والدین چگونه بر زندگی شخصی شما تأثیر می گذارند؟ قسمت 1. شکل مادر

تصویری: والدین چگونه بر زندگی شخصی شما تأثیر می گذارند؟ قسمت 1. شکل مادر

تصویری: والدین چگونه بر زندگی شخصی شما تأثیر می گذارند؟ قسمت 1. شکل مادر
تصویری: علائم بارداری و نشانه های که می گویند شما صددرصد باردار هستید 2024, ممکن است
والدین چگونه بر زندگی شخصی شما تأثیر می گذارند؟ قسمت 1. شکل مادر
والدین چگونه بر زندگی شخصی شما تأثیر می گذارند؟ قسمت 1. شکل مادر
Anonim

- قطعاً همه چیز در مورد من مانند والدینم نخواهد بود! - گفت آلنا ، که پدرش مستبد بود و مادرش قربانی ابدی او بود. و آلنا ، وقتی بزرگ شد ، شروع به انجام همه کارها "متفاوت" کرد ، نه مانند مادرش. با بچه ها او یک جنگجو بود "انگشت خود را در دهان خود قرار ندهید" ، مغرور و مستقل. او حرفه ای ایجاد کرد و در هر اشاره ای به بی احترامی روابط خود را قطع کرد. اما رابطه خوب پیش نرفت. کسانی که بدون حافظه عاشق آنها شده بود متقابلاً جواب ندادند. و کسانی که او را دوست داشتند او را دوست نداشتند. در 27 سالگی ، او با مرد رویایی ازدواج کرد ، که نمی توانست نفس بکشد. و در 29 سالگی تصمیم به طلاق گرفت.

- ناگهان متوجه شدم که خودم را به یاد مادرم می اندازم. فقط من و کوستیا هنوز از والدینمان بدتر هستیم.

شما نمی توانید از سابقه خانوادگی لذت ببرید ، مهم نیست که چقدر تلاش می کنید. فقط می توانید با آن کنار بیایید ، کار کنید ، بفهمید … و تنها در این صورت است که می توانید راه خود را طی کنید. و تا زمانی که شما در ارتباط با والدین خود یا بین والدین خود هستید ، این قوانین بی رحمانه کار خواهند کرد ، شما گروگان آنها خواهید بود.

چگونه مادر تأثیر می گذارد

مادر سرآغاز همه چیز است. اروین یالوم ، روانشناس آمریکایی ، حتی یک کتاب کامل به نام "مامان و معنای زندگی" نوشت ، جایی که می گوید تنها به خاطر توجه و محبت مادرش به فردی مشهور تبدیل شد و تمام کتابهایش را نوشت. بیایید بلافاصله رزرو کنیم که هیچ مادر خوب و بدی وجود ندارد. به طور غریزی ، همه مادران دوست دارند بهترین باشند و همه چیز را به نوزاد خود بدهند. اما خود مادر می تواند آنقدر تحت تأثیر سابقه خانوادگی قرار گیرد که متوجه نشود چقدر مضر است. در اینجا سه مورد از رایج ترین شرایط تأثیر منفی ذکر شده است.

وضعیت: اگر مادر اغلب کودک را تحت مراقبت مادربزرگ ها و پرستاران قرار می دهد یا خیلی زود او را به مهد کودک می فرستد. اگر به خاطر جنایات و شوخی ها او را مورد ضرب و شتم قرار می داد ، سرزنش می کرد و در گوشه ای قرار می داد و به طور انسانی توضیح نمی داد که چه چیزی چیست. اگر بیشتر از تربیت فرزند مشغول کارش یا تنظیم رابطه با پدرش بود. اگر او ناسازگار بود ، پس بسیار ملایم و مهربان بود ، سپس سرد و سختگیرانه بدون توضیح. اگر کودک به طور دوره ای تنها می ماند ، فریاد می زد و مادرش را صدا می کرد ، اما او نمی رفت. اگر خانواده چندین فرزند داشتند ، و مادر قدرت و زمان کافی برای این نوزاد نداشت.

عواقب برای کودک: سپس در بزرگسالی همه چیز فقط به سیاه و سفید تقسیم می شود ، در سر او افراط و تفکرات کلیشه ای مداوم وجود دارد مانند: افراد یا بد هستند یا خوب. شما می توانید همه چیز یا هیچ چیز داشته باشید ؛ یا عشق بدون ذهن ، یا نفرت و غیره به عنوان مثال ، کلاسیک های ژانر. دختری با چنین مادری همیشه مردی دارد ، در ابتدا ، یک فرد ایده آل و بهترین فرد در جهان است که می توان همه چیز را بخشید ، و سپس ناگهان - حرامزاده اصلی همه زمانهای ملت ها ، بدتر از او فقط یک سریال است قاتل پسر ابتدا عاشق عوضی می شود تا او را بازسازی کند ، آماده است همه چیز را به او بدهد ، و سپس لیستی از ادعاهای عوضی را به او ارائه می دهد. در روانشناسی به این حالت ضربه خودشیفته می گویند. واقعیت این است که تا سه سال ، فرد توانایی عشق ورزیدن ، دوست یابی ، اعتماد کردن ، احساس خوشبختی را ایجاد می کند. و اگر دوران کودکی با تجربیات منفی ترک ، احساس گناه ، احساس دوست نداشتن بیش از حد اشباع شده باشد ، ایجاد روابط سالم بعد از آن دشوار است. به هر حال ، حتی در اوایل کودکی ، او به درد روانی عادت کرده بود. به طور ناخودآگاه ، فقط کسانی که جهنم در آنها پر از ناامیدی است طبیعی به نظر می رسند. و بر این اساس شرکایی را انتخاب می کند تا بتواند تا آنجا که ممکن است رنج ببرد. و ادعای شریک زندگی در واقع ادعاهای کودکانه نسبت به مادر است.

وضعیت: مادر ، ناخواسته ، کودک را در رابطه خود با پدر درگیر کرد. این چگونه بیان می شود؟ اتفاق می افتد که مادران از پدر از کودک شکایت می کنند ، یا از او راهنمایی می خواهند ، به عنوان مثال ، دهان نوزاد حقیقت را می گوید. آنها می خواهند قضاوت کنند که چه کسی درست است و چه کسی درست نیست. و یک کودک کوچک برای مادر به یک روانشناس رایگان ، داور ، جلیقه اشک ، یا حتی مدافع و ابزار عدالت تبدیل می شود. کودک دوران کودکی خود را از دست می دهد ، زیرا سومین شرکت کننده در زندگی شخصی والدین می شود.مسئولیت سنگینی بر عهده اوست - تصمیم گیری برای بزرگسالان.

عواقب برای کودک: در آینده ، او شروع به نادیده گرفتن زندگی شخصی خود می کند. و غالباً ، در اصل ، او همان کاری را انجام می دهد که در دوران کودکی انجام می داد - یعنی قضاوت در مورد دیگران ، ضربه زدن به سر ، کمک به تشکیل خانواده دیگران ، درگیر شدن در امور دوست دختران / دوستان و غیره. به عنوان مثال ، چنین دختری برای همه دوست و مشاور خوبی است. او فقط آخرین بار به خودش فکر می کند. به طور کلی ، زندگی شخصی او برای او به اندازه زندگی دیگران مهم به نظر نمی رسد. خودتان درک نکنید که در زمینه شخصی چه چیزی وجود دارد ، اما او ساعت ها زندگی دوست دختر خود را از طریق تلفن آموزش می دهد.

علاوه بر این ، کودک غالباً سرنوشت والدینی را که در برابر آنها قرار گرفته است کپی می کند و ممکن است هنوز هم او را متهم کند. اما در اعماق روح کودک ، ما هر دو والدین را به یک اندازه دوست داریم. و ناخودآگاه از رفتار والدین "بد" کپی می کنیم ، بنابراین ما از او قدردانی می کنیم. من مردی را می شناختم که در کودکی اغلب از مادرش در برابر پدری الکلی دفاع می کرد. وقتی بزرگ شد ، مادرش را مجبور به طلاق کرد. حالا این پسر چهل ساله است ، از مادر مجردش مراقبت می کند. او مدتهاست پدرش را ندیده و با عصبانیت از او صحبت می کند. چیزی که او را بیشتر عصبانی کرد این بود که پدرش مشروب می خورد. خود مرد به هر طریق ممکن سعی کرد امیدهای مادرش را توجیه کند ، بنابراین او خوب درس خواند ، شغلی فوق العاده ایجاد کرد و پول زیادی به دست آورد. او دیر خانواده را ایجاد کرد ، در 35 سالگی ، یک دختر متولد شد. اما رابطه با همسرش بسیار سرد است و در تعطیلات آخر هفته کارگر "عالی" همیشه به یک کلوب شبانه می رود ، جایی که با پیوندهای معمولی و کوکائین استراحت می کند ، که مطمئناً بسیار بدتر از الکل است.

یکی دیگر از این "محافظان مادر" نیز در تجارت موفق بود (مادرم می خواست!). ازدواج با استریپتر باردار. و او واقعاً وارث می خواست (بخوانید: مادر نوه می خواست). به گفته وی ، همسرش یک فرد زیرک نادر است ، او از او طلاق گرفت. با این حال ، می توان او را درک کرد ، زیرا او یک روز به او وفادار نماند. اکنون مادرش در خانه او زندگی می کند و او عمدتا برای پول با زنان ملاقات می کند. برای همه راحت تر است.

از سوی دیگر ، دختران اغلب نگرش مادر خود را نسبت به پدر به همه مردان منتقل می کنند. و سپس آنها تشدید می کنند! هرچه رنگ آن منفی تر باشد ، زندگی برای او به طور کلی "با این بزها" دشوارتر است. یکی از دوستان من می گوید که شما نباید برای مردان متاسف باشید ، فقط باید از آنها استفاده کنید. به نظر می رسد که پدرش اصلاً دلش برای مادرش نمی سوخت.

وضعیت: مامان سخت زندگی کرد و رنج های زیادی کشید. یا او تنها بود ، فرزندی را بدون شوهر بزرگ کرد. و اگر مادربزرگ نیز وجود داشت که در زندگی خانوادگی ناراضی بود ، همه چیز بسیار پیچیده می شود.

عواقب برای کودک: احساس گناه و ناراحتی پنهان در حضور والدین به دختر چنین مادری اجازه نمی دهد زندگی شاد خود را بسازد. او به عنوان نشانه ای از همبستگی با سابقه خانوادگی خود ، سخت ترین و مخرب ترین روابط را برای نامناسب ترین برای مردان انتخاب می کند. یا از رابطه با جنس مخالف کاملاً خودداری می کند. اغلب او نیز یک مادر مجرد می شود ، زیرا از نظر ذهنی آماده این کار است ، و "کودک چیز اصلی است".

پسر دو حالت افراطی دارد. یا با مجموعه ای از داستانهای عاشقانه ترسناک ، همجنسگرا می شود. چون هیچ نمونه مردانه ای جلوی چشم من نبود. یا برعکس ، او به فردی بسیار شجاع تبدیل می شود ، مانند تخیلات مادر ، که بیش از حد به رنج زنان حساس است. او اغلب چنین حرفه ای را برای کمک به زنان انتخاب می کند. شما می توانید نه برای عشق ، بلکه برای سهولت زندگی برای یک زن خاص ، از روی ترحم برای او ازدواج کنید.

در همان زمان ، مرد نیز به طور پنهانی به دنبال دلیلی است که بار دیگر رنج ببرد. اما هنوز ، خواسته اصلی زندگی کمک به زنان به هر قیمتی است. و همه چیز خوب خواهد بود ، اما روابط فقط تا زمانی توسعه می یابد که چیزی برای کمک و از چیزی برای نجات وجود داشته باشد. و به محض این که سرانجام نجات داد ، بلافاصله یک "بدبخت" جدید پیدا می کند تا او را خوشحال کند. در عین حال ، خودش اصلاً به خوشبختی خودش فکر نمی کند. زندگی او اغلب مملو از ناامیدی است ، زیرا نجات یافتگان برای شکرگزاری عجله ای ندارند. و احساس می کند استفاده شده است ، اما همچنان روی همان چنگک قدم می گذارد.

یکی از ویژگی های مشترک کودکانی که بدون پدر یا با حداقل دخالت پدر بزرگ شده اند ، واکنش حاد و دردناک به چهره های کهن الگویی پدر در جامعه است - دولت ، کلیسا ، هر ساختاری که بر اساس سلسله مراتب سفت و سخت ساخته شده است ، برای مثال ، شرکتهای تجاری بزرگ ، زندان. آنها به شدت جذب این ساختارها می شوند ، آنها را به شدت مورد انتقاد قرار می دهند یا با آنها وارد مبارزه می شوند ، اما در همه اینها یک کینه ابتدایی کودکانه وجود دارد "وقتی در آن زمان به شدت به تو نیاز داشتم کجا بودی". با این حال ، در مورد تأثیر شخصیت پدر در انتشارات بعدی

توصیه شده: