تله زیر متن: دوبلور چیست

فهرست مطالب:

تصویری: تله زیر متن: دوبلور چیست

تصویری: تله زیر متن: دوبلور چیست
تصویری: ضایع ترین و ناجورترین لحظه ها تو برنامه های زنده تلویزیونی 2024, ممکن است
تله زیر متن: دوبلور چیست
تله زیر متن: دوبلور چیست
Anonim

منبع: theoryandpractice.r

گاهی اوقات در ارتباط بین آنچه که طرف مقابل به معنای واقعی کلمه می گوید ، منظور او واقعاً و آنچه می خواهد بیان کند ، دچار سردرگمی می شویم. در نتیجه ، ما می توانیم خود را در جریان گمراه کننده سیگنال های متضاد قرار دهیم و تلاش برای سازگاری با آنها منجر به تغییرات عقلانی عجیبی می شود. ما در مورد اصل "اتصال دوگانه" صحبت می کنیم ، سوء استفاده از آن نه تنها روابط را خراب می کند ، بلکه به گفته دانشمندان منجر به اسکیزوفرنی می شود

کلید درک

مفهوم "پیوند مضاعف" در دهه 1950 پدیدار شد ، زمانی که گرگوری بیتسون ، دانشمند معروف انگلیسی-آمریکایی ، به همراه همکارانش ، روانپزشک دان دی جکسون و روان درمانگران جان ویکلند و جی هیلی ، شروع به بررسی مشکلات تحریفات منطقی در ارتباط

استدلال بیسون بر این واقعیت استوار بود که در ارتباطات انسانی طبقه بندی صحیح استدلال ها به طور مداوم نقض می شود ، که منجر به سوء تفاهم می شود. پس از صحبت با یکدیگر ، ما نه تنها از معانی لغوی عبارات ، بلکه از شیوه های مختلف ارتباطی نیز استفاده می کنیم: بازی ، تخیل ، آیین ، استعاره ، طنز. آنها زمینه هایی را ایجاد می کنند که در آن می توان پیامی را تفسیر کرد. اگر هر دو شرکت کننده در ارتباطات زمینه را به یک شکل تفسیر کنند ، به درک متقابل می رسند ، اما متأسفانه اغلب این اتفاق نمی افتد. علاوه بر این ، ما می توانیم به طرز ماهرانه ای این شناسه های مودال را با ابراز دوستی جعلی یا خندیدن صادقانه به شوخی کسی شبیه سازی کنیم. یک فرد قادر است این کار را ناخودآگاه انجام دهد و احساسات و انگیزه های واقعی اعمال خود را از خود پنهان کند.

هیلی خاطرنشان کرد که یک فرد مبتلا به اسکیزوفرنیک ، از جمله مشکلات جدی در تشخیص شیوه های ارتباطی ، از یک فرد سالم متمایز می شود: او نمی فهمد منظور دیگران چیست و نمی داند چگونه پیام های خود را به درستی تنظیم کند تا اطرافیانش بفهمند به او. او ممکن است یک شوخی یا استعاره را تشخیص ندهد یا از آنها در موقعیت های نامناسب استفاده کند - گویی کلید درک زمینه ها را کاملاً فاقد آن است. بیتسون اولین فردی بود که پیشنهاد کرد این "کلید" نه به دلیل یک ضربه در دوران کودکی ، بلکه در روند سازگاری با موقعیت های تکراری مشابه از بین می رود. اما با چنین هزینه ای می توانید با چه چیزی سازگار شوید؟

فقدان قوانین تفسیری در دنیایی مناسب است که ارتباطات عاری از منطق است - جایی که فرد ارتباط بین وضعیت اعلام شده و واقعی امور را از دست می دهد. بنابراین ، دانشمند سعی کرد موقعیتی را شبیه سازی کند که با تکرار خود می تواند چنین تصوری را ایجاد کند - که او را به ایده "اتصال دوگانه" سوق داد.

در اینجا چگونه می توان به طور خلاصه جوهر مفهوم اتصال دوگانه را توصیف کرد: یک فرد از یک شخص مهم دیگر (عضو خانواده ، شریک ، دوست نزدیک) در سطوح مختلف ارتباطی یک بند دوگانه دریافت می کند: یک چیز با کلمات بیان می شود و دیگری در لحن یا رفتار غیر کلامی به عنوان مثال ، در کلمات ، لطافت بیان می شود ، و غیر کلامی - رد ، در کلمات - تأیید ، و غیر کلامی - محکومیت ، و غیره. بیتسون در مقاله خود "به سوی یک نظریه اسکیزوفرنی" ، طرح کلی این پیام را ارائه می دهد:

نسخه منفی اولیه به موضوع اطلاع داده می شود. این می تواند یکی از دو شکل باشد:

الف) "این یا آن را انجام ندهید ، وگرنه شما را مجازات می کنم" یا

ب) "اگر این و آن را انجام ندهید ، شما را مجازات خواهم کرد."

در همان زمان ، یک دستورالعمل ثانویه منتقل می شود که با اولین مورد در تضاد است. این ارتباط در سطح انتزاعی تری ایجاد می شود: می تواند حالت ، ژست ، لحن صدا ، زمینه پیام باشد. به عنوان مثال: "این را مجازات در نظر نگیرید" ، "در نظر بگیرید که من شما را مجازات می کنم" ، "از ممنوعیت های من اطاعت نکنید" ، "در مورد آنچه نباید انجام دهید فکر نکنید."هر دو نسخه به اندازه ای طبقه بندی شده اند که مخاطب از نقض آنها می ترسد - علاوه بر این ، حفظ رابطه خوب با شریک ارتباطی برای او مهم است. در عین حال ، او نه می تواند از پارادوکس اجتناب کند و نه مشخص کند که کدام یک از نسخه ها درست است - زیرا متهم کردن طرف مقابل در تضاد ، به عنوان یک قاعده ، همچنین منجر به درگیری می شود ("شما به من اعتماد ندارید؟" ، "شما فکر می کنم خودم را نمی دانم ، چه می خواهم؟ "،" شما آماده اختراع هر چیزی هستید که مرا اذیت کند "و غیره)

به عنوان مثال ، اگر مادری خصومت و دلبستگی را با پسرش تجربه کند و بخواهد در پایان روز از حضور او فاصله بگیرد ، ممکن است بگوید: "بخواب ، خسته ای. می خواهم بخوابی. " این کلمات در ظاهر نگرانی را بیان می کنند ، اما در حقیقت پیام دیگری را مخفی می کنند: "من از دستت خسته شده ام ، از چشم من دور شو!" اگر کودک زیر متن را به درستی بفهمد ، متوجه می شود که مادر نمی خواهد او را ببیند ، اما به دلایلی او را فریب می دهد ، با تظاهر به عشق و مراقبت. اما کشف این کشف مملو از خشم مادر است ("چگونه شرم نمی کنید که مرا متهم کنید که من شما را دوست ندارم!"). بنابراین ، پذیرفتن این واقعیت که کودک به طرز عجیبی از او مراقبت می کند برای کودک آسانتر است تا اینکه مادر را به عدم صداقت محکوم کند.

عدم امکان بازخورد

در موارد یکبار ، بسیاری از والدین این کار را انجام می دهند ، و این همیشه منجر به عواقب جدی نمی شود. اما اگر چنین شرایطی بیش از حد تکرار شود ، کودک دچار گمراهی می شود - برای او بسیار مهم است که به پیامهای مادر و پدر پاسخ صحیح دهد ، اما در عین حال او مرتباً دو پیام سطح مختلف دریافت می کند ، یکی از آنها پیام دیگر. پس از مدتی ، او شروع به درک چنین وضعیتی به عنوان یک وضعیت آشنا می کند و سعی می کند با آن سازگار شود. و سپس تغییرات جالبی با روان انعطاف پذیر او رخ می دهد. فردی که در چنین شرایطی بزرگ شده است ممکن است در نهایت توانایی ارتباط متقابل - مبادله پیامهای روشن کننده در مورد ارتباط را به طور کامل از دست بدهد. اما بازخورد مهمترین قسمت تعامل اجتماعی است و ما با عباراتی مانند "منظورتان چیست؟" ، "چرا این کار را کردید؟" ، "آیا شما را درست متوجه شدم؟" از بسیاری از درگیری های احتمالی و اشتباهات ناخوشایند جلوگیری می کنیم.

از دست دادن این توانایی منجر به سردرگمی کامل در برقراری ارتباط می شود. "اگر به فردی گفته شود" دوست داری امروز چه کار کنی؟ "و به طور کلی ، منظور شما چیست؟" - مثالی از بیتسون ارائه می دهد.

به منظور روشن ساختن واقعیت اطراف ، یک قربانی مزمن دوبار معمولاً به یکی از سه استراتژی اساسی متوسل می شود که خود را به عنوان علائم اسکیزوفرنی نشان می دهد.

اولین مورد ، تفسیر لغوی همه آنچه توسط دیگران گفته می شود ، زمانی است که شخص به طور کلی از تلاش برای درک زمینه خودداری می کند و همه پیام های ارتباطی فرا را به عنوان شایسته توجه نمی داند.

گزینه دوم دقیقاً برعکس است: بیمار عادت می کند که معنای واقعی پیام ها را نادیده بگیرد و در همه چیز به دنبال معنای پنهان است و در جستجوی خود به نقطه پوچی می رسد. و در نهایت ، سومین احتمال فرار است: می توانید سعی کنید ارتباطات را به طور کامل رها کنید تا از مشکلات مربوط به آن جلوگیری کنید.

اما آنهایی که این شانس را دارند که در خانواده هایی بزرگ شوند که در آنها مرسوم است خواسته های خود را به وضوح و بدون ابهام بیان کنند ، در دوران بزرگسالی از دوگانگی مصون نیستند. متأسفانه ، این یک شیوه معمول در ارتباطات است - در درجه اول به این دلیل که افراد اغلب بین ایده هایی که در مورد احساسات خود / نحوه رفتارشان و آنچه واقعاً انجام می دهند یا احساس می کنند تضاد دارند. به عنوان مثال ، یک شخص معتقد است که برای "خوب بودن" باید احساسات گرم را به دیگری نشان دهد ، که در واقع احساس نمی کند ، اما از اعتراف می ترسد.یا برعکس ، دلبستگی ناخواسته ای دارد که سرکوب آن را وظیفه خود می داند و در سطحی غیر کلامی خود را نشان می دهد.

با پخش یک پیام اسمی که با وضعیت واقعی امور مغایرت دارد ، گوینده با واکنش ناخواسته مخاطب روبرو می شود و همیشه نمی تواند تحریک او را مهار کند. مخاطب نیز به نوبه خود خود را در موقعیتی به همان اندازه احمقانه می بیند - به نظر می رسد که او مطابق انتظارات شریک زندگی خود عمل کرده است ، اما به جای تأیید ، به دلایلی نامعلوم مجازات می شود.

مسیر قدرت و روشنگر

بیتسون با مطالعات آماری جدی از ایده خود مبنی بر اینکه بیماری دوگانه است که باعث اسکیزوفرنی می شود ، پشتیبانی نمی کند: اساس شواهد وی عمدتاً بر اساس تجزیه و تحلیل گزارش های کتبی و شفاهی روان درمانگران ، ضبط صدا از مصاحبه های روان درمانی و شهادت والدین بیماران اسکیزوفرنی بود. این نظریه هنوز تأیید صریح نشده است - بر اساس مفاهیم علمی مدرن ، اسکیزوفرنی می تواند توسط مجموعه ای از عوامل ایجاد شود ، از وراثت گرفته تا مشکلات در خانواده.

اما مفهوم بیتسون نه تنها به یک نظریه جایگزین در مورد منشاء اسکیزوفرنی تبدیل شد ، بلکه به روان درمانگران نیز کمک کرد تا تعارضات داخلی بیماران را بهتر بشناسند و همچنین به توسعه NLP انگیزه داد. درست است که در NLP "اتصال دوگانه" کمی متفاوت تفسیر می شود: به طرف مقابل یک انتخاب توهمی از دو گزینه ارائه می شود ، که هر دو برای گوینده مفید است. یک مثال کلاسیک که به زرادخانه مدیران فروش مهاجرت کرده است - "آیا پول نقد می پردازید یا با کارت اعتباری؟" (شکی نیست که بازدیدکننده ممکن است به هیچ وجه خریدی انجام ندهد).

با این حال ، خود بیتسون معتقد بود که اتصال دوگانه نه تنها می تواند وسیله ای برای دستکاری باشد ، بلکه محرکی کاملاً سالم برای توسعه است. وی از کوآن های بودایی به عنوان مثال یاد کرد: استادان ذن اغلب دانش آموزان را در موقعیت های متناقض قرار می دهند تا بتوانند به سطح جدیدی از ادراک و روشنگری منتقل شوند. تفاوت بین یک دانش آموز خوب و یک اسکیزوفرنی بالقوه در توانایی حل مسئله به صورت خلاقانه و مشاهده نه تنها دو گزینه متناقض ، بلکه "راه سوم" نیز است. عدم ارتباط عاطفی با منبع پارادوکس به این امر کمک می کند: این وابستگی عاطفی به عزیزان است که اغلب ما را از بالا آمدن از موقعیت و اجتناب از دام یک رابطه دوگانه باز می دارد.

توصیه شده: