2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
دیروز من و دوستم درباره سرگرمی ها و علایق صحبت کردیم.
اینترنت دوره های مختلف ، سمینارها ، آموزش ها و کلاس های کارشناسی ارشد در زمینه حرفه ، سرنوشت ، "شناختن خود" و غیره را به ما ارائه می دهد. مصاحبه های شغلی درباره سرگرمی ها و علایق می پرسند. در مورد ملاقات با جنس مخالف ، س ofال یک سرگرمی نیز شنیده می شود.
اما اگر شخصی علایق مشخصی نداشته باشد چه؟ برای او دشوار است که به س aboutالی درباره سرگرمی پاسخ دهد ، زیرا او به هیچ چیز علاقه خاصی ندارد. آیا هر فردی باید اشتیاق ، سرگرمی ، حرفه ای داشته باشد ، هدف خود را درک کند؟
جهان فرصت های زیادی را برای ما برای انجام کاری باز می کند. در هر سنی ، می توانیم رویای بالرین بودن خود را تحقق بخشیم ، نقاشی کنیم ، آهنگ خود را بخوانیم - هرکسی لیست خود را در این زمینه دارد. اگر نخواهم چی؟ چرا عدم فعالیت از نظر علایق و سرگرمی ها ناراحت کننده است؟ افرادی هستند که از خود س aboutالی در مورد آینده ، سرگرمی ، علایق می پرسند و ناتوانی در پاسخگویی به آن باعث اضطراب و نارضایتی می شود.
امروز هیچ سرگرمی و علاقه خاصی ندارم. وقتی از من می پرسند در زندگی به چه چیزی علاقه دارم ، من خود آن زندگی را پاسخ می دهم.
· در مدرسه آواز و پیانو می آموختم. من همچنین عضو گروه رقص محلی بودم.
· من واقعاً آرزو داشتم که بتوانم نقاشی کنم ، اما چنین توانایی ندارم. من در کلاس ها شرکت می کردم و با یک هنرمند نقاشی می کردم. برای من سخت بود. من این ایده را کنار گذاشتم و اکنون حداکثر تصمیمی که می گیرم این است که یک عکس را با اعداد رنگ ، یک کتاب رنگ آمیزی برای بزرگسالان ترسیم کنم.
· در دانشگاه و بعد از آن ، مشغول رقص زوج و مجرد بودم.
· رفتم شمشیربازی.
و همه اش لیست سرگرمی های من تمام شده است. علاوه بر این ، همه چیزهایی که با کار دستی مرتبط است برای من بسیار دشوار است ، من حتی با خودم چنین جمله ای را گفتم "هفت بار اندازه گیری و هفت بار برش". بازوهای من از جای مناسب رشد می کنند ، به سادگی توانایی انجام یک نوع فعالیت خاص وجود ندارد. در عین حال ، من تخیل کافی دارم تا آنچه را که هفت بار قطع کرده ام اصلاح کنم.
کتاب می خوانم ، سفر می کنم ، با دوستان ارتباط برقرار می کنم ، فیلم می بینم ، به سینما می روم ، به کنسرت می روم. از دیدن موزه ها و نمایشگاه های هنری لذت می برم ، هرچند در هنر معاصر گزینشی هستم. در عین حال ، نمی توانید به طور قطعی در مورد من بگویید که من اهل تئاتر هستم ، یا اهل سینما هستم ، یا یک مسافر بزرگ ، یا خواننده 10-20 کتاب در ماه. اینها همه دوره ها و فرصت ها هستند. شرایط به گونه ای بود که نمایشگاه نقاشی های آیوازوفسکی در یکی از موزه های کیف برگزار شد ، جالب شد ، یک شرکت و زمان وجود داشت ، من رفتم. آنها فیلمی را در سینما نشان می دهند که علاقه من را برانگیخت ، من تماشا کردم. و همینطور با بقیه چیزها. گرایش به شناخت عمیق یک چیز وجود ندارد.
این س yourselfال را از خود بپرسید: سرگرمی ، علاقه ، علاقه چیست؟ چرا شخصاً به آن احتیاج دارید؟
اکنون بسیاری به چیزی معتاد شده اند. با این حال ، آیا همه به آن احتیاج دارند؟ چرا آنها این کار را انجام می دهند؟ در برخی موارد ، این ادای احترام به مد است. در واقع ، شخص به آن حالت احساسی درونی نمی رسد که کسانی که سرگرمی آنها نوعی اشتیاق است دچار آن می شوند. ما نباید از سرگرمی ها برای پر کردن خلا استفاده کنیم. آنها زندگی ما را تکمیل می کنند نه آن را پر می کنند. اگر علاقه ای به وضوح نشان داده نشده است ، نباید به دنبال آن باشید. این مانند استعداد یا توانایی است ، یا وجود دارد یا نه. بنابراین ، اگر مشتاق چیزی نیستید ، ناامید نشوید ، شاید به آن احتیاج ندارید.
توصیه شده:
چرا ما به تأیید دیگران نیاز داریم؟
- بگو ، آیا این دامن واقعا به من می آید؟ -بله شما خوبید -نه ، خوب ، نگاه کن و رنگ می رود ، واقعاً خوب نیست؟ - درسته ، خوبه "خوب ، من نمی دانم ، من شک دارم ، اما همه چیز خوب است ، درست است؟" -پی پی پی ما در یک مورد ساده به تأیید دیگران نیاز داریم - وقتی اعتماد به نفس وجود ندارد ، عادت تمرکز روی خودمان وجود ندارد.
وحشی وحشتناک "بی تفاوتی": چگونه با او زندگی کنیم و آیا به او نیاز داریم؟
از دشمنان خود نترسید - در بدترین حالت ، آنها می توانند شما را بکشند. از دوستان خود نترسید - در بدترین حالت ، آنها می توانند به شما خیانت کنند. از بی تفاوت ها بترسید - آنها نمی کشند و خیانت نمی کنند ، اما تنها با رضایت ضمنی آنها خیانت و قتل روی زمین وجود دارد (ابرهارد) .
چرا ما به کسانی نیاز داریم که نیاز نداریم؟
روابط با افراد خاصی در مجموعه اساسی زندگی ما گنجانده شده است: والدین ، فرزندان ، شوهران ، زنان. اما ، علاوه بر آنها ، ما روزانه با بسیاری از شخصیت های اختیاری - همکاران ، همسایگان در راه پله ، همکلاسی های سابق ، "دوستان" دوران کودکی و غیره ارتباط برقرار می کنیم و اگر حل مشکلات در روابط با برنامه قبلی یک برنامه اجباری است ، پس مشکلات دومی "
آیا شما نیاز به "درک" دستکاری کننده دارید؟ و آیا این کافی است؟
دستکاری ها در محل نیازهای برآورده نشده بوجود می آیند. دستکاری یک راه حلقه ای است ، برای برآوردن برخی نیازها یا خواسته های داخلی. روش مصرف انرژی ، طاقت فرسا است. اغلب یک فرد باید سهم شیر انرژی خود را صرف دستکاری کند. برای چی؟ - و سپس ، این که برای او (چه به طور کلی و چه در حال حاضر) غیر ممکن است.
آیا به مربی نیاز داریم؟
در واقعیت ، البته ، چنین س questionالی وجود ندارد ، همانطور که در واقعیت این پرسش وجود ندارد که شما باید چه کسی باشید - یک مرد یا یک زن. شما در حال حاضر یا یک مرد یا یک زن هستید ، و یک راهنما در قالب یک فرد زنده زنده که متعهد می شود شما را به قله برساند ، یا او را دارید یا ندارید.