احساسات

تصویری: احساسات

تصویری: احساسات
تصویری: چگونه بر احساسات خود تسلط پیدا کنیم ؟ پنج روش فوق‌ویژه‌ی سامورایی‌ها برای کنترل زندگی 2024, ممکن است
احساسات
احساسات
Anonim

چه احساسی دارید؟ واکنش شما به این سوال چیست؟

وقتی پاسخی وجود دارد عالی است - برای مثال ، من احساس شادی می کنم. یا ممکن - غمگینم ، یا حداقل - آنها مرا عصبانی می کنند.

و اگر نه. در عوض چیزی وجود ندارد.

آنچه من احساس میکنم؟ سوالی که هنوز شرایط انجماد را به من می دهد. این امر همیشه اتفاق نمی افتد ، وقتی من جمع نشده ام ، وقتی با چیزی از خودم سر و کار دارم ، وقتی منتظر سوالی نیستم ، وقتی در فیلمنامه هستم.

چه احساسی دارید؟ س stopsال متوقف می شود ، به نظر می رسد که شما با سرعت ترمز را فشار می دهید و می رانید ، سر به پا می کنید و … شوک می کنید.

چه احساسی دارید؟ س sharال به شدت بیرون می آید. مثل این است که دست خود را جلو گذاشته اید و یک دیوار وجود دارد.

شما چه احساسی دارید؟ - سوالی که من وقتی عمیق هستم اصلاً نمی شنوم. احساس می کنم؟ … من به آرامی ظاهر می شوم ، احساس سرما می کنم … من می لرزم ، من واقعاً در سطح جسمانی احساس سردی می کنم ، زیرا از افکارم بیرون کشیده شده ام ، از محل امن و امن خود ، گویی از یک تخت گرم به یک میدان سرد باد

چه احساسی دارید؟ این سوالی است که من در کارم مطرح می کنم ، حتی وقتی می دانم که این یک "در بسته" است.

وقتی رکود وجود دارد ، این سال مطرح می شود. این واکنش یا تفکر را روشن می کند ، یا یکی یکی ، به سایر اقتباس ها روی می آورد و "درهای" بسته شده را باز می کند.

"ما به مشتریانی که احساسات خود را نمی شناسند می آموزیم که درباره آنها فکر کنند" @ Elena Soboleva (TSTA-P).

با تشکر ، من از نظر ذهنی به النا سرگئونا می گویم ، از همان لحظه ای که عبارت بالا را شنیدم. این یک مجوز برای من و تأییدی بر درک من از کار با حواس یا بهتر بگویم با نسخه "احساس نکن" بود.

در کار روی خودم ، یاد گرفتم که احساسات را از طریق بدن تشخیص دهم.

هنگامی که در حال مطالعه بدن درمانی بودم ، یاد گرفتم که تکانه های بدن را به عنوان پاسخ به محرک ها بگیرم ، در نتیجه یک زنجیره منطقی برای خودم ترسیم کنم. من آموختم که برای خودم توضیح دهم که اگر پاهایم دچار گرفتگی می شوند ، این ترس است و سپس به دنبال خطر می گردم تا بفهمم واقعی است یا غیر منطقی. گاهی اوقات این امر پس از آن ، در تجزیه و تحلیل موقعیت اتفاق می افتد ، زیرا در آن لحظه Be Strong تمام احساسات را مسدود کرده و فقط غریزه وجود داشته است.

من این ایده را در کار خود با مشتریان آوردم. ما این زنجیره را قدم به قدم می سازیم و تشخیص می دهیم که ترس ، عصبانیت ، درد ، غم ، شادی در کجا زندگی می کنند. خانه در بدن از نظر هر حس کجاست.

با این حال ، وقتی بدن "قطع" می شود ، چه باید کرد؟ وقتی هیچ حسی وجود ندارد ، وقتی فقط یک کفن سفید ، مه ، حیرت ، هیچ چیز.

زنجیره منطقی برای کمک

ممکن است شخصی در لحظه سناریوی خود "احساس" نکند ، اما می داند چه اتفاقی برای دیگری می افتد یا واکنش منطقی احتمالی چیست.

از یک سو ، این یک نوع منطق است ، اما از سوی دیگر ، یک طناب نجات دهنده است که فرد می تواند در لحظه ای که می لرزید و آن را به آرامی نگه می دارد ، شروع به حرکت کند. رو به جلو ، در تاریکی احساسات و احساسات ناشناخته اش.

به عنوان نمونه ای از کار (داستان تخیلی):

"مامان فریاد می زند و دفترچه اش را بیرون می کشد و به سر او ضربه می زند"

- چه حسی داری؟

- نمی دانم. هیچ چیزی.

- به نظر شما وقتی شخصی در خیابان مورد حمله قرار می گیرد چه احساسی دارد؟ با او چه خبر است؟

از یک طرف ، ما می توانیم وارد این حالت "هیچ" شویم و به احتمال زیاد اگر در این مدت 2-3 سال درمانگر با ما نبوده است ، در آنجا گرفتار خواهیم شد. البته بخش مهمی از "هیچ" وجود دارد و خوب است بعداً ، شاید یک سال بعد ، به آن بازگردیم.

و اکنون ، در اینجا و اکنون ، وظیفه این است که احساس را بشناسیم ، به مشتری یاد بگیریم که آن را بفهمد و بشناسد ، و بر این اساس ، واکنش مناسبی به موقعیت نشان دهد.

همچنین مهم است که درمانگر منطق (واکنش ، تجربه ، فکر) خود را در پاسخها وارد نکند. اگر به عنوان مثال ، در بالا توضیح داده شد ، منطقی است که شما عصبانی باشید ، در این صورت مشتری "منطق خاص خود" را دارد و پاسخ او این است ، اینها احساسات او هستند و این همان چیزی است که شما با هم به دنبال آن هستید.

در عین حال ، این بدان معنا نیست که مشتری می پذیرد و معتقد است که این دقیقاً همان چیزی است که او احساس می کند. و حتی اگر با خوشحالی بگویید "یکنوع بازی شبیه لوتو!"

و اگر بماند ، برای مدت طولانی "بازی های خود را انجام نمی دهد".

(ادامه مثال)

- شما چی فکر میکنید…؟ - از مشتری می پرسم.

- چه فکر جالبی … - در جواب به او می گویم.

- می دانید ، آنچه می گویید نیز به من نزدیک است - اگر بیشتر با جهان بینی من مطابقت داشته باشد ، بیشتر پاسخ می دهم.

- چقدر جالب فکر می کنید ، اما به نظر من کاملاً متفاوت است ، بیشتر به اشتراک بگذارید …

- در مورد رفتار مادر هنگام ضربه زدن به کودک چه می توانید بگویید؟ آیا شبیه حمله است؟

ما سکوت کرده ایم. من عملاً نفس نمی کشم ، می ترسم در یک لحظه مهم بترسم.

مشتری یخ زد. برق در چشم ها. بینش، بصیرت، درون بینی؟

خیر دوباره خاموش شد.

نمیدانم. شاید.

بازدم بیشتر مال من.

و مشتری بسیار آرام.

بیا ادامه بدهیم. نه ، از اول شروع نکنیم. بیا ادامه بدهیم.

جرقه ای وجود داشت و دیر یا زود به انرژی عصیان تبدیل می شود ، که به دور زدن غلط های نسخه کمک می کند ، سپس انگیزه ای از انرژی کودک رایگان به وجود می آید ، که کار را به جهت دیگری تغییر می دهد ، قدرت و راه حل های جدید را ارائه دهید.

در همین حال ، ما همانطور که می رویم می رویم. زمان به زمان ، ایجاد زنجیره های منطقی و گام به گام گشودن دریچه احساسات.

RoksanaYaschuk ، CTA-P.

توصیه شده: