2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
ابتدا بیایید دریابیم که منطقه راحتی چیست. این نه تنها یک عبارت شیک زیبا و وجود آب گرم در آپارتمان است ، بلکه یک محیط دلپذیر ، زندگی در امنیت ، وضعیت داخلی ثبات و آرامش است - منابع ارزشمندتری که روان و بدن را تغذیه می کنند. فکر می کنید اگر فرد برنامه خواب معمول خود ، غذا خوردن ، پیاده روی ، میزان ارتباطات ، نیازها و موارد مشابه را رها کند ، چه چیزی دریافت می کند؟ درست است ، یک "سردرد" اضافی ، و برای مدتی (به احتمال زیاد برای مدت طولانی) او تلاشهای عظیمی برای تشکیل یک پایگاه جدید انجام می دهد - پایه ای که به جای انجام مشارکت ، زمینه ای برای اجرای کارهای پیچیده تر فراهم می کند. در خود پیاده سازی!
مرد 30 ساله ای که در زندگی هیچ موفقیتی کسب نکرده است ، پس از یک تمرین قوی در آموزش رشد شخصی به خانه می آید. او به اتاق اجاره ای خود در یک آپارتمان عمومی ، به کمد لباس ضعیف و غذای متوسط خود نگاه می کند و فکر می کند: "کافی است! من زندگی جدیدی را شروع می کنم - منطقه راحتی را ترک می کنم ، بازی می کنم! " او مخزن خود را می گیرد ، به رستوران می رود ، هرچه می خواهد سفارش می دهد - او احساس متفاوتی دارد ، اما چگونه از محدوده راحتی خود خارج شد - قبلاً با این مبلغ یک هفته زندگی می کرد ، اکنون در یک ساعت ناپدید شد! علاوه بر این ، همانطور که در آموزش به او آموزش داده شد ، باید از "سندرم فقر" خلاص شود ، یعنی مانند یک فرد ثروتمند رفتار کند و از خود چیزی نپذیرد. او وارد یک فروشگاه گران قیمت می شود ، یک لباس و پیراهن جدید با پول اعتباری از کارت می خرد ، که به فکر بازپرداخت وام نیست ، زیرا افراد ثروتمند به چنین چیزهای جزئی فکر نمی کنند (همانطور که به نظر می رسد). در اتاق تخت لباس های فرسوده اش را با کت و شلوار جدید عوض می کند. قدم زدن در خیابان به عنوان میلیونر بسیار زیبا است ، فراتر رفته و منطقه راحتی را ترک کنید. خورشید به او می تابد ، دختران لبخند می زنند ، زندگی فوق العاده است! اکنون می توانید با خیال راحت با هر دختری ملاقات کنید ، زیرا او برنامه های عظیمی برای توسعه مشاغل خود دارد ، و چیزی برای گفتن با طرف مقابل خود دارد و احساسات موفقیت را از خود ساطع می کند. با این حال ، به معنای واقعی کلمه یک هفته بعد ، او متوجه می شود که برنامه های جالب او برای توسعه مشاغل خود در حال سقوط است ، زیرا وام در حال اتمام است ، او به زودی هزینه اتاق را پرداخت می کند و هیچ چیز دیگری در یخچال به جز سیب زمینی سرخ شده وجود ندارد. همه افکار او به این س questionsالات پیش پا افتاده تغییر می کند ، اکنون او نه در برنامه های بزرگ ، نه در مورد دختران و نه درخشش ظاهری بیرونی.
پس از چند هفته دیگر ، از او خواسته می شود از اتاق اجاره ای ، در وب سایت مورد استفاده خارج شود. از همه چیز ، او با ناراحتی به نصف ، کت و شلوار جدید خود را به نصف قیمت می فروشد و وام را کمی خاموش می کند. یکی از دوستانش با یک تخت تاشو در آشپزخانه به او کمک می کند و به فقیر اجازه می دهد تا چند روز سرپا شود. و در اینجا یک شب یک "میلیونر" تازه ساخته شده دراز می کشد ، او مدت زیادی است که نخوابیده است ، و فکر می کند: "چقدر ناگهان زندگی ام را تغییر دادم ، نه منطقه راحتی و نه هیچ جا!
من نمی خوابم ، گرسنه هستم ، همان لباسهای قدیمی را می پوشم ، آنها به زودی با چنین حالتی از محل کار پایمال می شوند ، سقف بالای سرم موقتی است - اما به همین دلیل است که روح من رنج می برد ، چرا سر من فکر نمی کند چگونه باید بروم و چه راههایی را برای رسیدن به هدف امیدوارکننده خود ، که در تمرینات به وضوح دیده شده است ، انجام می دهم؟ " پاسخ ساده است ، هنگامی که یک فرد نیازهای اولیه خود را برآورده نمی کند ، نمی تواند بالاتر برود (طبق هرم مشهور مزلو) ، در تأیید سخنان خالق این تصویر: "یک فرد نه می تواند ارضا کند ، و نه حتی خود را - فکر کنید ، تجربه - نیاز به سطح بالاتری دارد ، در حالی که او به چیزهای ابتدایی بیشتری نیاز دارد. " آیا بهتر نبود که در محدوده آسایش خود بودید که برنامه عملیاتی را تدوین کنید ، برای خودآموزی ، کسب حرفه جدید ، یادگیری زبان و غیره وقت بگذارید؟ بگذارید سالها طول بکشد ، ترسناک نیست ، اما یک پایه محکم وجود دارد تا سطح پایین نیازها با یادآوری خود اذیت نشود.با این حال ، اکنون مد شده است که همه چیز را به سرعت ، زیاد و یکباره دریافت کنید.
من می توانم آزمایشات خود را در مورد بیرون آمدن از منطقه راحتی خود به اشتراک بگذارم ، اما هیچ یک از آنها موفقیت آمیز نبود ، اگرچه ، در حقیقت ، من تجربه فوق العاده ای در درک خود و آنچه که من هستم و آنچه نیست ، و طرفدار بودیسم داشتم. ، در این مطالعات اثری از کارمی وجود داشت ، اما این یک داستان کاملاً متفاوت است. بنابراین ، یک روز تصمیم گرفتم زندگی ام را به شدت تغییر دهم و برای زندگی در لس آنجلس پرواز کنم! این تصمیم به سرعت ، سرانجام و برگشت ناپذیر گرفته شد. به هر حال ، وقتی بلیط ها خریداری شد و من منتظر تاریخ عزیمت بودم ، روح من از اندوه و درد غرق شد. سپس فکر کردم که این یک ترس اولیه از ناشناخته ها است و خودم را تشویق کردم که مدبر هستم - گم نمی شوم ، مخصوصاً در زندگی من چنین ماجراهایی با مهاجرت به دیگر کشورها و شهرها برای اولین بار اتفاق نیفتاد!
به طور کلی ، بدون وارد شدن به جزئیات ، وقتی نقل مکان کردم ، اولین چیزی که احساس کردم مقدار عظیمی از انرژی بود که هدف آن درک نحوه کار همه چیز در اینجا بود (بسیاری از چیزها مانند ما نیست) ، حرکت در خیابان برایم دشوار بود ، برای پیاده روی به طور کلی پذیرفته نمی شود (فقط در اتومبیل) ، یک مانع زبانی به این و غیره اضافه شد. خوشبختانه ، من به مسکن و غذا فکر نمی کردم ، رابطه داشتم و به جای خالی رانندگی نمی کردم ، اما حتی در چنین شرایط گرمخانه ای با یک لایه پایه قوی از هرم مازلو ، می توانم تنها در مورد دو به فکر خودشناسی باشم. ماههای بعد. وقتی ایده من در مورد کار - سازماندهی رویدادها و انجام بازیهای روانی و فکری - محقق شد ، پس از مدتی متوجه شدم که این بیشتر یک اقدام اجباری است و نه یک رویای کل زندگی من. پس از این کشف ، اثبات بی گناهی من بر من بارید ، قلعه ماسه ای به زور شروع به خرد شدن کرد. این رابطه اشتباه پیش رفت ، رقبا شروع به "برخورد" با تجارت من کردند ، چنین خلأی در درون من ایجاد شد که حتی قدم زدن در امتداد ساحل اقیانوس نمی تواند آن را پر کند ، که قبلا تأثیر درمانی روی من داشت. من دیگر نمی توانم هیچ ایده یا کار دیگری را در دست بگیرم ، من مطلقا هیچ چیز نمی خواستم ، به جز یک چیز - بازگشت به خانه. اگرچه ، برای اینکه بفهمید ، قبل از عزیمت به آمریکا ، من منطقه راحتی خود را خراب کردم و تمام پل ها را آنقدر سوزاندم که در سرزمینم نه مسکن داشتم ، نه چیز ، نه چیزی! و بنابراین ، هنگامی که تصمیم به بازگشت گرفتم ، یک ماه به تاریخ عزیمت من باقی مانده بود ، هیچ کاری انجام ندادم ، فقط با پولی که قبلاً به دست آورده بودم زندگی می کردم و هر روز ، تقریباً در تقویم ، از آن استفاده می کردم. به یاد می آورم که چگونه در مقابل استخر در مکانی زیبا زیر آفتاب ملایم آرام ، به آسمان صاف نگاه کردم و متعجب شدم که چرا روح من رنج می برد ، چه چیزی مناسب آن نیست؟ سعی کردم هر ثانیه از این روز زیبا را به خاطر بسپارم و به هر فکری که مرا آزار می دهد توجه کردم. از درون ناخودآگاه ، برخلاف دنیای هماهنگ و زیبا بیرونی ، همین سال فرار کرد: "من اینجا چه کار می کنم؟ این نه زندگی من است و نه جای من! " این س beforeال قبلاً بی سر و صدا برایم زمزمه شده بود ، به معنای واقعی کلمه یک هفته پس از ورود من ، اما با اشاره به ترک منطقه راحتی خود ، آن را رد کردم. چندین سال بعد ، می توانم با اطمینان بگویم که گاهی اوقات ما اهداف و مسیرهای خود را با خواسته های میلیون ها نفر اشتباه می گیریم. بسیاری دوست دارند به جای من باشند و فرصتی برای رسیدن به لس آنجلس شگفت انگیز و فتح هالیوود به دست آورند ، با این حال ، هر کس چیزی را منحصر به فرد خود احساس می کند.
بیایید خلاصه کنیم. اگر قبلاً تصمیم گرفته اید که منطقه راحتی خود را ترک کنید ، پس:
- همه چیز را به زمین خراب نکنید ، حداقل طبقه اول نیازهای اساسی را ترک کنید.
- مهم است که به وضوح متوجه شوید که در حال راه اندازی یک مسیر جدید هستید ، این هدف برای چه هدفی و تا چه اندازه متعلق به شما است.
- صادقانه به خودتان اعتراف کنید که آیا نه تنها خود هدف ، بلکه مسیر حرکت به سوی آن شما را خوشحال می کند.
- در صورتی که همه چیز آنطور که می خواهید پیش نرود ، باید از داشتن برنامه "B" مراقبت کنید.
- برای از دست دادن و فداکاری ، ضربه روانی ، ناامیدی و درد آماده باشید.
- مسئولیت کامل را فقط بر عهده خود بگیرید و آن را بر عهده مربی مربی یا خاله لیدا قرار ندهید ، که همه این کارها را یک بار به خوبی انجام داد.
- برای مقایسه خود با دیگران ، شما منحصراً راه خود را خواهید داشت ، شاید آسان تر ، شاید سخت تر.
- در صورت برنامه ها و وظایف تحقق نیافته ، می توانید با آرامش هر آنچه را که به عنوان مدرسه زندگی و تجربه جدید اتفاق افتاده است بپذیرید.
- خود را به خاطر موفقیت های خود ستایش کنید و خود را به خاطر شکست های خود سرزنش نکنید.
و به یاد داشته باشید که تغییر در درون ما اجتناب ناپذیر است ، چه منطقه راحتی خود را ترک کنیم و چه در آن بمانیم. نکته اصلی این است که همه فقط یک هدف و تنها یک راه دارند - راهی برای خودتان! شما نباید تسلیم شبیه سازی یک زندگی موهوم ظاهر موفق شوید - یک زندگی دیگر ، و با افزایش آگاهی و خلوص ادراک ، باید منحصر به فرد و سرنوشت خود را پیدا کنید.
توصیه شده:
مفهوم "منطقه راحتی" در درمان مراجعان روان تنی
در جامعه اینترنتی مدرن ، موارد زیادی در مورد "منطقه راحتی" و شاید حتی بیش از حد گفته شده است. ما کمی شوخی کردیم ، خندیدیم ، سرزنش کردیم ، آن را مرتب کردیم ، اما رسوب باقی ماند و بنابراین با مشتریان توافق کردیم که آن را "منطقه عادت"
افسانه های بی فایده در مورد خارج شدن از منطقه راحتی شما
منطقه راحتی - منطقه ای از فضای زندگی که در آن فرد احساس اطمینان و امنیت می کند. به عبارت دیگر ، منطقه آسایش یک حالت امنیت روانی است که از حفظ یک سری اقدامات عادی و به دست آوردن نتیجه مورد نظر ناشی می شود. مفهوم خارج شدن از منطقه راحتی بسیار مد شده است.
از کجا از منطقه راحتی خود خارج شوید؟
از هر آهن خواسته می شود که منطقه راحتی را ترک کند ، اما چه چیزی را باید همین منطقه در نظر گرفت؟ به نظر من ، چنین عبارتی را می توان وضعیتی نامید که شخصی POPA بسیار بزرگی در زندگی دارد ، اما به دلایلی چیزی را تغییر نمی دهد. بله ، این نیز اتفاق می افتد.
خیانت تقلب معنای بیولوژیکی قدرتمندی دارد که با این واقعیت ارتباط دارد که رابطه جنسی با شما با رابطه جنسی با شخص دیگری مبادله شده است ، شما را در موقعیت اجتماعی رد کرده و تحقیر کرده و شما را در حاشیه غریزه قرار داده است
قرنهاست که خیانت با ضربه ای به قلب با خنجر مقایسه می شود. واقعیت این است که تقلب یک معنی بیولوژیکی قوی دارد که با این واقعیت ارتباط دارد که رابطه جنسی با شما با رابطه جنسی با شخص دیگری مبادله می شود ، شما را در موقعیت اجتماعی رد کرده و تحقیر می کند ، شما را در حاشیه غریزه باروری قرار می دهد و شما را تنها می گذارد.
تنهایی به عنوان منطقه راحتی رهایی از تنهایی
تنهایی به عنوان منطقه راحتی رهایی از تنهایی. یکی از دلایل تنهایی این است که تنهایی مناسب صاحبان آن است. برای یافتن یک زوج و ایجاد رابطه ، باید تلاش کنید ، و اغلب قابل توجه. و برای تنهایی نیازی نیست کاری انجام دهید! بنشین و کاری نکن. آیا خانواده می خواهید؟ - آره