2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
با صدای بلند درباره عشق به خود فکر می کند. قطعه ای از مشاوره (با اجازه مشتری).
آیا نمی دانیم چگونه خودمان را دوست داشته باشیم؟ من اغلب در مورد این موضوع فکر می کنم و به نظر می رسد که من در دیگران آن گونه که آنها مرا دوست دارند دوست دارم. و من برای آنها تلاش می کنم ، تمام تلاش خود را می کنم ، مراقبت می کنم ، دوست دارم و دوست دارم ، فقط برای این که همیشه این عشق را ببینم.
در طول چند روز ، من از خودم این سال را می پرسیدم که آیا خودم را دوست دارم یا نه؟ آیا می توانم خودم را بدون آنها دوست داشته باشم ، یعنی بدون شوهر ، فرزندان ، دوستان. و سپس س anotherال دیگری مطرح می شود: آیا من واقعاً آنها را دوست دارم؟ چقدر در مورد احساساتم صادق هستم؟ شاید این فقط یک مبادله پیش پا افتاده از لذت ها باشد؟ - من آنها را دوست دارم به طوری که آنها مرا دوست دارند و برعکس.
و علاوه بر این ، شما اغلب در مورد پذیرش می نویسید. من نمی توانم با بسیاری از ویژگی های خود کنار بیایم. از آنها متنفرم. من حتی نمی خواهم آنها را بپذیرم. من آنها را با شمشیر فولادی قطع می کردم. و کاستی های شوهرش! خوب ، چگونه آنها را بپذیرم ، اگر آنها عصبانی شوند ، من از آنها متنفرم؟ آیا نمی تواند کاری با آنها انجام دهد؟
(پس از مکث سکوت)
دارم فکر می کنم. اگر بتوانم خودم را بپذیرم ، آیا کاستی های او نیز مرا ناراحت نمی کند؟ شما در مورد آن نوشتید. اگر نسبت به خودم انعطاف پذیرتر بودم ، ضعف های دیگران را می بخشیدم. و اگر بخواهم قسمتی از خودم را قطع کنم ، آیا می توانید تصور کنید که می خواهم با دیگران چه کنم؟ اگر من نسبت به خودم بی رحم هستم ، فقط می خواهم عزیزانم را تغییر شکل دهم ، چهره درونی آنها را تغییر دهم.
من تازه شروع به درک واقعی همه چیزهایی که در مورد خانواده ام گفته اید و هر آنچه در مورد روابط می نویسید ، کردم. قبلاً به نظر می رسید که کلمات زیبایی هستند ، اما به هیچ وجه توسط روح پذیرفته نمی شد. من قبلاً فکر می کردم: "عاقلانه گفته شده است ، اما مورد من نیست". و اکنون فکر می کنم ، خوب ، این مورد من نیست ، این موارد هر یک از ما است. و این مورد از خود ما شروع می شود. فقط باید به این فکر کرد که عشق من به خودم و عزیزان چیست.
من ناراحتم که در احساساتم اینقدر تجاری هستم. به نظر من ما در جهان تلاش می کنیم کسانی را پیدا کنیم که از طریق آنها خودمان را دوست خواهیم داشت. اما پارادوکس این است که ما هرگز آن را انجام نمی دهیم. ما به افراد وابسته می شویم ، به شرطی که آنها به ما کمک کنند خودمان را دوست داشته باشیم. و بنابراین ما بسیار وابسته به نظر آنها هستیم ، که در مواقعی بسیار خشن است. اما به امید دریافت دوز لطافت ، عشق و مراقبت ، ما در کنار چنین افرادی هستیم. اما من کجای این همه چیز هستم؟ من برای خودم چه کرده ام؟ در تمام این سالها من به دلیل عشق به خودم از درس ها صرف نظر می کردم ، یا پشت سرم سرد می شد و دیگران را مجبور می کردم کاری را که من باید انجام دهم ، انجام دهم. در پایان ، چه چیزی آموخته ام؟ کارهایی را که من موظف به انجام آن هستم به دیگران واگذار کنم …
و آیا می دانید من چه فکر می کنم؟ از شوهرم بسیار متشکرم که انسان خوبی بود. به هر حال ، او می تواند از ناتوانی من در دوست داشتن خود و دستکاری من استفاده کند. و او … احتمالاً ، مانند من ، او نیز خود را از طریق من دوست دارد …
- حالا چطور دوست داری؟
- میخواهم عشق بورزم. و احساس می کنم که می توانم.
افشاگری بسیار جالب با خودم. چنین گفتگوهایی به آزادسازی مقدار زیادی انرژی داخلی کمک می کند و به زندگی چیز جدیدی می بخشد. من می گویم که این آغاز صفحه جدیدی در زندگی است. زندگی درونی یک فرد. در چنین بینش هایی ، شخص قسمت ناشناخته ای از خود را کشف می کند ، حتی به خود نزدیکتر می شود.
توصیه شده:
درباره عشق .. درباره روابط .. درباره ارتباط
عشق به معنای کامل کلمه را تنها می توان در نظر گرفت که به نظر می رسد تجسم ایده آل آن است - یعنی ارتباط با شخص دیگری ، به شرط اینکه تمامیت "من" شخص حفظ شود. همه اشکال دیگر جذب عشق نابالغ هستند ، می توان آنها را رابطه همزیستی ، یعنی رابطه همزیستی نامید.
چرا عشق درد دارد؟ درباره شهوت ، اشتیاق ، هورمون ها و عشق
نویسنده: لیندا بلر ما به این فکر کرده ایم که عشق یک احساس فوق العاده است ، در این مقاله به شما خواهم گفت که چرا این کاملا درست نیست. موافقت کنید که وقتی به عشق فکر می کنیم ، شام با شمع ، شراب و گل رز ، پیاده روی در ماه و موسیقی عاشقانه را تصور می کنیم.
انواع عشق و تفاوت آنها: اشتیاق ، عاشق شدن ، اعتیاد به عشق ، عشق مطلق و بالغ
عشق … واژه ای آشنا از کودکی. همه می فهمند که وقتی شما را دوست دارند ، این خوب است ، اما وقتی از محرومیت محروم می شوید ، این بد است. فقط هرکس به روش خود آن را درک می کند. غالباً این کلمه برای اشاره به چیزی استفاده می شود که معلوم می شود نه کاملاً عاشق است و نه اصلا دوست ندارد.
مشتری خوب ، مشتری بد
مرسوم نیست که در این مورد صحبت کنیم ، زیرا همه ما شهرت خود را به عنوان متخصصان صحیح و دوستانه ارزش قائل هستیم ، اینطور نیست؟ خوب ، من شانس می کنم . آنها می گویند پیشخدمت ها بدترین رستوران ها در رستوران ها هستند ، زیرا در اوقات فراغت خود سعی می کنند هر کاری را که احمقانه ترین مشتریانشان با آنها انجام می دهند ، با همکاران خود انجام دهند.
چنین درمان متفاوتی: مشتری "من می خواهم" و مشتری "من باید"
درمانگری بسیار متفاوت: مشتری "می خواهم" و مشتری "NADO" در روان یک فرد بالغ من می خواهم و باید هماهنگ باشم ، خواسته ها و تعهدات من موضوع مطرح شده در مقالات "بین نیاز و خواسته و دام مضاعف روابط را ادامه می دهم من حامی نوع شناسی مراجعه کنندگان و درخواست های آنها نیستم و در درمان بر فردیت شخصیت مراجعه کننده و منحصر به فرد بودن درخواست وی تأکید می کنم.