چه کسی اینجا مسئول است چگونه یک زن قوی می تواند رابطه ایجاد کند

فهرست مطالب:

تصویری: چه کسی اینجا مسئول است چگونه یک زن قوی می تواند رابطه ایجاد کند

تصویری: چه کسی اینجا مسئول است چگونه یک زن قوی می تواند رابطه ایجاد کند
تصویری: چطور میشه از انتخاب درست برای ازدواج اطمینان داشت؟ با رابطه جنسی یا هم خانه شدن؟ 2024, آوریل
چه کسی اینجا مسئول است چگونه یک زن قوی می تواند رابطه ایجاد کند
چه کسی اینجا مسئول است چگونه یک زن قوی می تواند رابطه ایجاد کند
Anonim

من همیشه از جمله "زن قوی کسی است که می تواند همه کارها را خود ، موفق و مطمئن انجام دهد" شگفت زده می شوم. در واقع ، این را می توان در مورد هر فرد بالغی که از کودکی متوقف شده است و نقش قربانی را در یک رابطه بازی نمی کند ، گفت. اگرچه می دانم که دید تحریف شده از کجا ناشی می شود.

که مسئول اینجاست النا میتینا
که مسئول اینجاست النا میتینا

پیش از این ، ازدواج بر پایه اقتصادی قوی بنا شده بود: زنان کار نمی کردند و نمی توانستند بدون مردان زنده بمانند. اما امروز ما در مورد بقا صحبت نمی کنیم.

در بیشتر موارد ما از حقوق یکسانی برخورداریم ، اما در اصطلاح حرفه ای گاهی اوقات حتی استفاده بهتری از خود می کنیم.

زمان و شرایط تغییر کرده است ، اما در فرهنگ ما هنوز اعتقاد بر این است که یک زن یک کودک خردسال است ، یک فرد فداکار ضعیف و درمانده است. او منتظر "نجات دهنده ای" است که او را تغذیه و سرگرم کند.

اگرچه ، قبل از ایجاد یک رابطه جدی ، یک زن موظف است - اول از همه برای خود - به عنوان یک شخص ، حرفه ای کسب کرده و درآمد خود را شروع کند. این حمایت داخلی او خواهد بود ، تضمینی برای احترام به خود. بله ، و یک مرد بالغ خوشحال است که Thumbelina قربانی را در کنار خود نمی بیند ، بلکه شریکی قابل اعتماد است که می تواند به آن تکیه کند.

کلمه "قوی" با مفهوم "سخت ، ناشناخته" اشتباه گرفته شده است. اما این در مورد یک زن بالغ نیست ، اما در مورد یک دختر نوجوان است. یک مرد با چنین مردی ناراحت است.

رام کردن مردان

کلمه "قوی" گاهی اوقات با مفاهیم سرسخت ، مبارز ، سخت گیر ، اقتدارگرا اشتباه گرفته می شود. اما این نیز از معنای واقعی آن بسیار دور است ، زیرا این ویژگی ، حتی اگر یک دختر کوچک نباشد ، بلکه یک نوجوان است - فردی سرکش ، مهاجم و مخالف.

چنین افرادی که ظاهراً "قوی" هستند اغلب تنها می مانند و دلیل آن قابل درک است. در کنار آنها ، هر مردی ناراحت خواهد شد ، زیرا همیشه باید موقعیت پدری را که پرورش می دهد ، دعوا می کند ، می شکند و زمان و تلاش زیادی را برای آن صرف می کند ، انتخاب کنید. برای یک مرد ، این به معنی زندگی با ترس ابدی از کاهش ارزش است. او دائماً مورد حمله و آزمایش قدرت قرار می گیرد.

چه تصمیمی گرفتید؟ چقدر طول کشید؟ آیا به طور مثر اجرا شده است؟ اغلب می توانید بشنوید: "خوب ، او دوباره تردید می کند! چه مردی! من همه چیز را مدت ها پیش انجام می دادم!"

چنین رقابتی به چه معناست؟ فقط این است که بهترین همیشه یک نفر است و دو نفر در یک قلمرو مشترک به هیچ وجه نمی توانند زنده بمانند. به هیچ وجه توسط یکدیگر شناخته نشوند. این مدل هنوز از روابط بالغ فاصله دارد.

وقتی واقعاً نمی کشد

برخی از دختران اعتراض می کنند: "بله ، خوشحال می شوم که به شوهرم ابتکار عمل بدهم ، اما واقعاً نمی توانید به او اعتماد کنید!" و فراموش می کنند که زندگی با این انتخاب شخصی و احتمالاً ناخودآگاه آنهاست. من گاهی اوقات زوج ها را می بینم: او بالغ و موفق است ، حرفه ای دارد ، مسکن ، درآمد ، ارتباطات اجتماعی برقرار می شود. او بلاتکلیف است ، احتمالاً از نظر مالی وابسته است و به طور داخلی از خانواده والدین خود جدا نشده است. به طور طبیعی ، این س arال مطرح می شود: خانم ما در این "پسر" چه یافت؟

دلیل آن معمولاً یکی است - دختر مجبور شد زودتر بزرگسال شود. او به طرز ماهرانه ای با مشکلات کنار آمد و به یک دختر باهوش تبدیل شد ، اما در اعماق قلب او هنوز هم می خواهد دختری باشد که روی نوسان کم خورده بود ، از قلم ها کم تغذیه کرده بود ، شیرینی هایش کم بود. و سپس این مرد شیرخوار ظاهر می شود. او هنوز در چهل و نیم سالگی تحت پرستاری است و به نظر می رسد می تواند دوران کودکی فراموش شده را به زن ما بازگرداند - او اکنون در آن زندگی می کند!

در ابتدا ، در چنین اتحادی ، قهرمان ما چیزی را که دریافت نکرده است جبران می کند ، و اگرچه بار تنظیم زندگی مشترک بر دوش اوست ، او روی این امر چشم می بندد. اما پسر مدام مادرش را می طلبد و این نقشی پرهزینه است. بازده سرمایه گذاری ها متوقف می شود ، رابطه شروع به شکستن می کند. و به جای نجات آنها ، خوب است که یک زن از خودش مراقبت کند - آنچه را که در دوران کودکی زندگی نمی کرد ، با روان درمانگر و نه با هزینه شریک زندگی اش دوباره زنده کند.

دختر مجبور شد زودتر بزرگ شود
دختر مجبور شد زودتر بزرگ شود

آیا او باید قوی تر باشد؟

بسیاری از زنان موفق معتقدند که به فردی قاطع تر از خود نیاز دارند.اما اغلب این فقط یک نگرش است و هیچ تلاشی برای تطبیق رابطه در شکل سفت و سخت "زن پیرو است ، مرد رهبر است" وجود ندارد. زوجین با لهجه های متفاوت نیز منابع قدرتمندی دارند. ممکن است یک زن ویژگی های مردانه تری از خود نشان دهد ، اما اگر این در طبیعت او وجود دارد (در خانواده همه آمازون ها تا نسل هفتم وجود دارد) ، شما نباید سالها از زندگی خود را صرف روان درمانی کنید و سعی کنید خود را تغییر دهید. یک شریک منفعل تر ، چنین شریک فعالی را تکمیل می کند.

و او لزوما پسر مادر نخواهد بود. یک مرد ، به واسطه خلق و خوی یا تربیت ، به زن اجازه می دهد "رهبری" کند ، و آنچه مهم است ، این کار را آگاهانه انجام می دهد.

دو (مستقل) در یک قایق

اما فرض کنید یک زن قوی با مردی مانند او ملاقات می کند. چه اتفاقی می افتد؟ من فوراً می گویم: منظور من از این صفت "بالغ" است. کسانی که قادرند به طور مستقل انتخاب کنند و تصمیم بگیرند ، جایی برای سازگاری و جایی برای نشان دادن استحکام. ما در مورد کسانی که تقاضا می کنند صحبت نمی کنیم: "همه چیز همانطور که من گفتم" یا "من اینطور هستم و قرار نیست تغییر کنم" است. این در مورد چیز دیگری است - در مورد تحمیل اراده و رقابت مخرب در یک جفت. چنین رابطه ای مانند مبارزه بین دو نوجوان است ، اگرچه افراد زیادی در آن حضور دارند.

افراد واقعاً قوی و بالغ و اتحاد آنها نادر است. هنوز ، سناریوی اصلی خانواده در فضای پسا شوروی هنوز بسیار متفاوت است: دستکاری کنید ، زنده بمانید! در دوران اتحاد جماهیر شوروی ، همه به گونه ای تربیت شدند که مدیریت آنها آسان تر بود. اما افراد بالغ را نمی توان کنترل کرد. آنها خیلی خوب می دانند که چه می خواهند ، شما بیش از حد به آنها تحمیل نخواهید کرد و اتحاد آنها از این جهت متفاوت است که هیچ یک به دیگری وابسته نیست. برای مثال ، یک زن می تواند با اطمینان بگوید: "من برای زنده ماندن به این مرد نیاز ندارم ، او فقط برای من مهم است. من با او احساس خوبی دارم ، اما می دانم چگونه شاد و تنها باشم. این فکر که ما جدا می شویم ، غم انگیز است ، بله ، صدمه می زند ، اما پایان جهان نیست."

در اتحادیه قوی ها ، هیچ یک از شرکا به دیگری نیاز ندارد. یک زن می تواند بگوید: من با این مرد خوب هستم ، اما می توانم بدون او خوشحال باشم.

وقتی دو نفر از این دست ملاقات می کنند ، هرکدام احساسات و مقاصد خود را درک می کنند. او متوجه می شود که دیگری برای او چقدر ارزشمند است و آشکارا از آن مطلع می شود. به همین دلیل است که الگوهای "ابتدا تماس نگیرید" یا "شریک زندگی خود را نگه دارید" کار نمی کند - آنها بسیار ابتدایی و دستکاری کننده هستند.

در درگیری ها ، شرکای بالغ سعی نمی کنند حرف خود را اثبات کنند و باعث شوند طرف دیگر آن را بپذیرد. آنها ارزش نظرات همه را می دانند و برای یافتن راه حلی با هم همکاری می کنند ، اما در یک لحظه می توانند از هم جدا شوند و کاری را انجام دهند که همه فکر می کنند درست است. و حتی اگر کسی امتیاز دهد ، این امر بدون به خطر انداختن ارزش ها و تمامیت درونی او اتفاق می افتد.

مشارکت بالغ یک قرارداد بین دو بزرگسال است که از نظر جسمی ، اقتصادی و روانی از خانواده والدین خود جدا شده اند. آنها ، زن و مرد ، از نظر جنسی برای یکدیگر جذاب هستند ، به عنوان افراد جالب ، آنها چیزی برای اشتراک دارند. و مهمتر از همه ، آنها می توانند نقاط ضعف یک دوست را بپذیرند ، در نقاط آسیب دیده قرار نگیرند ، و مطابق ایده آل خود مطالبه نکنند. این پذیرش اصل اصلی است. قایق های عاشقانه زیادی با اعتقاد "تو باید مثل من باشی" تصادف می کنند. و او نباید. او یک شخصیت کامل است ، نیازی به بهبود ندارد ، نه بدتر و نه بهتر از شما. او متفاوت است - و این قدرت شماست.

توصیه شده: