2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
"ما یکدیگر را به طور تصادفی انتخاب نمی کنیم … ما فقط با کسانی ملاقات می کنیم که در ناخودآگاه ما وجود داشته اند" - زیگموند فروید.
در نگاه اول ، منظور فروید مشخص نیست. سعی می کنم کمی توضیح دهم. ما چنین شریکی را انتخاب می کنیم که ویژگی ها و ویژگی های آن به ما نزدیک است. چنین شریکی ، که با کمک آن می توانیم نیازهای داخلی خود را برآورده کنیم. بله ، این همیشه یک انتخاب دوستدار محیط زیست نیست. چرا؟ با توجه به این واقعیت که اغلب ما به طور ناخودآگاه می خواهیم نارضایتی های قدیمی خود ، آسیب های دوران کودکی را برطرف کنیم. از این آسیب ها و نارضایتی ها ، تصویری درونی و ناخودآگاه در درون ما ظاهر می شود.
اما از آنجا که شخصی که ما انتخاب کرده ایم هنوز با تصویر داخلی متفاوت است ، درگیری ها و نزاع ها ظاهر می شود. این امر شما را بیشتر درگیر آسیب های دوران کودکی می کند.
در این لحظه ، روان ما سعی می کند به روش معمول خود عمل کند و مکانیسم های محافظتی معمول فعال می شوند. آنها از فردی به فرد دیگر متفاوت هستند. شخصی شروع به فاصله گرفتن می کند ، برعکس ، کسی سعی می کند تا حد ممکن نزدیک شود ، گاهی اوقات حتی در شخص دیگری حل می شود. همچنین ، همه چیز از نظر شدت ، شدت و مدت زمان متفاوت است.
دلیل این چیست؟ بیایید سعی کنیم این را از منظر اعتماد در جهان در نظر بگیریم. اعتماد در جهان در سنین پایین از طریق تعامل مادر و فرزند شکل می گیرد. درک ما از جهان به این روابط بستگی دارد. آیا در آن احساس راحتی و امنیت می کنیم یا از همه چیز می ترسیم. اگر مادر یک پیوند سالم و قابل اعتماد با کودک برقرار کند ، در این صورت کودک با اعتماد به نفس ، باز می شود و در صورت لزوم می تواند درخواست کمک کند. کودک یک رابطه امن با مادرش را به تمام دنیا و خودش منتقل می کند. در بزرگسالی ، چنین فردی ، او آشکارا با شریک خود ارتباط برقرار می کند ، عشق و محبت می کند ، روابط بر اساس برابری و احترام ایجاد می شود. ترس های او در ایجاد زندگی حرفه ای او ، زندگی با شریک ، به طور اساسی دخالت نخواهد کرد. میل به بودن با کسی و میل به تنهایی در تناقض با یکدیگر نیستند و به طور مساوی وجود دارند. بله ، بله ، چنین شخصی با آرامش تنهایی را درک می کند ، ضرورت آن را درک می کند و به افسردگی یا اضطراب نمی افتد.
افرادی که چنین تجربیات زندگی را دارند به اندازه کافی جدایی از شریک خود را (سفر کاری ، مطالعه و غیره) تحمل می کنند ، تماس و روابط گرم با او برقرار می کنند. آنها می دانند در صورت تمام شدن قدرت یا منابعشان چگونه درخواست کمک کنند. آنها می دانند چگونه و چگونه می توانند خود را ضعیف نشان دهند و از این بابت احساس گناه نمی کنند و نمی ترسند.
وضعیت برعکس زمانی است که مادر کودک با تجلی عشق ، غیرقابل پیش بینی ، ناسازگار ، مضطرب ، بی احساس ، سرد ، بخیل است. زمانی که کودک بی رحمانه مورد ضرب و شتم یا زورگویی اخلاقی قرار می گیرد بدتر است. ایجاد این روابط برای این افراد دشوار است یا روابط آنها سمی است. آنها شروع به چسبیدن به شخص می کنند ، یا برعکس ، شریک خود را دور می کنند. وقتی این افراد با شریک خود درگیر می شوند ، تمام ترس های دوران کودکی آنها با قدرت کامل زنده می شوند و بدون اینکه شرایط را روشن کنند ، شروع به چسبیدن به طرف مقابل می کنند ، یا رابطه خود را در همان ابتدای نزاع قطع می کنند.
گاهی اوقات خودکفایی چنین افرادی آنقدر تأکید می شود که تعجب آور است. گاهی اوقات به نظر می رسد که آنها مستقیماً از او تمجید می کنند ، اما در پشت این ، در واقع ، مقدار زیادی درد وجود دارد. اما آمدن به این بول بسیار دشوار است ، زیرا تماس با احساسات قطع شده است. آنها می توانند در روابط و انتخاب همسر بسیار خونسرد و حسابگر باشند.
اگر کودکی در بزرگسالی به شدت مورد ضرب و شتم یا قلدری قرار گیرد ، از نظر احساسی ناپایدار می شود. نوسانات خلقی و حالات در دامنه خود قابل توجه است. همچنین در روابط. پیش بینی اقدامات آنها بسیار دشوار است. یک بیمار رابطه ای طولانی و بسیار پیگیر را با یک همکار دنبال کرد. به محض شروع رابطه ، او او را ترک کرد. بعد از یک هفته رابطه از بین رفت. علاوه بر این ، او کار خود را ترک کرد
پس چگونه می توان روابط ایجاد کرد و چگونه می توان به دنبال شریکی برای فردی بود که بتواند روابط سالم ایجاد کند؟ من کلمات فروید را تکرار می کنم: "ما یکدیگر را به طور تصادفی انتخاب نمی کنیم … ما فقط با کسانی ملاقات می کنیم که قبلاً در ناخودآگاه ما وجود داشته اند." تقریباً غیرممکن است که یک انتخاب آگاهانه انجام دهیم. هوشیاری (خواه ناخواه) تنها بخش کوچکی از روان ماست. شما باید به درمان بروید و به دنبال دلایلی باشید که باعث می شود رابطه شما دقیقاً به همان شکلی که در حال توسعه است توسعه یابد. احساساتی را که با رویدادهای گذشته مرتبط است ، کاوش و تجربه کنید. به دنبال راه های جدیدی برای "دوستی با جهان" باشید.
توصیه شده:
مردان متاهل گفتند که داشتن یک اعلام کننده در طرف دیگر به چه معناست
"من دیگر هرگز این کار را نمی کنم. هر اتفاقی که بیفتد یک مرد را دیوانه می کند. حتی اگر در ازدواج خود مشکل دارید ، خیانت به شما بستگی دارد و در نهایت ، ارزش آن را ندارد. سوء استفاده های من احتمالاً ده سال زودتر از موعد مقرر مرا به گور خواهد فرستاد.
زندگی چه کسی را داریم زندگی می کنیم؟ مختصری در مورد سناریوهای زندگی
ما روزانه صدها انتخاب می کنیم. ما انتخاب می کنیم که با چه کسی و چه زمانی تماس بگیریم ، کودک را به کدام مهد کودک بفرستیم ، آیا شغل خود را تغییر دهد یا در مهدکودک قدیمی بماند. و هرچه تصمیم جدی تر باشد ، بار مسئولیت را بیشتر احساس می کنیم! با برداشتن این یا آن مرحله از زندگی ، ممکن است حتی از آن آگاه نباشیم ، اما طبق سناریوی خاصی عمل کنیم.
"صحنه هایی از زندگی متاهل" ، یا خطرات روابط بسیار خوب
با شروع تماشای فیلم اینگمار برگمن "صحنه هایی از زندگی متاهل" ، به این فکر کردم که این روابط چقدر راحت است ، چقدر پرخاشگری و درگیری آنها کم است. این فیلم شامل 6 صحنه است که زندگی زناشویی یوهان و ماریان را بیش از 20 سال نشان می دهد. به طرز ناامیدی ، همسران به منظور برآوردن خواسته های جامعه و والدین متوجه بخش نسبتاً زیادی از نیازهای خود نمی شوند.
چگونه می توان زندگی خود را زندگی کرد و نه یک زندگی دیگر یا درباره ارزشهای واقعی و اعمال شده
در جامعه ما ، الگوها و قواعدی به وضوح تعریف شده است که شما برای زندگی "نیاز" و رعایت آنها "نیاز" دارید. از کودکی به ما می گویند وقتی بزرگ شدیم باید چگونه باشیم ، آنها اغلب تصمیم می گیرند که باید چه کار کنیم ، در کدام دانشگاه وارد شویم ، چه نوع منتخبی را در کنار ما می بینند ، به طور کلی سنی پذیرفته شده است حق داشتن فرزندان و این نیز تا حدی وظیفه است - مشاغل ایجاد کنید ، خانواده و فرزندان داشته باشید.
معنای زندگی؟ زندگی کن ، فقط زندگی کن
نویسنده: واسیلاکی ایرینا حس زندگی چیست؟ سوالی که می خواهید پاسخ آن را بیابید. و پاسخ ، همانطور که بسیاری از مردم فکر می کنند ، باید تا حدودی غیر معمول باشد. یا یکی که هیچکس فکرش را نمی کرد. - شما هدفی دارید که به دنبال آن به خواسته خود می رسید ، - از یک نوجوان 16 ساله می پرسم.