مثلث کارپمن - چگونه وارد روابط مشکل دار نشویم؟

فهرست مطالب:

تصویری: مثلث کارپمن - چگونه وارد روابط مشکل دار نشویم؟

تصویری: مثلث کارپمن - چگونه وارد روابط مشکل دار نشویم؟
تصویری: مثلث کارپمن، روانشناسی‌، رضا نوری 2024, ممکن است
مثلث کارپمن - چگونه وارد روابط مشکل دار نشویم؟
مثلث کارپمن - چگونه وارد روابط مشکل دار نشویم؟
Anonim

مثلث کارپمن چیست؟

مثلث کارپمن یک مدل اجتماعی بسیار رایج از روابط بین مردم است که در آن افراد سه نقش کلیدی را ایفا می کنند: کنترل کننده (آزار دهنده) ، قربانی و نجات دهنده (نجات دهنده).

تعداد نامحدودی از افراد می توانند در یک مثلث با یکدیگر ارتباط برقرار کنند ، اما همیشه سه نقش وجود دارد. همچنین ، شرکت کنندگان در مثلث می توانند به صورت دوره ای نقش ها را تغییر دهند. اما در نهایت ، پیوستن به چنین "بازی هایی" نباید انتظار چیز خوبی داشته باشد. با ورود به هر یک از این نقش ها ، فرد شروع به نادیده گرفتن واقعیت می کند.

اگر نمی خواهید "روابط مشکل دار" با مردم داشته باشید ، مهم است که هنگام دعوت به "بازی" چنین بازی هایی بفهمید ، ردیابی کرده و درگیر نشوید. بنابراین ، ابتدا ، بیایید نگاهی به 3 نقش کلیدی که در این مثلث وجود دارد بیاندازیم.

قربانی - آگاهانه یا ناخودآگاه رنج را انتخاب می کند. قربانی مسئولیت مشکلات خود را بر عهده خود نمی گیرد ، بلکه افراد مجرم را در اطراف می جوید (و می یابد). از داستان های او می توانید بشنوید که همه نسبت به او بی انصافی می کنند ، او دائماً تلاش می کند ، اما آنها با او ناعادلانه رفتار می کنند. او با مشکلات زندگی کنار نمی آید زیرا کسی مقصر این امر است. این موقعیت برای قربانی مفید است. او دلیلی برای ناله کردن ، شکایت از سرنوشت ، بی عدالتی ، حقارت افراد ارائه می دهد. (این فایده ثانویه قربانی است). دلیلی ظاهر می شود که دلایل شکست او را توضیح می دهد. او اکنون آزرده شده است ، اکنون ترسیده است ، اکنون شرمنده است. حسود و حسود است. او نه قدرت دارد ، نه زمان دارد و نه تمایل به انجام کاری برای بهبود زندگی خود دارد. او بی اثر است در این نقش ، یک فرد از زندگی می ترسد و فقط از آن چیزهای بد انتظار دارد. این رویکرد به قربانی اجازه می دهد تا نجات دهنده ای را پیدا کند (که همدردی کند ، کمک کند ، از شر مشکلات خلاص شود). در آغاز ، قربانی از او همدردی می گیرد ، مشارکت. سپس سعی می کند مسئولیت خود را بر عهده امدادگر قرار دهد. و سپس او را مسئول شکست های خود می داند.

کنترل کننده (استالکر) - من مطمئن هستم که قربانی مقصر همه مشکلات (از جمله او) است. او این پیام را به قربانی و دیگران می رساند. کنترل کننده فشار وارد می کند ، شیوه رفتار و افکار خود را (یا شیوه ای که او درست می داند) تحمیل می کند ، به طور کلی ، "زندگی را می آموزد". این با استبداد تا ضربه فیزیکی آشکار می شود. از همه اینها ، کنترل کننده به اهمیت و اهمیت خود پی می برد. او تقریباً همیشه پرتنش ، عصبانی ، عصبانی و از آرامش می ترسد. فراموش کردن مشکلات گذشته برای او دشوار است ، بنابراین او دائماً مشکلات جدید را در آینده پیش بینی می کند. او قربانی را تحت کنترل ، آزار و اذیت و انتقاد قرار می دهد (شما باید نارضایتی خود را بر کسی خالی کنید). او بار غیرقابل تحملی از مسئولیت را احساس می کند و از آن بسیار خسته می شود. اما او نمی خواهد این نقش را رها کند ، زیرا چنین رفتاری به او اطمینان می دهد که عصمت و برتری خود را دارد.

نجات دهنده (نجات دهنده) - اغلب نسبت به قربانی احساس ترحم و همدردی می کند و خشم و گاهی خصومت و تجاوز به کنترل کننده را احساس می کند. در ابتدا ممکن است به نظر برسد که او نیازی به این بازی ندارد ، اما … Redeemer همچنین "پاداش" خود را از شرکت در بازی دریافت می کند. او که به قربانی کمک می کند ، خود را بالاتر ، باهوش تر ، تواناتر ، موفق تر احساس می کند ، زیرا کاری را انجام می دهد که ظاهراً قربانی قادر به انجام آن نیست. و این بدان معناست - بهتر است! نجات دهنده خود را برتری بالاتر از دیگران می داند. او از "نجات" دیگران لذت می برد. اما در واقع ، او کسی را نجات نمی دهد ، زیرا هیچ کس در این مورد از او نپرسید. اگرچه از بیرون ، همه چیز مناسب به نظر می رسد. به نظر می رسد او کمک می کند! نیاز او یک توهم است و هدف اقدامات و توصیه های او تأیید خود است ، نه کمک واقعی. اگرچه می تواند خود را باور کرده و متقاعد کند که مأموریت او "نجات" افراد مبتلا از مشکلات است. اما شما واقعاً می توانید به فردی کمک کنید که خود او درخواست کمک کند (فقط در این مورد فرد تصمیم می گیرد مشکلات خود را حل کند).

"مکانیسم موذی" چگونه کار می کند و چگونه کار می کند؟

کنترل کننده (استالکر) به قربانی استراحت نمی دهد ، آن را می سازد ، مجبور می کند و انتقاد می کند.

قربانی تلاش می کند ، خسته می شود ، رنج می برد ، شکایت می کند ، کسانی را پیدا می کند که مقصر مشکلات او هستند.

نجات دهنده (نجات دهنده) تسلی می دهد ، توصیه می کند ، گوش و جلیقه ای برای اشک می گذارد.

همانطور که در بالا ذکر شد ، شرکت کنندگان در مثلث کارپمن به صورت دوره ای نقش خود را تغییر می دهند. چنین ملودرامی می تواند سالها طول بکشد ، ممکن است مردم حتی متوجه نشوند که محکم در یک مثلث گیر کرده اند.

مکانیسم "مثلث موذی" چگونه آغاز می شود؟

قربانی وجود دارد. او از اقدامات و شرایط ناگوار کنترل کننده شکایت می کند ، اما هیچ تلاشی برای تغییر چیزی به تنهایی انجام نمی دهد. یک کنترلر وجود دارد او قربانی را مورد آزار و اذیت قرار می دهد ، کسی را دارد که منفی خود را بر او می ریزد و کسی است که برای مشکلاتش سرزنش می کند (در حالی که قربانی رنج می برد ، عذاب می دهد).

بعد منجی می آید. او نمی تواند از رنج قربانی بگذرد و در ابتدا با قربانی همدردی می کند و سپس شروع به حل مشکلات او می کند. نجات دهنده از نقش یک قهرمان لذت می برد. قربانی دلسوزی می کند و از مسئولیت جان خود خلاص می شود.

نجات دهنده شروع به حمله به تعقیب کننده می کند (یا قربانی به نجات دهنده حمله می کند و در عین حال برای کنترل کننده متاسف می شود) و بدین ترتیب نقش ها تغییر می کنند - آنها مکان را تغییر می دهند. و غیره بی نهایت.

در واقع ، همه شرکت کنندگان به یکدیگر وابسته هستند ، زیرا منبع مشکلات خود را در دیگری می بینند. و آنها بی وقفه سعی می کنند شخصی را تغییر دهند تا او به اهداف آنها برسد.

شرکت کنندگان بین نقش ها تغییر می دهند و سپس تعقیب می کنند ، سپس یکدیگر را نجات می دهند. در این مورد ، معمولاً دستکاری هایی بر اساس احساسات انجام می شود: گناه ، شرم ، ترحم ، وظیفه. گله ها و شکایات گاه به گاه مطرح می شود.

چنین مکانیزمی می تواند سالها کار کند زیرا سیستم پایدار است. و با مزایایی که هر یک از نمایندگان مثلث دریافت می کنند پایدار می شود.

ارتباطات درون مثلث یک راه بسیار م effectiveثر برای عدم مسئولیت پذیری در قبال اقدامات و تصمیمات شما و همچنین دریافت احساسات قوی به عنوان پاداش برای این حق و حل نشدن مشکلات شما است (زیرا دیگران در "همه اینها مقصر هستند")). "این وجود و تعامل نقشها در مثلث را تضمین می کند.

آیا راهی برای خروج از مثلث وجود دارد؟

بله ، البته وجود دارد. از آنجا که این یک مدل خاص است ، به این معنی است که دارای مکانیزم تحریک و آنچه از آن پشتیبانی می کند (ما قبلاً در بالا در مورد آن بحث کردیم) است. بنابراین برای یافتن راهی برای خروج از این مدل لازم است:

زندگی کنید ، مسئولیت تفکر و رفتار خود را بر عهده بگیرید. برای این مهم است که بدانیم برای تحقق خواسته های خود ، کافی است که فرد بتدریج و مرتب بیشتر و بیشتر زندگی خود را به دست خود بگیرد.

یادگیری نحوه عمل مستقل بسیار مهم است. شما باید بیاموزید که چگونه اهداف را تعیین کنید و در جهت انتخاب شده حرکت کنید ، صرف نظر از این که کسی به شما کمک می کند یا هیچکس در آنجا نیست.

به تدریج ، با چنین استراتژی تفکر و رفتار ، این آگاهی شکل می گیرد که خود شما نویسنده و عامل همه اتفاقاتی هستید که در زندگی شما رخ می دهد.

شما اهداف خود را تعیین کرده و به آن دست می یابید ، از این کار لذت و رضایت می برید. و آنچه در زندگی دیگران اتفاق می افتد انتخاب آنهاست. این یک فکر مهم است که توصیه می کنم چندین بار آن را دوباره بخوانید.

چگونه از قربانی شدن خودداری کنیم؟

  1. از شکایت از زندگی دست بردارید. اصلاً. این زمان را صرف جستجوی فرصت هایی برای بهبود مواردی کنید که مناسب شما نیست ؛
  2. یکبار برای همیشه به یاد داشته باشید: هیچ کس به شما بدهکار نیست. حتی اگر قول می دادند ، اگر واقعاً می خواستند ، اگر خودشان پیشنهاد می دادند. شرایط و خواسته های بشر همواره در حال تغییر است. دیروز می خواستند چیزی به شما بدهند ، امروز نمی خواهند. دست از انتظار نجات بردارید ؛
  3. هر کاری که انجام می دهید انتخاب و مسئولیت شماست. و شما این حق را دارید که اگر این انتخاب مناسب شما نیست ، انتخاب دیگری انجام دهید.
  4. اگر احساس می کنید انتظارات دیگران را برآورده نمی کنید ، بهانه نگیرید یا خود را مورد ضرب و شتم قرار ندهید.

چگونه کنترل کننده بودن را متوقف کنیم؟

  1. از سرزنش دیگران و شرایط برای مشکلات خود دست بردارید.
  2. هیچ کس موظف نیست با ایده های شما در مورد درست و غلط مطابقت داشته باشد. افراد متفاوت هستند ، شرایط متفاوت است ، اگر چیزی را دوست ندارید ، فقط با آن برخورد نکنید.
  3. حل اختلافات و اختلافات به صورت مسالمت آمیز ، بدون عصبانیت و تجاوز ؛
  4. از ادعای خود به قیمت کسانی که از شما ضعیف تر هستند دست بردارید.

چگونه می توانید نجات دهنده خود را متوقف کنید؟

  1. اگر از شما کمک یا نصیحت خواسته نشد ، سکوت کنید.
  2. دیگر تصور نکنید که شما نحوه زندگی را بهتر می دانید و بدون ارزشمندترین توصیه های شما ، جهان به هم می ریزد.
  3. وعده های عجولانه ندهید ، به ویژه اگر افراد دیگر برای تحقق آنها نیاز داشته باشند.
  4. دیگر منتظر شکرگزاری و ستایش نباشید. شما کمک می کنید زیرا می خواهید کمک کنید ، نه برای افتخارات و پاداش ها ، درست است؟
  5. قبل از عجله برای "انجام کارهای خوب" ، صادقانه از خود بپرسید: آیا مداخله شما ضروری و م effectiveثر است؟
  6. از ادعای خود به بهای کسانی که در شکایت خود از زندگی کمی بی حیا هستند ، دست بردارید.

استراتژی خروج مثلث:

اگر خود را برای خروج از مثلث تعیین کرده و گام به گام آن را دنبال کنید ، تغییرات دیری نمی کشد. زمان و انرژی بیشتری خواهید داشت ، تنفس راحت تر و زندگی جالب تر می شود. به احتمال زیاد تنش در روابط کاهش می یابد.

قربانی تبدیل می شود به قهرمان … اکنون ، به جای شکایت از سرنوشت ، فرد با شکست ها مبارزه می کند ، اما نه خستگی ، بلکه هیجان را تجربه می کند. در حل مشکلات ، او از همه اطرافیان خود شکایت نمی کند ، اما از توانایی حل آنها لذت می برد.

کنترل کننده تبدیل می شود به فیلسوف … با مشاهده اقدامات قهرمان از طرف دیگر ، او دیگر انتقاد نمی کند ، نگران نتیجه نیست. او هر نتیجه ای را می پذیرد. او می داند که در نهایت همه چیز بهتر می شود.

منجی تبدیل می شود محرک … او قهرمان را به سوء استفاده تحریک می کند و چشم اندازهای درخشان را توصیف می کند. او به دنبال فرصت هایی برای استفاده از قدرت قهرمان است و او را به سمت موفقیت ها سوق می دهد.

و این یک مدل سالم تر و شادتر از روابط بین مردم است.

اگر دیگران در حال تلاش برای کشیدن مثلث باشند چه؟

مثلث زمانی شروع می شود که قربانی از مسئولیت شانه خالی می کند و نجات دهنده سعی می کند مسئولیت قربانی را بر عهده بگیرد (اغلب وقتی که کسی آن را درخواست نمی کند).

بنابراین ، اگر به شما پیشنهاد می شود که منجی شوید ، به احتمال زیاد به این ترتیب بعداً در صورت شکست ، کسی مقصر است. بنابراین ، قبل از پذیرفتن مسئولیت مشکلات دیگران ، سه بار فکر کنید.

مهم نیست دیگران چقدر می خواهند مسئولیت حل مشکلات خود را بر عهده شما بگذارند ، وظیفه شما این است که مسئولیت آنها را پس بگیرید.

مهمترین نکته ای که باید به خاطر بسپارید این است که برای اینکه در مثلث گیر نکنید ، باید یاد بگیرید که بی طرفی کافی را حفظ کرده و مرزهای خود و حدود مسئولیت دیگران را به خاطر بسپارید.

- از راحتی خود دفاع کنید. اگر موضوع گفتگو را دوست ندارید ، می توانید به سادگی بگویید که نمی خواهید در مورد این موضوع بحث کنید - این حق شماست. هر شخصی آزادی انتخاب دارد - این انتخاب شما است.

- اخلاق و آرامش خود را حفظ کنید. برای انجام این کار ، به یاد داشته باشید: مسئولیت وضعیت احساسی شخص دیگر بر عهده اوست ، نه شما.

- حق انتخاب را از شخص دیگر سلب نکنید. زندگی او زندگی اوست. نباید باهاش دخالت کنی البته ، در صورت درخواست شخص ، می توانید پیشنهاد ، ارائه کمک یا کمک کنید. اما هر کس باید انتخاب خود را انجام دهد.

- اگر شما ملزم به حل مشکل خود هستید. در این حالت ، می توانید به آرامی برای شخص مشخص کنید که در س hisال او شایستگی ندارید و به شخص دیگری توصیه کنید. یا می توانید چندین گزینه را به طور غیر مستقیم پیشنهاد دهید. اما در عین حال ، بگویید که نمی دانید چگونه بهتر خواهد شد و هر چیزی می تواند به نتیجه برسد.

- هنگام برقراری ارتباط ، تجزیه و تحلیل کنید که آیا احساسات و خواسته های شخص دیگر را به اندازه کافی تفسیر می کنید یا خیر.

- از شخص حمایت کنید و به او انرژی دهید. اغلب مردم به دلیل دلسرد شدن به موقعیت قربانی می روند.در این حالت ، بهتر است فرد را شاد کنید ، تمایل به عمل در او را بیدار کنید ، میل به تغییر چیزی!

- شخص را به سمت موقعیت نویسنده هدایت کنید. ارتباط را به سمت سازندگی سوق دهید. در مورد اقدامات خاصی که برای دستیابی به هدف و اجرای برنامه ها باید انجام شود ، بحث کنید. مهم است که این ایده را به فرد منتقل کنید: اگر این کار را انجام ندهید ، شما مقصر عدم نتیجه گیری هستید.

- این عادت را در ذهن خود پرورش دهید که رفتار شما چگونه می تواند بر موقعیت تأثیر بگذارد (پیامدهای درازمدت آن چه خواهد بود). با گذشت زمان ، برای شما مشخص می شود که چه زمانی نیاز به ابتکار دارید و چه زمانی بهتر است کاری انجام ندهید ، زیرا هیچ کس از شما س askedال نکرده است.

- تعیین حوزه های مسئولیت اگر تصمیم به کمک گرفتید ، بهتر است از قبل توافق کنید که چه کسی مسئول چه چیزی است ، چه کسی چه کاری را انجام می دهد. به عنوان مثال: شما فقط در مقدار مشخصی که از قبل توافق کرده اید کمک خواهید کرد. تمام تلاشهای دیگر باید توسط یک شخص انجام شود.

بعد کجا بریم؟ یا مثلث "روابط خلاق"

در نتیجه ، اگر از این دستورالعمل ها پیروی کنید ، کمتر و کمتر تحت فشار افراد احمق قرار خواهید گرفت. در رابطه شما بازیهای دستکاری کمتر و کمتر وجود خواهد داشت.

شما یک دید روشن و شفاف خواهید داشت: یا کمک خواهید کرد ، یا همه چیز برای شما روشن است که چه کسی در مقابل شماست و آنچه شخص از شما می خواهد. و البته ، فرصتی برای ایجاد روابط سالم ، دلپذیر و راحت وجود دارد.

با این رویکرد ، مثلث "روابط مشکل دار" به مثلث "روابط خلاق" تبدیل می شود.

در چنین مثلثی ، درک متقابل ، لذت ، شادی و حمایت متقابل سالم وجود خواهد داشت:

  1. قهرمان تبدیل می شود برنده … او شاهکارها را نه برای ستایش ، بلکه برای استفاده خلاقانه از انرژی انجام می دهد. او به لورن احتیاج ندارد ، او از روند خلاقیت لذت می برد ، از فرصتی برای تغییر چیزی برای بهتر در این جهان.
  2. فیلسوف تبدیل می شود به بیننده … او ارتباطاتی را در جهان می بیند که برای دیگران قابل دسترسی نیست. او به فرصت های جدید پی می برد و ایده هایی را به وجود می آورد که می توانند به طور م realityثر واقعیت اطراف را دگرگون کنند.
  3. محرک تبدیل می شود به استراتژی … او دقیقاً می داند که چگونه ایده های بیننده را درک کند و دنیای آنها را تجسم می بخشد. ایجاد مزایای بیشتر برای خود و اطرافیان.

بنابراین من فکر می کنم ما استراتژی و مراحل تاکتیکی را که باید برای جلوگیری از ضربه خوردن و در صورت لزوم خروج از مثلث کارپمن انجام شود ، با جزئیات کافی تحلیل کرده ایم.

بازی هایی را انجام ندهید که بی فایده هستند و به جایی نمی رسند. موارد ناکارآمد و ناراحت کننده ای را که از بیرون نقش تحمیل شده است ، نپذیرید. یاد بگیرید که تشخیص دهید و درگیر روابط مخرب و مشکل ساز نشوید.

در عین حال ، به یاد داشته باشید که گاهی اوقات مردم از شما مشاوره می خواهند نه به این دلیل که می خواهند مسئولیت نتیجه را بر عهده شما بگذارند. آنها ممکن است فقط به اطلاعات بیشتری نیاز داشته باشند. سپس به او توصیه کنید.

اما اگر متوجه شدید که شخص واقعاً می خواهد "شما را به دردسر بیاندازد" - پس در این دام نیفتید. همه آنچه برای این مورد لازم است در بالا بحث کردیم.

در این مقاله ، نحوه عملکرد مدل اجتماعی ، مثلث کارپمن را بررسی کردیم. اکنون می دانید که نیازی نیست درگیر یک رابطه مشکل ساز شوید. و چگونه می توان از آنها خارج شد ، اگر همه آنها به همان شکل وارد شوند.

این واقعا یک مدل مفید است. اما اگر می خواهید نحوه ایجاد روابط با کیفیت و شاد را بیاموزید ، سپس با دوره ویدیویی رایگان شروع کنید: تنظیم ارتباط سیستم ».

در این دوره ، یک روش گام به گام دریافت خواهید کرد که به شما کمک می کند بفهمید: چه ، چگونه و در چه ترتیبی باید انجام دهید تا رابطه مورد نظر را داشته باشید. به طوری که آنها توسعه یافته و در مسیری که شما نیاز دارید حرکت می کنند.

خوب ، تا زمانی که در دوره ملاقات کنیم. خالصانه دیمیتری پوتیف.

توصیه شده: