چگونه تجربیات دوران کودکی بر عشق تأثیر می گذارد

فهرست مطالب:

تصویری: چگونه تجربیات دوران کودکی بر عشق تأثیر می گذارد

تصویری: چگونه تجربیات دوران کودکی بر عشق تأثیر می گذارد
تصویری: چطور میشه از انتخاب درست برای ازدواج اطمینان داشت؟ با رابطه جنسی یا هم خانه شدن؟ 2024, سپتامبر
چگونه تجربیات دوران کودکی بر عشق تأثیر می گذارد
چگونه تجربیات دوران کودکی بر عشق تأثیر می گذارد
Anonim

به نظر می رسد اکثر جنس منصف از گزینه دوم حمایت می کنند. به امید اینکه برنده جکپات شوند. در حالی که تحقیقات نشان می دهد کودکانی که با سبک های دلبستگی ایمن رشد می کنند ، احساس می کنند در افکار و احساسات خود مورد مراقبت ، حمایت و اطمینان قرار گرفته اند ، احتمالاً روابط سالم ، پایدار و پایداری ایجاد خواهند کرد.

اما کسانی که نیازهای عاطفی آنها در کودکی برآورده نشده است بیشتر در معرض دستکاری و روابط وابسته هستند. به ویژه زنان ، اگرچه این امر در مورد مردان نیز صدق می کند.

نظریه دلبستگی معتقد است که این افراد به طور ناامن به هم وابسته هستند. نگاه عمیق تر را می توان در سه سبک طبقه بندی کرد

  • مضطرب-مضطرب ،
  • طرد کننده-اجتنابی
  • ترسناک اجتناب

اینها نه تنها الگوهای رفتاری هستند ، بلکه توانایی فرد در مدیریت و تنظیم مستقل احساسات منفی است. به ویژه هنگامی که صحبت از ارزیابی توانایی نه تنها دوست داشتن شخص دیگر ، بلکه پیشرفت در یک رابطه ، غلبه بر اختلافات اجتناب ناپذیر ، فراز و نشیب ها می شود.

تصویر
تصویر

مردم به عشق نیاز دارند

نوزادانی که تغذیه ، خشک و ایمن هستند ، اما تماس شخصی ندارند ، نمی توانند رشد کنند و در واقع می توانند بمیرند. این به شما یک ایده کاملاً واضح می دهد که توجه و هماهنگی - یا به سادگی عشق و مراقبت - برای گونه ما چقدر مهم است. خویشاوند پستانداران ما ، میمون ، به دلیل چنین محرومیتی کمتر می میرد ، اگرچه مغز و سیستم عصبی آن برای همیشه تغییر کرده است. همانطور که نویسندگان کتاب درخشان "نظریه عمومی عشق" می نویسند.

"فقدان مادر برای خزندگان رویدادی نیست و ضربه ای مخرب برای مغز پیچیده و شکننده پستانداران است."

مردم نه تنها برای رشد در دوران نوزادی به عشق نیاز دارند ، بلکه برای رشد بهینه نیز به آن نیاز دارند. کسانی که نیازهای عاطفی آنها در دوران کودکی و نوجوانی برآورده نمی شود ، مکانیزم های مقابله ای ایجاد می کنند که در دراز مدت ناکافی بوده و توانایی آنها در حفظ روابط و رفاه کلی را مختل می کند.

نظریه دلبستگی الگوهای کاری یا ذهنی روابطی را که ناخودآگاه از تجربیات فرد گرفته شده است ، توصیف می کند. آنها نه تنها از تجربیات شخصی دختر با مراقب اصلی و سایر اعضای خانواده ، بلکه از درک او از نحوه عملکرد روابط در خانواده اصلی او ناشی می شوند. این مشاهدات شامل رفتاری است که توسط والدینش در ازدواج ، و بین والدینش و همسر دیگر یا جدید در صورت طلاق یا ازدواج مجدد الگوبرداری شده است.

ما عشق را از طریق عشقی که نشان می دهیم و عدم وجود یا وجود عشق در خانواده اصلی خود می آموزیم.

تصویر
تصویر

مدلهای روابط ناامن

سازوکارهایی برای غلبه بر کودک مورد علاقه در حال توسعه است. و مدلهای ذهنی ایجاد روابط در آینده ، بر اساس تجربه دوران کودکی ، عمدتا ناخودآگاه عمل می کنند. این البته بخشی از مشکل است ، زیرا نامرئی هستند ، بر رفتار چنین دختر یا پسری تأثیر می گذارند و شکل می دهند. در یک چشم بر هم زدن ، ممکن است او را کنار گذاشته ، احساس تهدید یا ناراحتی کند. گاهی اوقات اعتراف می کند که به دفاع روی می آورد ، اما بیشتر اوقات ناخودآگاه عمل می کند.

این مدل های ذهنی بر رفتار مانند یک الک تأثیر می گذارند که تمام تجربیات ما از طریق آن ریخته می شود.

اگر الگوهای روابط کاری شما در درجه اول مربوط به دلبستگی ایمن است ، شما به ارتباط و صمیمیت واقعی اعتقاد دارید و می خواهید هر دو با هم باشند. لزوماً از شما یک مرشد عشق نمی سازد. اما می دانید که گاهی خطاها رخ می دهند و همه چیز درست نمی شود. با این حال ، شما به اعتقادات خود اعتماد دارید و معتقد هستید که به دیگران نیز می توان اعتماد کرد.شما دیدگاه مثبتی نسبت به خود دارید و می توانید در شرایط استرس یا رکود خود را آرام کنید.

کودکی که به طور ناامن به هم وابسته است ، چیزها را کاملاً متفاوت می بیند. اگر مادر غیرقابل اعتماد بود - گاهی اوقات از نظر احساسی حضور داشت و گاهی اوقات نه - او از ترس کسانی که به عشق نیاز دارند و کسانی که می توانند آن را تأمین کنند ، ترسیده است. سبک دلبستگی خواهد بود با نگرانی نگران … او دائماً نگران این است که آیا دوستش دارد ، آیا رابطه واقعی است و آیا طرف مقابل وفادار می ماند یا به او خیانت می کند. او دائماً منتظر نشانه هایی است که نشان می دهد همه چیز آنطور که به نظر می رسد نیست. به همین دلیل ، واکنش به کلمات یا اعمال از آنچه لازم است قوی تر خواهد بود. مشکل در حساسیت زیاد نسبت به انحرافات است. و هنگامی که احساس خطر یا غفلت ایجاد می شود ، بر روحیه تأثیر زیادی می گذارد.

این دو سبک اجتنابی از نظر دیدگاه خود و دیگران و انگیزه آنها با یکدیگر تفاوت دارند. فیلترهای آنها با فیلترهای مضطرب-مضطرب متفاوت است. فرد اجتناب کننده ، قبل از هر چیز ، آموخت که از خود در برابر درد عشق و توجه ، که یا در دوران کودکی به طور ناسازگار ارائه می شد ، محافظت کند یا به طور مداوم خودداری کند. چنین کودکی درد عشق را آموخته است و بر این اساس عمل می کند و یک لباس زره عاطفی یا دیگری می پوشد.

اجتناب کننده ترسیده واقعاً می خواهد متصل باشد - برای دیگران ارزش زیادی قائل است ، اما به سادگی از آنچه ممکن است اتفاق بیفتد می ترسد. فاصله می گیرد ، از خود دفاع می کند و سریع فرار می کند.

از طرف دیگر، طرد کننده-اجتنابی به شدت مستقل است و نمی بیند که به پیوند نزدیک نیاز دارد. او افتخار می کند که برای خودش جزیره است. در واقع ، او نظر بالایی در مورد خود دارد - او خود را فردی قوی می داند و نیازی به افراد دیگر یا حمایت آنها ندارد. و برای دیگران کم ارزش است.

تعاملات اولیه و دیرهنگام با مادر نه تنها الگوهای ذهنی روابط را شکل می دهد:

  • ایمن یا مضر
  • قابل اعتماد یا غیر قابل اعتماد
  • قابل اعتماد یا خواستار دفاع شخصی

- آنها همچنین توانایی تنظیم و مدیریت احساسات منفی را دارند. در حالی که کودکان مرفه مکانیسم های مقابله سالم را هنگام ناراحتی ، ترس یا تنهایی می آموزند ، کودکان نوپا که بدون سازگاری و واکنش مادرانه رشد می کنند ، با خودتنظیمی مشکل دارند. هنگامی که آنها احساسات دردناکی را تجربه می کنند ، این احساس را می بندند و یا آن را سرریز می کند.

تصویر
تصویر

آنچه دختران و پسران دوست نداشتنی از عشق می دانند:

عشق یک معامله است.

فرزندان مادران خودشیفته ، کنترل کننده و مبارز می دانند که عشق را باید به دست آورد. شما فقط بخاطر آنچه هستید دوست ندارید. و برای کاری که انجام می دهید. و اگر آنها از شما ناراضی باشند ، عشق لغو می شود. با رسیدن به بلوغ ، آنها نسبت به ماهیت دوگانه روابط سالم و آنچه که بازده احساسی را تشکیل می دهد ، بی اطلاع هستند. آنها اغلب به اشتباه سوءاستفاده یا حتی رفتارهای توهین آمیز را بهای لازم برای دوست داشتن می دانند.

2. عشق مشروط است.

وقتی مادر از عشق و توجه به عنوان تنبیه استفاده می کند. این باعث سردرگمی عاطفی در کودک می شود. اگر من به آنچه او می گفت عمل می کردم ، او مرا دوست می داشت. اگر این کار را نمی کردم ، بد ، بی ارزش ، غیر جذاب بودم.

کودکانی که به دلیل وجود واقعی خود پاداش عشق دریافت می کنند. آنچه آنها می خواهند ببینند ، و نه آنچه واقعاً هستند. آنها فقط نمی توانند باور کنند که اوضاع متفاوت است. آنها به روابط مشکوک هستند.

3. احساسات (و احساسات واقعی) باید پنهان شوند.

مادران (و در واقع پدران) که از شرم به عنوان راهی برای کنترل فرزندان خود استفاده می کنند به آنها می آموزند که نشان دادن احساسات (مانند گریه کردن) شما را مورد تحقیر قرار می دهد. دعوا و کنترل مادران اغلب به فرزندان خود می گویند که نشان دادن احساسات نشانه ضعف است و باید سختگیرانه تر رفتار شود.

این تنها بر ضرورت کودک برای رد احساسات خود و پنهان کردن هر چیزی که می تواند تأکید می کند و نقص هوش هیجانی را جبران می کند. این می تواند باعث شود که فردی تظاهر کند احساساتی را احساس می کند که احساس نمی کند یا احساسات خود را انکار می کند. این ، به نوبه خود ، می تواند احساس متقلب بودن و ترس از افشا شدن یا ترس از رها شدن را ایجاد کند. این یک مسابقه وحشتناک است.

4. آن عشق را باید جست وجو کرد.

یک کودک دوست نداشتنی احساس تعلق به خانواده اصلی ندارد ، پس باید متعلق به چه چیزی باشد؟ این درس نه تنها می آموزد که عشق آزادانه ارائه نمی شود ، بلکه این کالایی نادر است که باید آنقدر خوش شانس باشید که آن را پیدا کنید. البته ، یک دختر یا پسر دوست نداشتنی نیز نمی فهمد که برای احساس شایستگی عشق ، ابتدا باید خود را دوست داشته باشید.

5. عشق شما را آسیب پذیر و ضعیف می کند.

دردی که کودک در هنگام تقسیم عشق به قسمتهای کوچکی که اصلاً داده نمی شود یا لغو نمی شود و باعث می شود احساس بی مهری ، تنهایی یا ناراحتی می کند ، تجربه می کند ، خطرناک نیست. بسیاری به سادگی تعطیل می شوند و تصمیم می گیرند که اگر شما نمی خواهید شام احساسی طرف مقابل باشید ، عشق بسیار خطرناک است. منحرف ترین افراد ، به طور متناقض ، می توانند خودشان شکارچی شوند ، به ویژه اگر برای ویژگی های خودشیفته و کنترل عشق بسیار اهمیت قائل شوند. بنابراین ، یکی به سادگی می تواند برای خود یک قلعه بلند بسازد تا مخفی شود ، در حالی که دیگری به دنبال افرادی می رود که عزت نفس او را بالا ببرند.

6. عشق درد دارد.

البته افراد متصل به امنیت هم از اندوه و هم از طرد شدن رنج می برند. هیچ سپر جادویی وجود ندارد که شما را در برابر احساسات انسانی محافظت کند. برای همه ما ، یک قلب شکسته بیش از یک استعاره است. اما دلبستگی سالم می تواند تجربیاتی را در اختیار ما بگذارد که بیانگر قدرت مثبت عشق است که یک کودک بی محبت نمی تواند دریافت کند. او قبلاً آموخته است که عشق آسیب می زند و هر طرد یا ناامیدی فقط اثبات دیگری است.

توصیه شده: