قیمت درمان

فهرست مطالب:

تصویری: قیمت درمان

تصویری: قیمت درمان
تصویری: خدمات پزشکی در انگلیس ( بریتانیا ) و هزینه های درمانی در انگلستان 2024, ممکن است
قیمت درمان
قیمت درمان
Anonim

همه خیلی میگیرن

چقدر حاضر به پرداخت است

روان درمانی یک فرایند فعال است نه تنها از طرف روان درمانگر ، بلکه از طرف مشتری ، در اینجا باید هزینه کنید ، سرمایه گذاری کنید ، هزینه آن را بپردازید.

با وجود تمایل مکرر مشتری به گرفتن موضع منفعل و منتظر شفای معجزه آسا ، گزینه دریافت چیزی بدون نشان دادن فعالیت شخصی کار نمی کند. مهم نیست که درمانگر چقدر حرفه ای است ، مهم نیست که چگونه سعی می کند در حل مشکل بیمار به بیمار کمک کند ، بدون حرکت متقابل دومی ، تمام تلاش های وی بی فایده خواهد بود.

هزینه درمان برای درمان موفق چقدر است؟

زمان ، پول ، تلاش ، تجربه.

این اشکال "پرداخت" را با جزئیات بیشتری در نظر خواهم گرفت.

من با واضح ترین آنها شروع می کنم.

پول

پول در درمان تعدادی عملکرد مهم دارد:

1. پول به طور کلی عملکرد ارزیابی را انجام می دهد و به یک معنا ، ارزش چیزی است. درمان نیز از این قاعده مستثنی نیست. البته نیاز به پرداخت هزینه درمان ، ارزش آن را برای مراجعه کننده افزایش می دهد ، به ایجاد انگیزه خاصی برای کار کمک می کند. بسیار مهم است که مشتری هزینه خود را پرداخت کند ، نه شخص دیگری برای او. در غیر این صورت ، درمان برای او هیچ ارزش و ارزشی نخواهد داشت.

2. پول آزادی می دهد … در یک رابطه درمانی ، پرداخت هزینه درمان توسط کار درمانگر به حفظ تعادل بین آنها کمک می کند. در غیر این صورت ، مشتری باید هزینه دیگری را پرداخت کند. اگر این تراز در سطح پولی رعایت نشود ، باید در سطح دیگری ، گاهی ظریف تر ، پرداخت کنید. اغلب ، چنین پرداختی در درمان وابستگی به درمانگر است.

3. نگرش به پول معیار واقع گرایی است ، کفایت یک فرد ، توانایی پذیرش این جهان آنگونه که هست و زندگی در آن است. تصور دنیای مدرن بدون پول دشوار است ، پول بخش مهمی از این جهان است. و غفلت از پول ، شخص نمی پذیرد ، بخش مهمی از این جهان را نادیده می گیرد.

4- پول حالت مسئولیت را تعیین می کند در یک رابطه درمانی پول در درمان ، حرفه ای بودن درمانگر و مسئولیت مراجع را تأیید می کند. حرفه نوعی فعالیت است که شخص (حرفه ای) از طریق آن امرار معاش می کند. اگر درمانگر از مراجعین خود پول نگیرد ، حرفه ای نیست. اگر او خود را یک درمانگر حرفه ای می داند و برای کار خود پولی نمی گیرد ، در این صورت او نیازهای دیگر خود را برآورده می کند.

پول تنها معادل قیمت نیست ، علیرغم اهمیت آن.

زمان

مراجعه کننده باید هزینه درمان را با زمان خود ، یعنی زمان زندگی خود ، پرداخت کند. روان درمانی اغلب یک پروژه نسبتاً طولانی است. و مراجعه کننده مجبور است ده ها و حتی صدها ساعت از زندگی شخصی خود را برای نتیجه موفقیت آمیز درمان اختصاص دهد.

تلاش ها

در طول درمان ، بیمار ناگزیر مجبور می شود چندین تلاش را انجام دهد:

آگاه باشید. درمان با این فرایند شروع می شود. نتیجه آگاهی همیشه برای مشتری خوشایند نیست و گاهی کاملاً دردناک است. و در اینجا شما به شجاعت خاصی نیاز دارید "برای اینکه با چشم های دیگر به خود و مشکل خود نگاه کنید."

ریسک کردن. توجه به درمانگر مستلزم ریسک خاصی است. مراجعه کننده اغلب باید برای ملاقات با یک متخصص تلاش کند ، با ترس از سوء تفاهم و شرم از قدردانی دست و پنجه نرم می کند.

آزمایش کنید آگاهی تنها اولین قدم برای تغییر است. بدون تلاش برای شکستن کلیشه عادی رفتار فرد ، تلاش برای انجام کاری متفاوت ، کسب تجربه جدید ، درمان در مرحله آگاهی "گیر می کند".

جذب، همانند ساختن. تجربه جدید به دست آمده در نتیجه آزمایشات باید در تصویر من ، در تصویر جهان ادغام شود. در غیر این صورت ، این تجربه به عنوان بار غیر ضروری بر زمینه شخصیت باقی می ماند.

تجربیات

برای مراجعه کننده ، روند درمان به هیچ وجه "پیاده روی دلپذیر در طول مسیر زندگی او" نیست.همچنین درک ، تجربیات و احساسات مشتری می تواند برای او ناخوشایند و دردناک باشد. تعدادی از مشکلات (اول از همه ، ما در مورد آسیب روانی صحبت می کنیم) مستلزم بازگشت به لحظات ناخوشایند گذشته و زندگی مجدد (تجربه مجدد) تجربه آسیب زا است.

همه اینها مستلزم این است که مراجعه کننده در دوره روان درمانی تلاش خود را انجام دهد.

"اشکال پرداخت" فوق برای درمان موفق درمانگر ناگزیر منجر به مقاومت وی در برابر روند درمانی و به طور متناقض مقاومت در برابر تغییر و در نتیجه حل مشکلات وی می شود. در واقع ، مراجعه کننده ، با رفتن به درمان ، صادقانه می خواهد مشکل خود را حل کند ، اما در روند درمان با تعدادی موانع ذهنی روبرو می شود و شروع به کند کردن این روند می کند.

من می خواهم منبع دیگری از مقاومت در برابر تغییر در درمان را برجسته کنم. چنین مانعی وجود دارد ترس از تغییر.

ترس از تغییر غیرمنطقی است و ضعیف قابل درک و کنترل است. این می تواند هم در قالب تجربیات واقعی مشتری از اضطراب ، از دست دادن حمایت و هم در شکل رویاهایی که در آنها موضوع مسیر وجود دارد ، چیزی جدید ، جذاب و ترس و حتی وحشت برای حرکت به آنجا ظاهر شود.

ترس از تغییر می تواند به صورت ترس های خاص زیر ظاهر شود:

ترس از تغییر خود شما … من دیگر نمی شوم - این یکی از قوی ترین ترس ها است که با ترس از عدم وجود فیزیکی قابل مقایسه است.

ترس از تغییر جهان. این ترس ناشی از اولین است. اگر خودتان را تغییر دهید ، جهان تغییر خواهد کرد.

ترس از ملاقات با دیگری ، با نه من ، سایه شما ، انگیزه های ناخودآگاه شما ، خواسته های سرکوب شده ، غرایز پنهان شده در زیر لایه های اجتماعی.

ترس از مواجهه با دنیای واقعی. پی بردن به این که جهان کاملاً مانند گذشته نیست ، از توهمات ، تخیلات و انتظارات خود ناامید شوید.

ترس از ملاقات با دیگری واقعی … اگر ببینم در کنار من شخص اشتباهی است ، چه می شود؟ (مرد ضعیف ، وابسته ، زن کنترل کننده ، سلطه گر و غیره)

در دوران کودکی ، شخصی تصویری از این جهان را برای خود می سازد ، و سپس تا پایان عمر ، به عنوان یک قاعده ، درگیر حمایت از آن است. یک نیاز جالب در روانشناسی - برای همخوانی شناختی - نیاز به حفظ تصویری ثابت از جهان توضیح داده شده است. از سوی دیگر ، نیاز متضادی وجود دارد - برای تغییر ، توسعه.

شخص دائماً در زندگی خود بین ترس و علاقه ، کنجکاوی زندگی می کند. ترس متوقف می شود ، شما را بی حرکت و سفت می کند. اما در عین حال ، توهم امنیت و ثبات همچنان پابرجاست. کنجکاوی فرد را به سمت تغییرات ، خطرات ، ثبات از بین می برد ، در حالی که سطح عدم قطعیت و اضطراب را افزایش می دهد. ترس در زندگی شخص حاکم است - این امر در صورت تغییر علاقه منجر به رکود می شود.

در اصل ، ما دو جایگزین در زندگی داریم:

با چشمان بسته ، توهمات ، انتظارات زندگی تغییر کنید. مسئولیت را بپذیرید ، ریسک کنید ، انتخاب کنید ، در قبال آنها مسئولیت پذیر باشید ، زندگی خود را بسازید

بسیاری از مردم می خواهند مشکلات خود را بدون تغییر خود حل کنند. گاهی کار می کند. در صورتی که مشکل ماهیت موقعیتی داشت - به عنوان مثال توسط یک موقعیت خاص ایجاد شد که بیش از توانایی های سازگاری یک فرد بود. در این مورد ، وظیفه روانشناس این است که به مراجع کمک کند تا با شرایط کنار بیاید: نشان دادن دیدگاه متفاوت ، تجهیز به دانش و مهارت های لازم ، در عمومی ترین شکل ، ارائه پشتیبانی و آموزش. اما در درمان ما اغلب با مشکلاتی روبرو می شویم که نویسنده آنها موقعیت نیست ، بلکه خود شخص است. می توان گفت که در این موارد شخص عامل مشکلات خود است. و در این مورد ، برای حل مشکل ، لازم نیست جهان ، افراد دیگر را تغییر دهید ، بلکه خودتان را تغییر دهید.

درمان به فرد قدرت تغییر می دهد. این که آیا او آماده است از این فرصت استفاده کند بستگی به خود او دارد.

در عین حال ، مهم است که صادقانه به سوالات زیر پاسخ دهید:

حاضرید بابت تغییر چه قیمتی بپردازید؟ آیا حاضرید ریسک کنید ، از منطقه راحتی نسبی خود خارج شوید و با ناشناخته ها روبرو شوید؟ آیا می توانید اضطراب عدم قطعیت را کنترل کرده و در معرض تجربیات جدید قرار بگیرید؟

و در پایان "برای دسر" من مثالی را که دوست داشتم (توسط یولیا میناکووا) ارائه می دهم ، که قیمت خواسته های انسان را به زیبایی توصیف می کند.

تمثیلی در مورد برآورده شدن خواسته ها

در حیاط پشتی جهان ، یک مغازه وجود داشت. برای مدت طولانی هیچ علامتی روی آن نبود - یک بار توسط یک طوفان منتقل شد و صاحب جدید شروع به خراب کردن آن نکرد ، زیرا همه ساکنان محلی قبلاً می دانستند که فروشگاه خواسته ها را می فروشد.

مجموعه فروشگاه بسیار زیاد بود ، در اینجا تقریباً می توانید همه چیز را بخرید: قایق بادبانی بزرگ ، آپارتمان ، ازدواج ، پست نایب رئیس شرکت ، پول ، کودکان ، شغل مورد علاقه ، چهره زیبا ، پیروزی در مسابقات ، اتومبیل های بزرگ ، قدرت ، موفقیت و خیلی ، خیلی بیشتر …. فقط مرگ و زندگی فروخته نشد - این توسط دفتر مرکزی انجام شد ، که در کهکشان دیگری واقع شده بود.

همه کسانی که به فروشگاه آمدند (و کسانی هستند که آرزو می کنند ، هرگز وارد مغازه نشده اند ، اما در خانه مانده اند و فقط آرزو می کنند) ، اول از همه ، ارزش خواسته خود را پیدا کرده اند.

قیمتها متفاوت بود. به عنوان مثال ، شغلی که دوست دارید ارزش رها کردن ثبات و قابلیت پیش بینی ، تمایل به برنامه ریزی و ساختاردهی زندگی به تنهایی ، ایمان به قدرت خود را دارد و به خود اجازه می دهید در جایی که دوست دارید کار کند و نه در جایی که نیاز دارید.

قدرت کمی بیشتر ارزش داشت: شما باید برخی از اعتقادات خود را رها کنید ، بتوانید توضیحی منطقی برای همه چیز بیابید ، بتوانید دیگران را رد کنید ، ارزش خود را بدانید (و باید به اندازه کافی بالا باشد) ، به خودتان اجازه دهید که بگوید با وجود تأیید یا عدم تایید دیگران ، "من" ، خود را اعلام کنید.

برخی از قیمت ها عجیب به نظر می رسید - ازدواج تقریباً بدون هیچ چیزی به دست می آمد ، اما یک زندگی شاد گران بود: مسئولیت شخصی برای خوشبختی خود ، توانایی لذت بردن از زندگی ، شناخت خواسته های خود ، امتناع از تلاش برای مطابقت با اطرافیان ، توانایی قدردانی آنچه دارید ، به خودتان اجازه می دهید شاد باشید ، آگاهی از ارزش و اهمیت خود ، امتناع از پاداش "فداکاری" ، خطر از دست دادن برخی دوستان و آشنایان.

همه کسانی که به فروشگاه آمدند آماده نبودند که بلافاصله یک آرزو بخرند. برخی با دیدن قیمت ، بلافاصله برگشتند و رفتند. دیگران مدت ها در فکر بودند و پول نقد را می شمردند و به این فکر می کردند که از کجا پول بیشتری بگیرند.

شخصی شروع به شکایت از قیمت های بسیار بالا کرد ، درخواست تخفیف کرد یا به فروش علاقه داشت. و کسانی بودند که تمام پس اندازهای خود را برداشتند و آرزوی ارزشمند خود را دریافت کردند ، و در کاغذهای زیبا و خش خش پیچیده شده بودند.

سایر مشتریان با حسادت به افراد خوش شانس نگاه می کردند ، شایعاتی که صاحب فروشگاه با آنها آشنا بود ، و این میل بدون هیچ مشکلی به آنها می رسید. غالباً از صاحب فروشگاه خواسته می شود که قیمت ها را کاهش دهد تا تعداد مشتریان افزایش یابد. اما او همیشه امتناع می کرد ، زیرا کیفیت خواسته ها نیز از این امر رنج می برد.

وقتی از صاحبخانه پرسیده شد که آیا او از شکستن می ترسد ، سرش را تکان داد و پاسخ داد که در همه زمانها روحهای شجاعی آماده ریسک و تغییر زندگی خود ، رها کردن زندگی معمول و قابل پیش بینی ، قادر به باور خود وجود خواهند داشت ، داشتن قدرت و امکانات لازم برای پرداخت هزینه تحقق خواسته های خود.

و صد سال در درب فروشگاه اعلان بود: "اگر خواسته شما برآورده نشد ، هنوز بهای آن پرداخت نشده است."

توصیه شده: