خطر ترک منطقه راحتی شما و ارزش ترک آن را دارد

تصویری: خطر ترک منطقه راحتی شما و ارزش ترک آن را دارد

تصویری: خطر ترک منطقه راحتی شما و ارزش ترک آن را دارد
تصویری: Может и Сундету Байгожину нужно приехать в Америку как Димаш? 2024, ممکن است
خطر ترک منطقه راحتی شما و ارزش ترک آن را دارد
خطر ترک منطقه راحتی شما و ارزش ترک آن را دارد
Anonim

ابتدا بیایید دریابیم که منطقه راحتی چیست. این نه تنها یک عبارت شیک زیبا و وجود آب گرم در آپارتمان است ، بلکه یک محیط دلپذیر ، زندگی در امنیت ، وضعیت داخلی ثبات و آرامش است - منابع ارزشمندتری که روان و بدن را تغذیه می کنند. فکر می کنید اگر فرد برنامه خواب معمول خود ، غذا خوردن ، پیاده روی ، میزان ارتباطات ، نیازها و موارد مشابه را رها کند ، چه چیزی دریافت می کند؟ درست است ، یک "سردرد" اضافی ، و برای مدتی (به احتمال زیاد برای مدت طولانی) او تلاشهای عظیمی برای تشکیل یک پایگاه جدید انجام می دهد - پایه ای که به جای انجام مشارکت ، زمینه ای برای اجرای کارهای پیچیده تر فراهم می کند. در خود پیاده سازی!

مرد 30 ساله ای که در زندگی هیچ موفقیتی کسب نکرده است ، پس از یک تمرین قوی در آموزش رشد شخصی به خانه می آید. او به اتاق اجاره ای خود در یک آپارتمان عمومی ، به کمد لباس ضعیف و غذای متوسط خود نگاه می کند و فکر می کند: "کافی است! من زندگی جدیدی را شروع می کنم - منطقه راحتی را ترک می کنم ، بازی می کنم! " او مخزن خود را می گیرد ، به رستوران می رود ، هرچه می خواهد سفارش می دهد - او احساس متفاوتی دارد ، اما چگونه از محدوده راحتی خود خارج شد - قبلاً با این مبلغ یک هفته زندگی می کرد ، اکنون در یک ساعت ناپدید شد! علاوه بر این ، همانطور که در آموزش به او آموزش داده شد ، باید از "سندرم فقر" خلاص شود ، یعنی مانند یک فرد ثروتمند رفتار کند و از خود چیزی نپذیرد. او وارد یک فروشگاه گران قیمت می شود ، یک لباس و پیراهن جدید با پول اعتباری از کارت می خرد ، که به فکر بازپرداخت وام نیست ، زیرا افراد ثروتمند به چنین چیزهای جزئی فکر نمی کنند (همانطور که به نظر می رسد). در اتاق تخت لباس های فرسوده اش را با کت و شلوار جدید عوض می کند. قدم زدن در خیابان به عنوان میلیونر بسیار زیبا است ، فراتر رفته و منطقه راحتی را ترک کنید. خورشید به او می تابد ، دختران لبخند می زنند ، زندگی فوق العاده است! اکنون می توانید با خیال راحت با هر دختری ملاقات کنید ، زیرا او برنامه های عظیمی برای توسعه مشاغل خود دارد ، و چیزی برای گفتن با طرف مقابل خود دارد و احساسات موفقیت را از خود ساطع می کند. با این حال ، به معنای واقعی کلمه یک هفته بعد ، او متوجه می شود که برنامه های جالب او برای توسعه مشاغل خود در حال سقوط است ، زیرا وام در حال اتمام است ، او به زودی هزینه اتاق را پرداخت می کند و هیچ چیز دیگری در یخچال به جز سیب زمینی سرخ شده وجود ندارد. همه افکار او به این س questionsالات پیش پا افتاده تغییر می کند ، اکنون او نه در برنامه های بزرگ ، نه در مورد دختران و نه درخشش ظاهری بیرونی.

پس از چند هفته دیگر ، از او خواسته می شود از اتاق اجاره ای ، در وب سایت مورد استفاده خارج شود. از همه چیز ، او با ناراحتی به نصف ، کت و شلوار جدید خود را به نصف قیمت می فروشد و وام را کمی خاموش می کند. یکی از دوستانش با یک تخت تاشو در آشپزخانه به او کمک می کند و به فقیر اجازه می دهد تا چند روز سرپا شود. و در اینجا یک شب یک "میلیونر" تازه ساخته شده دراز می کشد ، او مدت زیادی است که نخوابیده است ، و فکر می کند: "چقدر ناگهان زندگی ام را تغییر دادم ، نه منطقه راحتی و نه هیچ جا!

من نمی خوابم ، گرسنه هستم ، همان لباسهای قدیمی را می پوشم ، آنها به زودی با چنین حالتی از محل کار پایمال می شوند ، سقف بالای سرم موقتی است - اما به همین دلیل است که روح من رنج می برد ، چرا سر من فکر نمی کند چگونه باید بروم و چه راههایی را برای رسیدن به هدف امیدوارکننده خود ، که در تمرینات به وضوح دیده شده است ، انجام می دهم؟ " پاسخ ساده است ، هنگامی که یک فرد نیازهای اولیه خود را برآورده نمی کند ، نمی تواند بالاتر برود (طبق هرم مشهور مزلو) ، در تأیید سخنان خالق این تصویر: "یک فرد نه می تواند ارضا کند ، و نه حتی خود را - فکر کنید ، تجربه - نیاز به سطح بالاتری دارد ، در حالی که او به چیزهای ابتدایی بیشتری نیاز دارد. " آیا بهتر نبود که در محدوده آسایش خود بودید که برنامه عملیاتی را تدوین کنید ، برای خودآموزی ، کسب حرفه جدید ، یادگیری زبان و غیره وقت بگذارید؟ بگذارید سالها طول بکشد ، ترسناک نیست ، اما یک پایه محکم وجود دارد تا سطح پایین نیازها با یادآوری خود اذیت نشود.با این حال ، اکنون مد شده است که همه چیز را به سرعت ، زیاد و یکباره دریافت کنید.

من می توانم آزمایشات خود را در مورد بیرون آمدن از منطقه راحتی خود به اشتراک بگذارم ، اما هیچ یک از آنها موفقیت آمیز نبود ، اگرچه ، در حقیقت ، من تجربه فوق العاده ای در درک خود و آنچه که من هستم و آنچه نیست ، و طرفدار بودیسم داشتم. ، در این مطالعات اثری از کارمی وجود داشت ، اما این یک داستان کاملاً متفاوت است. بنابراین ، یک روز تصمیم گرفتم زندگی ام را به شدت تغییر دهم و برای زندگی در لس آنجلس پرواز کنم! این تصمیم به سرعت ، سرانجام و برگشت ناپذیر گرفته شد. به هر حال ، وقتی بلیط ها خریداری شد و من منتظر تاریخ عزیمت بودم ، روح من از اندوه و درد غرق شد. سپس فکر کردم که این یک ترس اولیه از ناشناخته ها است و خودم را تشویق کردم که مدبر هستم - گم نمی شوم ، مخصوصاً در زندگی من چنین ماجراهایی با مهاجرت به دیگر کشورها و شهرها برای اولین بار اتفاق نیفتاد!

به طور کلی ، بدون وارد شدن به جزئیات ، وقتی نقل مکان کردم ، اولین چیزی که احساس کردم مقدار عظیمی از انرژی بود که هدف آن درک نحوه کار همه چیز در اینجا بود (بسیاری از چیزها مانند ما نیست) ، حرکت در خیابان برایم دشوار بود ، برای پیاده روی به طور کلی پذیرفته نمی شود (فقط در اتومبیل) ، یک مانع زبانی به این و غیره اضافه شد. خوشبختانه ، من به مسکن و غذا فکر نمی کردم ، رابطه داشتم و به جای خالی رانندگی نمی کردم ، اما حتی در چنین شرایط گرمخانه ای با یک لایه پایه قوی از هرم مازلو ، می توانم تنها در مورد دو به فکر خودشناسی باشم. ماههای بعد. وقتی ایده من در مورد کار - سازماندهی رویدادها و انجام بازیهای روانی و فکری - محقق شد ، پس از مدتی متوجه شدم که این بیشتر یک اقدام اجباری است و نه یک رویای کل زندگی من. پس از این کشف ، اثبات بی گناهی من بر من بارید ، قلعه ماسه ای به زور شروع به خرد شدن کرد. این رابطه اشتباه پیش رفت ، رقبا شروع به "برخورد" با تجارت من کردند ، چنین خلأی در درون من ایجاد شد که حتی قدم زدن در امتداد ساحل اقیانوس نمی تواند آن را پر کند ، که قبلا تأثیر درمانی روی من داشت. من دیگر نمی توانم هیچ ایده یا کار دیگری را در دست بگیرم ، من مطلقا هیچ چیز نمی خواستم ، به جز یک چیز - بازگشت به خانه. اگرچه ، برای اینکه بفهمید ، قبل از عزیمت به آمریکا ، من منطقه راحتی خود را خراب کردم و تمام پل ها را آنقدر سوزاندم که در سرزمینم نه مسکن داشتم ، نه چیز ، نه چیزی! و بنابراین ، هنگامی که تصمیم به بازگشت گرفتم ، یک ماه به تاریخ عزیمت من باقی مانده بود ، هیچ کاری انجام ندادم ، فقط با پولی که قبلاً به دست آورده بودم زندگی می کردم و هر روز ، تقریباً در تقویم ، از آن استفاده می کردم. به یاد می آورم که چگونه در مقابل استخر در مکانی زیبا زیر آفتاب ملایم آرام ، به آسمان صاف نگاه کردم و متعجب شدم که چرا روح من رنج می برد ، چه چیزی مناسب آن نیست؟ سعی کردم هر ثانیه از این روز زیبا را به خاطر بسپارم و به هر فکری که مرا آزار می دهد توجه کردم. از درون ناخودآگاه ، برخلاف دنیای هماهنگ و زیبا بیرونی ، همین سال فرار کرد: "من اینجا چه کار می کنم؟ این نه زندگی من است و نه جای من! " این س beforeال قبلاً بی سر و صدا برایم زمزمه شده بود ، به معنای واقعی کلمه یک هفته پس از ورود من ، اما با اشاره به ترک منطقه راحتی خود ، آن را رد کردم. چندین سال بعد ، می توانم با اطمینان بگویم که گاهی اوقات ما اهداف و مسیرهای خود را با خواسته های میلیون ها نفر اشتباه می گیریم. بسیاری دوست دارند به جای من باشند و فرصتی برای رسیدن به لس آنجلس شگفت انگیز و فتح هالیوود به دست آورند ، با این حال ، هر کس چیزی را منحصر به فرد خود احساس می کند.

بیایید خلاصه کنیم. اگر قبلاً تصمیم گرفته اید که منطقه راحتی خود را ترک کنید ، پس:

- همه چیز را به زمین خراب نکنید ، حداقل طبقه اول نیازهای اساسی را ترک کنید.

- مهم است که به وضوح متوجه شوید که در حال راه اندازی یک مسیر جدید هستید ، این هدف برای چه هدفی و تا چه اندازه متعلق به شما است.

- صادقانه به خودتان اعتراف کنید که آیا نه تنها خود هدف ، بلکه مسیر حرکت به سوی آن شما را خوشحال می کند.

- در صورتی که همه چیز آنطور که می خواهید پیش نرود ، باید از داشتن برنامه "B" مراقبت کنید.

- برای از دست دادن و فداکاری ، ضربه روانی ، ناامیدی و درد آماده باشید.

- مسئولیت کامل را فقط بر عهده خود بگیرید و آن را بر عهده مربی مربی یا خاله لیدا قرار ندهید ، که همه این کارها را یک بار به خوبی انجام داد.

- برای مقایسه خود با دیگران ، شما منحصراً راه خود را خواهید داشت ، شاید آسان تر ، شاید سخت تر.

- در صورت برنامه ها و وظایف تحقق نیافته ، می توانید با آرامش هر آنچه را که به عنوان مدرسه زندگی و تجربه جدید اتفاق افتاده است بپذیرید.

- خود را به خاطر موفقیت های خود ستایش کنید و خود را به خاطر شکست های خود سرزنش نکنید.

و به یاد داشته باشید که تغییر در درون ما اجتناب ناپذیر است ، چه منطقه راحتی خود را ترک کنیم و چه در آن بمانیم. نکته اصلی این است که همه فقط یک هدف و تنها یک راه دارند - راهی برای خودتان! شما نباید تسلیم شبیه سازی یک زندگی موهوم ظاهر موفق شوید - یک زندگی دیگر ، و با افزایش آگاهی و خلوص ادراک ، باید منحصر به فرد و سرنوشت خود را پیدا کنید.

توصیه شده: