موارد وحشت زدگی

فهرست مطالب:

تصویری: موارد وحشت زدگی

تصویری: موارد وحشت زدگی
تصویری: اختلالات وحشت زدگی - با شرف الدین عظیمی - Disorders Panic Attack 2024, آوریل
موارد وحشت زدگی
موارد وحشت زدگی
Anonim

بسیاری از مشتریان در این ماه ها دچار حملات وحشت هستند. مردان اغلب می آیند - و آنها بسیار شرمنده ، وحشتناک هستند ، زیرا معلوم می شود ماچو نه تنها گریه می کند ، نه تنها بیمار می شود ، بلکه ترسو نیز می شود ، زیرا اگر وحشت وحشی و غیرقابل کنترل وحشتناک باشد ، حمله وحشتناک نیست.

در اینجا ، البته ، همه چیز از دست رفته است ، آنها در حال مرگ هستند و اگر آنها نمیرند ، آنها "روانگردان" و "اسکیزوفرنیک" هستند. و اکنون جای آنها در بیمارستان روانپزشکی است تا پایان روزهای آنها. همانطور که می گویند ، در پیش رو ، فقط شادی در انتظار آنها بود.

همکار شما در میز بعدی ممکن است فردی باشد که دچار حملات وحشت شده است. یا خویشاوند شما ، یا مشتری. یا دختری که از فیس بوک می شناسید. یا شما.

حملات پانیک یک الکلیسم جدید است. قبلا ، یک فرد بی سر و صدا و با آرامش مشروب می خورد ، اما اکنون او مناسب ، م effectiveثر ، مثبت است و ناگهان حمله وحشت وجود دارد.

و او وحشتناک ترسیده است.

در ابتدا ، هرگز به ذهن کسی نمی رسد که روان باعث خرابی می شود. به نظر می رسد بدن تسلیم می شود. و علائم آن همه از نظر جسمانی است - لرزش ، موج گرما یا سرماخوردگی شدید ، سرگیجه ناگهانی ، حالت تهوع یا ناراحتی روده ، یا این احساس که دارید خفه می شوید و قلب شما مانند دیوانه و تپش در گوش شما می تپد. شاید به یکباره یا در ترکیب های فانتزی

نکته اصلی این است که این حالت به طور ناگهانی فرو می ریزد و با سرعت رعد و برق توسعه می یابد.

و با او همیشه وحشت وجود دارد و احساس "آه ، سایه اودین بزرگ ، اینجا مرگ است". پزشکان اغلب این شرایط را با بحران فشار خون اشتباه می گیرند ، زیرا واقعاً مشابه است. یک فرد طبق نظر متخصصان مسابقه ای را شروع می کند و سپس چقدر خوش شانس است. در حالت ایده آل ، هنگامی که چندین نوع "بحران" وجود دارد ، بیمار به متخصص مغز و اعصاب فرستاده می شود و سپس برای تشخیص صحیح ، یک اقدام سنگین است. اما من یک مورد آشکار را می شناسم که شخصی چندین سال با یک تنظیم کننده ضربان قلب داخلی راه می رفت.

چرا حمله وحشت رخ می دهد؟ در کتابها ، این امر "اختلال گسترده در دفاع" نامیده می شود. هر یک از ما دارای سیستم دفاعی هستیم - مقیاس های روانی که ما را از واقعیت تلخ محافظت می کند. در غیر این صورت ، چگونه می توانیم با تجربه بی اهمیت بودن و درماندگی ، و جهان خفقان آور و خطرناک کنار بیاییم. با بی معنی بودن زندگی و اجتناب ناپذیر مرگ. و خیلی بیشتر. الگوی "فلس" برای همه منحصر به فرد است ، مانند اثر انگشت. خوب ، یک مخروط سرو را تصور کنید. برخی از ترازوها مرتب و عملکرد کاملی دارند ، برخی بسیار سخت و بزرگ شده اند و برخی دیگر اصلا رشد نکرده اند - به عنوان مثال ، بدون موفقیت ، مخروط به درخت مادر فشار داده شد.

بنابراین ، اگر بارها و بارها مخروط سدر روان ما از نظر استحکام در مکانهایی که هیچ ترازو وجود ندارد بررسی شود ، همان "خرابی عظیم" ممکن است رخ دهد. وقتی روان هیچ چیزی برای واکنش نشان ندهد ، بدن واکنش نشان می دهد (من اکنون عمداً بیش از حد ساده می کنم. بسیار. اما در غیر این صورت من به طبیعت می روم).

سه نکته را باید در نظر داشت. کمترین. اولا ، هر یک از ما دارای بسیاری از این مکان های نازک هستیم. ثانیاً ، ظریف بودن همیشه چیز بدی نیست. یک پوست بسیار حساس در آنجا وجود دارد ، اما احتمالاً موقعیت هایی را به خاطر می آورید که پوست حساس منبع لذت بیشتری است. و سوم ، به ظاهر بی گناه ترین رویداد می تواند در جایی ظریف رخ دهد. به خصوص هنگامی که بدن در یک محیط تهاجمی قرار دارد.

و این در واقع همان چیزی بود که من به آن می انجامیدم.

همه ما در حال حاضر در یک محیط تهاجمی هستیم. این هم زمستانی است که طی کردیم. یک موجود زنده به طور سنتی تا بهار تخلیه می شود. و بحران - در اولین موج کسل کننده به ساده ترین و نزدیک ترین پدیده ها مانند قیمت کلم سفید و اخراج افراد از حلقه داخلی ما فرو رفته است. و لفاظی تبلیغاتی شبه نظامی از طریق تمام مجاری رسمی. و طبق گفته های غیر رسمی ، خدا من را ببخش ، چنین هیستری آشکاری که حتی رسمی ها آنقدرها هم ترسناک به نظر نمی رسند. و جنگی که یا در حال انجام است و یا در حال انجام نیست و انزوای جهانی ، که یا در حال حاضر یا هنوز انجام نشده است - همه اینها در روان ما به ساده ترین عناصر "زنده ماندن" ، "مبارزه" ، "مرگ" تجزیه می شود ، "کشتن"حتی اگر سعی کنیم به هیچ وجه با جامعه در تماس نباشیم ، در آنتی فاز زندگی کنیم ، با افراد خوب ارتباط برقرار کنیم ، کتابهای خوب بخوانیم و تلویزیون را دور بیندازیم - ما هنوز ناخودآگاه واکنش نشان می دهیم. مانند تشعشع است - همه جا وجود دارد. این یک س forال برای همه است - آیا من کسی هستم که باید زنده بمانم یا کسی که می کشد؟ پنهان کنم یا حمله کنم؟ و اگر حمله کنید آیا مجازات می کنند؟ یا همه چیز از قبل امکان پذیر است؟

سطح اضطراب در جامعه مانند دما افزایش می یابد. سطح پرخاشگری نیز. آنها به طور کلی از یکدیگر جدا نشدنی هستند. و از این درجه حرارت ، به طرق مختلف ، اما هر یک از ما در تب هستیم. زیرا همه ما تجربیات آسیب زای زیادی از مادربزرگ ها و مادربزرگ ها و بزرگان بزرگ داریم. همه چیز مربوط به جنگ ، ترور ، سلب مالکیت کولاک ها ، گرسنگی و وحشت است. بدون آن تب آور خواهد بود ، اما اغلب با واکنش های بدنی به این شکل زنده می شود. به شکل حملات پانیک.

چه باید کرد؟

به متخصص مغز و اعصاب یا روانپزشک یا روان درمانگر مراجعه کنید. به سراغ شخصی بروید ، در آنجا او متوجه خواهد شد و شما را به یکدیگر هدایت می کند. توصیه بهتر است ، زیرا ما هنوز در روسیه زندگی می کنیم. منتظر نباشید حملات وحشت به خودی خود برطرف شوند زیرا اینطور نمی شود. به خود نگویید "خودتان را جمع کنید ، پارچه ای کنید" - در نهایت ، به خودتان رحم کنید. به یاد داشته باشید که حملات پانیک یک جمله یا ابدی نیستند.

مثل هر بحرانی. اگرچه ، برای بیان حقیقت ، این فکر تعداد کمی از مردم را گرم می کند و به ندرت به کسی دلداری می دهد.

توصیه شده: