"بده و بگیر" اثر برت هلینگر

فهرست مطالب:

تصویری: "بده و بگیر" اثر برت هلینگر

تصویری:
تصویری: صورت فلکی خانواده! گفتگو با خانم افو نیاکی. 2024, ممکن است
"بده و بگیر" اثر برت هلینگر
"بده و بگیر" اثر برت هلینگر
Anonim

بده و بستان

قواعد "دادن و گرفتن" توسط وجدان ما برای ما تجویز شده است. این به ایجاد و گرفتن تعادل و مبادله در روابط ما کمک می کند.

به محض اینکه چیزی را از کسی می گیریم یا دریافت می کنیم ، احساس می کنیم که در ازای آن چیزی را می دهیم و در عین حال چیزی با ارزش برابر می دهیم. این بدان معناست که: ما احساس می کنیم به او بدهکار هستیم تا زمانی که چیزی مناسب به او بدهیم و در نتیجه بدهی را پرداخت کنیم. پس از آن ، ما خود را در رابطه با او دوباره بی گناه و آزاد می دانیم.

این وجدان تا زمانی که تعادل را برقرار نکنیم ، ما را تنها نمی گذارد. ما همه حرکات وجدان را گناهکار و بی گناه می دانیم ، صرف نظر از اینکه در چه زمینه ای صحبت می کنیم. در اینجا من خودم را محدود به حوزه دادن و گرفتن می کنم.

بده و بگیر با عشق

اگر کسی چیزی به من بدهد و من آن را متعادل کنم ، به عنوان مثال با پرداخت کامل هزینه آن ، رابطه پایان می یابد. هر دو دوباره راه خود را دنبال می کنند.

اگر هزینه زیادی برای آن بپردازم ، رابطه ادامه می یابد. از یک طرف ، چون احساس می کنم مدیون او هستم. از طرف دیگر ، چون او انتظار دیگری از من دارد. تنها زمانی که من وضعیت را به طور کامل متعادل کنم ، از یکدیگر آزاد می شویم.

این در مورد افراد دوست داشتنی صدق نمی کند. علاوه بر نیاز به تعادل ، عشق در اینجا مطرح می شود. این بدان معناست که: به محض دریافت چیزی از کسی که دوستش دارم ، بیشتر از معادل یا مساوی او را پس می دهم. این باعث می شود دیگری احساس بدهکاری دوباره به من کند. اما چون او مرا دوست دارد ، دوباره بیش از آنچه برای تعادل لازم است به من می دهد.

بنابراین ، بین افراد دوست داشتنی تبادل فزاینده ای از "دادن و گرفتن" و به ویژه عمق رابطه آنها وجود دارد.

شورش بده و بگیر

یک آشفتگی که من فقط نام آن را گذاشتم: کمتر از آنچه می گیرم می دهم. اگر من به دیگری بیشتر از آنچه می تواند یا می خواهد در عوض بدهد ، برعکس است.

بسیاری با پوشاندن عشق به سر دیگر ، این را جلوه خاصی از آن می دانند. به عنوان مثال ، هنگامی که آنها سعی می کنند بیش از توان او به او بدهند. بنابراین ، آنها تعادل روابط خود را متعادل نمی کنند. بازیابی مجدد برابری برای دیگری دشوار می شود.

و نتیجه اش چیست؟ کسی که از بالا اندازه گیری شده است ، رابطه را ترک می کند.

انحراف از اندازه گیری اثر متضادی از آنچه ارائه دهنده انتظار دارد ، دارد. در یک رابطه ، زوج هایی که فرد بیش از نیاز خود می دهد محکوم به شکست هستند.

و همین امر در مورد زمانی است که شخص بیش از آنچه آماده است یا می تواند بدهد ، می گیرد. به عنوان مثال ، اگر او از نظر جسمی ناتوان است.

در هر صورت ، اگر شریک ناتوان جسمی اعتراف کند که باید بیش از آنچه می تواند دریافت کند ، جبران شود و به جای ادعا ، از صمیم قلب از دیگری تشکر کند.

قدردانی نیز به تعادل کمک می کند.

به تعادل برسید

ما همیشه نمی توانیم با دادن چیزی معادل به دیگری در عوض ، اوضاع را متعادل کنیم. چه کسی می تواند چیزی برابر والدین خود بدهد؟ یا معلمی که سالها به او کمک کرده است؟ ما تمام عمر مدیون آنها هستیم.

بسیاری می خواهند با اجتناب از پذیرش هر چیز دیگری از بار این بدهی شانه خالی کنند. آنها فقیرتر می شوند زیرا بار این احساس وظیفه برای آنها بسیار سنگین می شود. آنها به جای زندگی کردن و گرفتن همه چیز از زندگی ، زندگی را رها می کنند. یک راه آسان برای بازگرداندن تعادل به روش پر کننده فوق العاده وجود دارد.

به جای بازگشت چیزی ، آن را به دیگران منتقل می کنیم. اول از همه ، به فرزندان خودشان ، و به طرق مختلف دیگر در خدمت زندگی. در عین حال ، همه احساس خوبی دارند: هم کسانی که می گیرند و هم کسانی که می دهند.

بازگرداندن تعادل به صورت منفی

ما احساس می کنیم نیاز داریم تعادل را به همان شیوه و گاهی اوقات حتی زمانی که دیگران کاری را برای ما انجام داده اند ، بازگردانیم. سپس ما همچنین می خواهیم کاری برای آنها انجام دهیم: "دندان در برابر دندان ، چشم در برابر چشم".

هر دو طرف به طور خاص منتظر این عمل متعادل سازی هستند.نه تنها قربانی که آسیب دیده است ، بلکه کسانی که با گناهکار شدن قبل از او به او آسیب رسانده اند.

قربانی می خواهد انتقام بگیرد. مجرم می خواهد از گناه خود خلاص شود و سعی می کند جبران کند. واقعا چه خبر است؟ آیا آنها به تعادل می رسند؟ یا آیا قربانی تمایل دارد به مجرم آسیب بیشتری برساند؟ پیامدهای آن در اینجا چیست؟

مرتکب احساس می کند که خیلی فراتر رفته است. بنابراین او به دنبال تعادل از طرف خود است ، این بار به عنوان یک قربانی. برای جلوگیری از این ، او یک بار دیگر به دیگری آسیب می رساند. و در اینجا بیش از آنچه برای تعادل مورد نیاز است وجود دارد.

بنابراین ، بازگرداندن تعادل در حالت منفی در حال رشد است. آنها به جای دوست داشتن یکدیگر ، دشمن می شوند. بعداً بر اساس این رفتار ویژه می پردازم. ابتدا راه حل را به شما نشان می دهم.

با عشق انتقام بگیر

نیاز به بازگرداندن تعادل در شرایط منفی غیر قابل مقاومت است. ما مجبوریم تسلیم آن شویم. و اگر بخواهیم این نیاز را سرکوب کنیم و با فروتنی شریف ، مانند بخشیدن او ، بر آن غلبه کنیم ، رابطه را به خطر می اندازیم.

دیگری ، از طریق بخشش ، از روابط برابر به رفتار از تسلیم به سلطه می رود. نتیجه شبیه وضعیتی است که یکی دیگر سرش را با عشق می پوشاند و بیش از آنچه که می تواند در مقابل او بدهد به او عشق می بخشد.

بخشش واقعی تنها در صورتی مفید است که متقابل باشد. به عنوان مثال ، هنگامی که هر دو دیگر حتی در افکار به گذشته باز نمی گردند. سپس به او اجازه داده می شود برای همیشه برود.

ساده ترین راه برای خروج از حلقه معیوب رنج بیشتر و بیشتر زمانی است که یکی به جای ایجاد درد یکسان یا حتی بیشتر باعث درد کمتر در دیگری شود.

این بدان معناست: او همچنین انتقام خود را می گیرد ، اما با عشق. دیگری تعجب می کند. هر دو به یکدیگر نگاه می کنند و عشق قبلی خود را به یاد می آورند. چشمان آنها شروع به درخشش می کند و بازگرداندن تعادل "بده و بگیر" از همان ابتدا با خیال راحت آغاز می شود.

در هر صورت ، هر دو مراقب و مراقب یکدیگر بودند. در نتیجه این تعادل ، عشق آنها حتی عمیق تر شد.

توصیه شده: