خود را درک کنید و کل جهان را درک خواهید کرد

فهرست مطالب:

تصویری: خود را درک کنید و کل جهان را درک خواهید کرد

تصویری: خود را درک کنید و کل جهان را درک خواهید کرد
تصویری: بازدید از بوستون؟ دوشنبه ها از مناظر دیدن نکنید 🤔 - روز 3 2024, آوریل
خود را درک کنید و کل جهان را درک خواهید کرد
خود را درک کنید و کل جهان را درک خواهید کرد
Anonim

"خودتان را بشناسید و کل جهان را درک خواهید کرد" - توصیه امیدوارکننده مشهور فیلسوفان باستان در واقع اجرا برای بسیاری دشوار می شود و برای بسیاری به سادگی غیر واقعی است.

چرا این اتفاق می افتد؟

زیرا ما خود را از طریق منشور نظرات دیگران درک می کنیم. ما اولین تجربه خود را در دوران نوزادی تجربه می کنیم و به چشمان مادرمان نگاه می کنیم. از این نگاه است که برای اولین بار برای خود می آموزیم که آیا مطلوب هستیم ، آیا دوست داریم و اولین دانش را در مورد خود دریافت می کنیم.

سپس ما خود را از طریق نگرش پدرمان نسبت به خود تشخیص می دهیم ، سپس - همه افراد مهم دیگر در زندگی ما …

در آن نقطه از زندگی مختصات ، جایی که شخص متوجه می شود در نشانه های دیگران گم شده است ، برای او بسیار دشوار است که نگرش خود را نسبت به خود و درک خود احساس کند ، زیرا همیشه توسط دیگران ، خواسته های آنها شکل می گیرد ، دیدگاه های آنها

… "من هیچ خواسته ای ندارم" ، "من نمی توانم رابطه ای برقرار کنم" ، "من نمی دانم چگونه احساساتم را مدیریت کنم" ، "من نمی دانم چه می خواهم" ، "من خودم را نمی فهمم ، "" من می خواهم بفهمم - من کیستم؟ "…

با چنین شکایات و سوالات مشابه ، صدها نفر با درخواست روانشناسان برای کمک به آنها مراجعه می کنند. این زنان در تمام زندگی خود تلاش کرده اند تا دختر ، همسر ، همکار و مادر خوبی باشند. اما به دلایلی ، زندگی شخصی آنها در حال انفجار است.

زنان و مردانی که به روانشناس مراجعه می کنند به اندازه کافی بزرگ شده اند تا بفهمند که مشکل در کسانی نیست که آنها را ترک می کنند ، نه در کسانی که آنها را مجبور به سرکوب احساسات می کنند و نه در کسانی که خواسته های خود را به آنها تحمیل می کنند. آنها می دانند که ریشه مشکلات آنها در درون آنها نهفته است. و او مدتها پیش ظاهر شد.

"وقتی من کوچک بودم ، روحیه مادرم مدام در حال تغییر بود - از بد به خوب ، از خوب به بد. من یک دختر کوچک اما باهوش بودم و برای اینکه زیر دست داغ مادرم نیفتم ، باید روحیه او را حدس می زدم و مطابق آن رفتار می کردم. هنگامی که او عصبانی بود - برای نامرئی بودن ، تحریک نکردن او ، هنگامی که خسته بود - آرام و دوست داشتنی ، هنگامی که روحیه خوبی داشت - لبخند و شاد. من مجبور بودم آفتاب پرست باشم که روحیه مادرم را حدس بزند و رنگی متناسب با این روحیه رنگ آمیزی کند. حتی اکنون به طرز ماهرانه ای با روحیه دیگران سازگار می شوم ، اما نمی دانم که خودم چه می خواهم."

"در کودکی ، مادرم می گفت که ما همیشه باید تجارت کنیم. نمی توانید سر و کله بزنید. من زود آموختم که خانه را تمیز کنم و در باغ کمک کنم. لازم بود در مدرسه فقط برای پنج نفر درس بخوانید و سپس تجارت کنید. این نظمی بود که توسط والدین تعیین شد. من مدتها در خواب بازی با عروسک ها بودم ، اما مجبور بودم تجارت کنم. حتی خواندن ، به گفته مادرم ، بیکاری بود. تا به حال ، وقتی آن را می خوانم ، احساس می کنم در حال گند زدن هستم. حالا من باید دائماً با چیزی مشغول باشم ، اما نمی فهمم - چرا به این نیاز دارم؟"

صدها مثال قابل ذکر است. داستان زندگی هر کس متفاوت است ، اما اصل مشکل یکسان است. بسیاری از زنان ، مانند مردان ، سالها به طور ناخودآگاه بر اساس دستورالعمل ها و قوانینی که توسط دیگران نوشته شده است زندگی می کنند: ابتدا توسط والدین آنها ، بعدا توسط معلمان و رهبران. آنها طبق نشانه های دیگران زندگی می کنند ، طبق "دستور العمل های شادی" شخص دیگر. اما لحظه ای فرا می رسد که به درک آن می رسیم

زندگی شخصی بدون پیشنهاد و حتی بدون شروع باقی می ماند

اخیراً ، یکی از مشتریان من در مورد زندگی روزمره اش گفت: "من این تصور را پیدا کردم که من واقعاً گویی در پس زمینه عقب نشینی کرده ام. و زندگی به گونه ای متفاوت زندگی می شود - زندگی ای که همه باید آن را دوست داشته باشند و همیشه از همه راضی باشند. اکنون احساس می کنم زندگی در حال گذر از من است ، از من گذشته است - واقعی ".

نتیجه نهایی چیست؟

خسته از تعقیب تصویر شبح انگیز "خوب برای همه" در طول سالها شروع به سنگینی می کند. برای داشتن یک دختر راحت ، همسر مطیع ، مادر درست و کارمند اجرایی - چنین بار سنگینی فشار بیشتری را بر شانه ها وارد می کند.

زندگی شخصی نامنظم ، تردیدهای مداوم در مورد همه چیز ، سرکوب احساسات و سرکوب خواسته ها ، و بر این اساس ، روان رنجوری ، سلامت نامناسب ، وزن مشکل ، عدم تعادل هورمونی ، گاستریت مزمن و گوش و حلق - این هزینه ای است که مردم برای راحتی خود برای دیگران می پردازند.

این یک پارادوکس است ، اما در حالی که میل ناخودآگاه به "خوب برای دیگران" وجود دارد ، همیشه زمان کافی برای خود وجود ندارد. و این بدان معناست که جهان درونی شما ناشناخته و حل نشده باقی می ماند. و از این رو فقدان خواسته های خود ، ناتوانی در یافتن حرفه حرفه ای ، مشکلات ایجاد روابط قوی و پایدار ، عدم درک معنی اقدامات آنها و به طور کلی زندگی.

چگونه بودن؟

وقتی متوجه می شوید که زندگی خودتان زنده نیست ، می خواهید چیزی را تغییر دهید. اما چه و چگونه؟

آیا دوباره بیاموزید که طبق کتابها و قوانین دیگران زندگی کنید ، به شادی تصادفی امیدوار باشید یا منتظر بمانید که خود زندگی با گذشت زمان تغییر کند؟

با شروع از 30 سالگی و نزدیک شدن به 40 سالگی ، سرانجام این امید از بین می رود که شخصی شما را بهتر از شما می شناسد و بدون مشارکت شما همه چیز به خودی خود تغییر خواهد کرد.

زن جوانی که پس از چندین جلسه روان درمانی تحلیلی با مشکل کمبود خواسته ها روبرو شد ، می گوید: "من احساس می کنم که پاسخ تمام سوالات خود را دارم ، مهمترین چیز این است که بتوانم آنها را بشنوم و درک کنم." و او راست می گوید

از این گذشته ، این واقعیت که والدین و افراد نزدیک در واقع کودک را در سنین پایین با دیدگاه خود به جهان می پوشانند ، و او سالها با این زندگی می کند ، به این معنی نیست که وی دیدگاه خود را در داخل ندارد. فقط درک خود او از جهان و خواسته های خود ، اعتراضات احتمالی علیه تحمیلی در آن زمان توسط او قابل انجام نیست و بر این اساس ، نمی تواند در گفتار بیان شود ، تدوین و به جهان و اطرافیان ارائه شود. آنها ، این نماهای خود ، در تصاویر و نمادهای بدون نام بسته بندی شده اند. و آنها در حال حاضر در عمق ناخودآگاه ذخیره می شوند.

بنابراین ، ناخودآگاه ما سالهاست به مخزنی از اسرار سرکوب شده در مورد خود تبدیل می شود. یادگیری درک زبان ناخودآگاه خود کار آسانی نیست. اما راه حل آن راه را برای پاسخ به بسیاری از س questionsالات پیش از این غیرقابل درک در مورد درگیری های داخلی آنها ، در مورد علل عصبی و بیماری های آنها ، در مورد درک ماهیت واقعی آنها ، و مقاصد آنها باز می کند.

درمان روانکاوی این امکان را ایجاد می کند که بر اساس تصاویر و نمادهای خود ناخودآگاه خود را لمس کنید.

"من همیشه باید برای دیگران خوب باشم ، اما آنچه واقعاً می خواهم - نمی دانم. من باید کارهای دیگران را انجام دهم - و من در این زمان نیستم. من می خواهم در زندگی ام ظاهر شوم! ".

با چنین بینش هایی است که درمان روانکاوی شروع به آشکار کردن خواسته های خود ، شناسایی خود ، درک معنا و هدف خود از زندگی می کند.

و بنابراین ، زندگی آگاهانه خود شما

به هر حال ، همانطور که حکمای قدیم می گفتند: "خودتان را بشناسید و تمام جهان را درک خواهید کرد."

و درک شما از خود چگونه است؟

توصیه شده: