تحمل تحقیر

تحمل تحقیر
تحمل تحقیر
Anonim

تحمل تحقیر زمانی است که من تحقیر می شوم ، و من آن را طبیعی و درست می دانم ، یعنی از نظر داخلی با این امر موافقم و روند تحقیر را در درون خودم ادامه می دهم.

به عنوان مثال ، کسی در مورد نحوه گذراندن اوقات فراغت خود اظهار خوشایند نکرد. فردی که این تحمل را نداشته باشد به سبک "کار شما چیست؟" دیگری که مدارا می کند ، احساس شرم یا گناه می کند و حتی بیشتر به خود فشار می آورد.

تحمل در نتیجه تلاش برای جلوگیری از درگیری و طرد شدن ایجاد می شود و راهی برای دفاع روانی از خود در برابر حمله جدید از خارج است ، یعنی طبق اصل "من برای شما راحت خواهم بود و شما به من نمی گویید چیزهای زشت." یعنی ترجیح می دهم به خودم حمله کنم تا اینکه شما را سرزنش کنم.

برای یک مرد کوچک ضعیف ، سرزنش والدینش یک عمل ناامن است ، در شرایطی که تمام زندگی او به والدینش بستگی دارد. مقابله با کسی که به او وابسته هستید ایمن نیست. این همان چیزی است که کارفرمایان و افراد قدرتمند در واقع به طور معجزه آسایی از آن استفاده می کنند و همچنین همسرانی که افراد تحت تکفل تحت مراقبت خود هستند. و البته والدین. این در واقع سوء استفاده از قدرت نامیده می شود.

اما چنین مدلی از رفتار ، یعنی نگرش نسبت به خود ، به عنوان یک روش محافظتی کاربردی ثابت شده است و اغلب در جایی که دیگر وابستگی وجود ندارد مورد استفاده قرار می گیرد. به عنوان مثال ، چگونه به یک دوست وابسته هستم؟ یا چگونه می توانم به همسرم وابسته باشم اگر در واقع بتوانم زندگی خود را تأمین کنم؟ یا حتی بیشتر از این که در ورودی به مادربزرگم وابسته باشم؟

آسیب پذیری مستقیماً از پدیده تحمل ناشی می شود. اگر به خودم حمله کنم ، من در درونم یک زخم ابدی شفابخش از حقارت خودم دارم ، و اگر کسی فقط صدای خود را در آدرس من بلند کند ، با تعجب نگاه کنید - و این تمام شد ، من قبلاً به طور مرگبار مجروح شده ام. در حقیقت ، در چنین شرایطی ، شخص از خود محافظت نمی کند ، اما دیگری را از خشم خود به عنوان واکنش به بی احترامی به خود محافظت می کند. نه یک وکیل برای خودم ، بلکه برای دیگری که از ارتکاب خود به من حمله می کند. به طور کلی ، این مهاجم از او نمی خواهد که توجیه و دفاع کند ، علاوه بر این ، اگر او تجاوز کافی برای حمله داشته باشد ، می تواند بدون کمک شما از خود دفاع کند. نجات غرق شدگان کار خود غرق شدگان است.

این مانع از آن می شود که از خودم دفاع کنم ، طبق معمول ، یک تجربه بد ، جایی که خشم من توسط صاحبان قدرت سرکوب شد. و فردی با چنین تجربه ای خطر این را ندارد که دوباره بررسی کند که آیا می تواند از خود دفاع کند یا خیر ، یا به نوعی مهارت دفاع شخصی خود را آموزش دهد. به این اعتقاد اضافه می شود که من واقعا گنگ هستم. و اینجاست که ارزش یادآوری مثل دو گرگ را دارد. اگر به گرگی به نام "گه کسل کننده" غذا می دهید ، آن وقت رشد می کند.

توصیه شده: