست؟

  • "روانگردان ها" با عدم تحمل محدودیت آزادی شخصی مشخص می شوند. انرژی درونی آنها اغلب بیرون می ریزد و سرریز می شود ، این امر نیاز به اجرای فوری دارد. رفتار آنها در ابتدا شورشی علیه جامعه یا میل به نقض هنجارهای اجتماعی نیست ، آنها فقط در چارچوب تعیین شده تنگ هستند.

    معمولاً آنها در صورت درک معنی دار بودن هنجارهای اجتماعی و قوانین متعارفی که نقض می کنند ، قادر به اصلاح رفتار و واکنش های خود هستند. هنجارهایی که به نظر آنها پوچ یا نامعقول و بیش از حد به نظر می رسند ، باعث مالیخولیا یا تحریک آنها می شود.و یا به شورش علیه آنها می روند ، یا راه هایی را پیدا می کنند که به سادگی از موقعیتی که آنها را شرم آور می کند ، دور شوند.

  • افرادی که دارای ویژگی های روانی هستند ، کمتر از هیستریک نمی توانند بیانگر باشند. اما فقط آنها به شناسایی خارجی بسیار کمتری احتیاج دارند ، آنها بسیار خودکفا و مستقل از جامعه هستند.

    اگر هیستریک ها یک حرکت زیبا انجام می دهند ، پس برای آنها بسیار مهم است که توسط دیگران قدردانی شود. "روانپزشکان" به خاطر خودشان حرکات و اقدامات زیبایی انجام می دهند ، برای آنها این چیزی شبیه یک شاهکار شخصی است. هیستروئید از کوه بالا نمی رود ، اگر کسی آن را نبیند ، روانگردان می تواند به تنهایی به قله صعود کند و از آنچه اتفاق افتاده بسیار خوشحال باشد ، حتی اگر هیچ کس از این شاهکار مطلع نشود.

  • افراد مبتلا به این روان پریشی اغلب با ثبات و ثبات مشکل دارند ، زیرا فعالیت های معمول و یکنواخت را تحمل نمی کنند.
  • روانپزشکان معمولاً از نظر تأمل روانی مشکلی ندارند ، به این معنا که تمایل چندانی به سرکوب و سرکوب افکار ، احساسات و انگیزه های خود ندارند. در سطح بین فردی ، آنها به سادگی از تماس با افرادی که از نظر خلق و خوی مناسب آنها نیستند ، اجتناب می کنند ، اما با افرادی که با آنها در "طول موج یکسان" هستند ، معمولاً روابط قابل اعتماد خوبی دارند ، اگرچه گاهی اوقات کوتاه مدت هستند.

روان درمانگران با سطح هوش بالا معمولاً از نظر تأمل اجتماعی مشکلی ندارند و کسانی که توانایی های فکری کمتری دارند معمولاً به سادگی شیوه ای را انتخاب می کنند که روابط اجتماعی در آن به حداقل برسد.

برای افرادی که دارای ویژگی های روانی هستند ، جلسات روانکاوی می تواند عذاب و تمسخر غیرقابل تحملی باشد. تصور اینکه آنها بسیار کسل کننده یا کسل کننده هستند برای آنها دشوار است. آنها هیچ مشکلی در بیان احساسات و عواطف خود ندارند ، آنها به ندرت چیزی را در خود سرکوب و سرکوب می کنند ، بنابراین برای آنها دشوار است که هرگونه پیچیده پنهان یا افکار و جاذبه های سرکوب شده را در خود پیدا کنند. اگر "سایکوپات ها" چیزی را نمی بینند ، نمی فهمند و نمی فهمند ، به هیچ وجه به این دلیل نیست که آنها چیزی را سرکوب می کنند یا از اعتراف به خود می ترسند. درک نکردن خود یا وضعیت برای آنها فقط یک شکاف در تحصیل آنها است.

بنابراین عجیب نیست که به گفته روانکاوها درمان روانپزشکان دشوار است. با این حال ، بعید است که درمانگران شناختی-رفتاری این را بگویند. اگر در روند روان درمانی از شیوه های ارتباطی و بازی استفاده شود ، "روانپزشکان" با موفقیت روی خود کار می کنند. همچنین وقتی آنها را از ترانس منفی معمولی حذف می کنید ، که نمایندگان این سایکوتیپ به شدت مستعد آن هستند ، کاملاً قابل درمان هستند.

3. اسکیزوئیدها

چه چیزی نمایندگان برجسته سازی اسکیزوئید شخصیت را مشخص می کند؟

  • اگر اسکیزوئیدها را در "مقیاس اجتماعی" ارزیابی کنیم ، آنها بیشتر بر صمیمیت و گزینشی مخاطبین تمرکز می کنند تا بر روابط اجتماعی گسترده. در میان اسکیزوئیدهای باهوش و تحصیلکرده ، افرادی با فعالیت اجتماعی افزایش یافته (علاوه بر این ، با افراد کاملاً موفق) وجود دارند ، اما در عین حال کاملاً بدبین هستند و ارتباطات اجتماعی خود را بیشتر به عنوان کاری که باید انجام شود درک می کنند. در سطح روابط بین فردی (در صورت شروع) ، حتی چنین اسکیزوئیدهای فوق اجتماعی نیز صمیمی هستند و با افزایش گزینشی تماس ها متمایز می شوند.
  • در مقیاس "فرهنگ - ناشناخته" برای اسکیزوئیدها ، ناگزیر چیزی وجود دارد که بوریس کراوتسوف ، روانشناس کمی شناخته شده اما با استعداد شوروی ، آن را "دیگری" نامید. به این معنا که اسکیزوئیدها همیشه تا حدی شیفته چیزی ناشناخته هستند و هنوز در زمینه فرهنگ ما وارد نشده اند ، چیزی که هنوز توصیف نشده ، بیان نشده ، آشکار نشده است. به همین دلیل ، همه اسکیزوئیدهای باهوش و تحصیل کرده قادر به قضاوت های اصلی و غیرمعمول هستند و مستعد دید ویژه ای از موقعیت هستند.در حالی که نمایندگان نه چندان باهوش یا غفلت آمیز از نظر آموزشی و عقلی این روانگردان می توانند گاهی دیگران را با عدم کفایت یا درک غیر منطقی خود از آنچه در حال رخ دادن است شگفت زده کنند.
  • برخلاف تصور موجود که اسکیزوئیدها افرادی هستند که "به درون تبدیل شده اند و خارج نیستند" ، نمایندگان این روان پریشی اصلاً در روان خود غوطه ور نیستند. اسکیزوئید یک "شخص روان" نیست ، بلکه یک مرد دنیای ایده ها یا حامی است ، هرچند کمی غیر معمول ، اما با این وجود عقل گرایی. هیستروئیدها ، روانگردانها و صرع به احتمال زیاد در روان ، در "دنیای درونی" خود غوطه ور می شوند. دنیای داخلی یک اسکیزوئید به احتمال زیاد هنوز به او عادت نکرده است و ایده ها و تصاویر بیان نشده است. آن چیزی که آنها را می چرخاند و مجذوب خود می کند و به مثال دیگری اشاره می کند (در این مورد ، استعاره هایی مانند ناخودآگاه جمعی یا جهان افکار افلاطونی می تواند به عنوان مترادف نه چندان دقیق استفاده شود). اما بیشتر اوقات آنچه در دنیای درونی اسکیزوئید ارائه می شود توسط وی به عنوان "سر و صدای سفید" از تصاویر مبهم ، ایده ها و افکار مبهم یا پیش بینی هایی که به سختی قابل تشخیص هستند ، درک می شود.

یک اسکیزوئید که روی نیمکت روان درمانی نشسته است و با مسئولیت پذیری به الزامات یک روش روانکاوی نزدیک می شود ، می تواند بی وقفه و بی پایان خود را عمیقا در همان نمونه دیگری ، در ناخودآگاه جمعی یا در واقعیت دیگری که در فرایند او پیش روی او قرار می گیرد ، غرق کند. مراقبه. و در این پرتگاه تمام آسیب های روانی را که از خانواده و جامعه دریافت کرده است غرق خواهد کرد.

مشکل اولیه اسکیزوئیدها این است که درک آنها از واقعیت توسط برخی تفکرات غیر استاندارد کمی پیچیده است. همه چیز در زندگی اجتماعی را نمی توان از نظر منطقی درک کرد ؛ قوانین اجتماعی اغلب غیر منطقی یا تصادفی هستند. اسکیزوئیدها به مترجم از زبان خود به زبان عمومی و بالعکس نیاز دارند.

آسیب روانی دریافت شده در طول زندگی منجر به این واقعیت می شود که روند ادغام در دنیای اجتماعی برای اسکیزوئیدها دشوار است. آنها از کسانی که آنها را درک می کنند بسیار سپاسگزارند. اما برای اینکه اسکیزوئیدها درک کنند که آنها درک شده اند ، لازم است که در فرایند روان درمانی آنها صحبت نکنند ، بلکه درمانگر باشد. حداقل ، این مهم است که او نشان دهد که می تواند به زبان آنها صحبت کند. به سختی می توان از روانشناسان انتظار چنین نگرشی نسبت به مراجعه کننده را داشت ، زیرا معتقدند روان درمانگر نباید به طور فعال آنچه را که اتفاق می افتد تفسیر کند ، و حتی بیشتر - چیزی را به شخصی که به او خطاب کرده است بگوید.

………………

بنابراین ، می توانیم بگوییم که هنگام انتخاب استراتژی و روش های کار با یک شخص ، منطقی است که روانشناسان به ویژگی های شخصیت آنها توجه کنند و اینکه مشتری آنها به چه روانگردان می تواند نسبت داده شود.

توصیه شده: