2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
درباره شکایات !!! دستورالعمل استفاده!
یک ضرب المثل وجود دارد که می گوید: "آنها آب را به افراد آزرده حمل می کنند!" به هیچ وجه … به هیچ وجه ، و نه همیشه! بیایید سعی کنیم آن را بفهمیم و بفهمیم چه کسی روی چه کسی است و چه چیزی حمل می کند!
شکایات موضوعی بسیار لغزنده است ، بسیار ، چند وجهی و بحث انگیز!
البته کینه ها از دوران کودکی نشأت می گیرند ، بنابراین می توان گفت پایه و اساس همه نارضایتی های بعدی شماست! و به طور کلی ، شکل گیری اینکه چقدر لمس و لمس می کنید ، یعنی چگونه آزرده می شوید و چرا (این نیز مهم است)!
و شایع ترین جرم ، جرم کل زندگی برای بسیاری ، جرم علیه والدین آنها است. این دقیقاً همان سیب زمینی پوسیده و جوانه زده است (مثالی در مورد جرایم) که درک شما را از خود ، جامعه و جهان به طور کلی مسموم و مخدوش می کند!
هنگامی که من راه خود را در روانشناسی آغاز کردم ، یک مسیر حرفه ای ، با خودم شروع به کار کردم ، با شکایاتم. و تعداد بیشماری از آنها وجود داشت!
چندین سال کار شدید روی خودم طول کشید تا بتوانم خودم را رها کنم ، رها شوم و تمام مزارع سیب زمینی ام را پاک کنم!
من واقعاً رابطه ای دردناک با مادرم داشتم ، هرگز پدرم را ندیدم ، اما مادربزرگم به طور کلی سرگرم کننده مرا بزرگ کرد!
اما من فهمیدم که این گلایه ها و ادعاها لنگر اصلی من هستند و خلاص شدن از شر آن به نفع من است! و من این کار را کردم … مطلقا … کاملا … و برگشت ناپذیر!
من تعداد زیادی از تکنیک های روان درمانی مختلف را امتحان کردم ، و نه تنها ، برخی از تکنیک ها من را حتی بیشتر عمیق کردند ، و برخی تأثیر گچ بر روی زخم پوسیده ، به طور کلی ، به روش های مختلف!
من چیکار کردم؟ من سعی کردم متخلفان را به هر طریق و روش ممکن (و تعداد آنها زیاد) ببخشم ، ببخشم! و این قابل فهم ترین و در دسترس ترین ابزار برای رسیدگی به شکایات است! اما ، به عنوان یک قاعده ، بخشش من برای مدت طولانی کافی نبود و به تدریج همه چیز به حالت عادی بازگشت!
فکر می کنم این برای بسیاری آشنا است!
زیرا بخشیدن همیشه رها کردن نیست ، همیشه رهایی از کینه نیست.
بخشش:
- اولا تأیید و غوطه ور شدن بیشتر در این واقعیت که من آزرده شده ام ، من یک قربانی هستم ، من رنج کشیده ام ، من بسیار فقیر و ناراضی هستم ، بی دفاع ، من خوب هستم ، و او … کسی که به من توهین کرد بد است ، بد ، گناهکار … و غیره.
- و ثانیاً ، احساس برتری نسبت به کسانی که شما آنها را می بخشید ایجاد می کند! شما ارزیابی می کنید ، قضاوت می کنید و بر اساس نتایج ، حکمی صادر می کنید: "نمی توان برای اجرا عفو کرد." تو کی هستی که قضاوت می کنی؟
و در اینجا ، شاید لازم باشد توضیح دهیم که جرم ، در همه جلالش ، به اصطلاح چیست!
- اول از همه ، رنجش پرخاشگری سرکوب شده است ، پرخاشگری که به درون خود هدایت می شود!
هنگامی که فرصتی برای نشان دادن خشم نارضایتی به صورت آشکار (به عنوان مثال ، در دوران کودکی) وجود ندارد ، این احساسات سرکوب می شوند ، اما ناپدید نمی شوند ، بلکه به شکل نارضایتی هایی تجمع یافته ، پوسیده و جوانه می زنند! از این رو روان تقلبی!
یعنی همه این نارضایتی ، همه تجاوزها و احتمالاً نفرت در خارج ظاهر نمی شود ، بلکه به سمت درون هدایت می شود و شما را نابود می کند … و می تواند بسیار دردناک باشد. در اینجا انواع مکانیسم های حفاظتی بقا (سازگاری) ظاهر می شود ، درد و آسیب پذیری باورنکردنی می تواند زیر زره بی حسی پنهان شود!
آیا می توانید تصور کنید که این احساس ، احساس کینه ، چقدر مخرب است!
- ثانیا ، توهین وسیله دستکاری است! چنین وسیله ای برای رسیدن به رفتار مورد نظر دیگران! بله بله دقیقا!
ما دیدیم بچه ها چقدر ناز لب می بندند ، ناراحت می شوند ، والدین لمس می شوند و برای فرزندشان آماده هر چیزی هستند! ما یاد می گیریم که ابتدا با والدین خود دستکاری کنیم و سپس این مدل رفتار (مانند مورد اول) وارد زندگی بزرگسالان ما می شود! ما چیزی را دوست نداریم ، آزرده خاطر می شویم ، والدین سعی می کنند ما را راضی کنند و ما به خواسته خود می رسیم!
یعنی در نگاه اول ، اینها نارضایتی های کاملاً متفاوتی هستند ، در حالت اول درماندگی و تجاوز سرکوب شده است ، در حالت دوم دستیابی به خواسته شما دستکاری است!
- ثالثاً ، این انتظارات شما ، انتظارات احتمالی متورم ، نیازهای شما ، موقعیتی است که همه به من مدیون هستند. والدین ، شوهر ، فرزندان ، البته باید محیط را نیز به طور کلی و غیره رعایت کنند. بدهکاران زیادی وجود دارد و فقط زمینه ای بی پایان برای شکایت وجود دارد…. زیرا همه افراد این لیست ، به دلایلی (برای شما نامفهوم) ، فکر نمی کنند که به شما بدهکار هستند ، همه نیازها و انتظارات شما را برآورده نمی کنند. و بنابراین در واقع … مراقب باشید … من تمام مغز را بیرون می آورم … من برای همه مریض می شوم … من ناراحتم !!!
این نقض ارتباطات و تغییر مسئولیت مطلق است!
- بله ، یکی دیگر از جنبه های رنجش مسئولیت است! البته ، نه مسئولیت ، بلکه بی مسئولیتی! به نظر می رسد ، چه چیزی رایج است؟ اما اگر دقیق نگاه کنید ، …
موقعیت خاصی را تصور کنید ، و من ناراحت شدم! من نمی توانم کاری در مورد آن انجام دهم ، من عموماً یک قربانی هستم (به زبان روانشناسی) ، و در این شرایط ، هیچ چیز به من وابسته نیست (به نظر من) ، یعنی این تقصیر من نیست (جایی که یک جرم ، به طور خودکار یک خطا وجود دارد) ، کسی (کسی که مرا آزرده) مقصر است ، به ترتیب ، مقصر او و مسئولیت او است ، برای آنچه اتفاق افتاده ، برای آنچه برای من اتفاق می افتد ، برای همه رنج ها و احتمالاً شکست های من در آینده!
اتصال دارید؟ چه کسی فکر می کند که والدین شما ، به عنوان مثال ، مقصر هستند که چیزی در زندگی شما خوب پیش نمی رود ، یا شما به درستی تربیت نشده اید یا اشتباه دوست ندارید ، یا نمی توانید به درستی دوست داشته باشید و آموزش ببینید؟
من خودم مدتها اینطور فکر می کردم … دوست نداشتم ، کم حجم بودم ، توسعه نیافته بودم … اما اکنون شما بزرگ (یا بزرگ) هستید ، می توانید به عنوان مثال با والدین خود به گونه ای دیگر به وضعیت نگاه کنید! و من در مورد بخشش نیستم ، در مورد درک هستم … آگاهی ، همانطور که اکنون مد شده است.
چرا مادرم با پدرم کار نمی کرد ، چرا هرگز نمی خواست در مورد او صحبت کند ، چرا سرنوشت او درست نشد ، چرا نمی خواست به طور کلی زندگی کند و با تربیت من سر و کار داشته باشد ، چرا به من احتیاج نداشت ؟ سعی کنید وضعیت را نه از نظر یک کودک آزرده نگاه کنید (البته این غم انگیز است) ، و نه از نظر یک مصرف کننده و یک خودخواه که همه به آنها مدیون هستند ، بلکه فقط به صورت کاملا انسانی!
و چه کسی او را دوست داشت ، و چه رابطه ای بین مادربزرگ و پدربزرگ وجود داشت ، و او فرزند مطلوبی بود ، یا شاید او می خواست ، اما نمی دانست چگونه ، یا شاید او خیلی جوان و ترسیده بود ، و کسی نبود که به او بگوید و آموزش دهید ، شاید او به گوشه ای رانده شده باشد ، شاید او حتی قربانی بزرگتری از شما باشد؟
چگونه می توانید قضاوت کنید؟ به هر حال ، شما نمی توانید همه چیز را بدانید و در این شرایط عینی باشید. هرکسی ضربه روحی خاص خود را دارد و انتقال آن به فرزندان یا جدا شدن از آنها انتخاب شما است ، این در صلاحیت شما و در توان شماست!
بنابراین دوستان من ، خود را از نارضایتی رها کنید ، آنها زندگی هر شخصی را مسموم می کنند! نارضایتی های دوران کودکی را کنار بگذارید ، وقت آن رسیده است ، در تاریخ خود تجدید نظر کنید ، نگرش خود را نسبت به آن بازنویسی کنید!
عادت خود را برای آزرده خاطر شدن درک کنید ، فقط آنچه را که معمولاً به خاطر آن آزرده می شوید ، دنبال کنید:
- شما چیزی را سرکوب می کنید ، از ابراز نارضایتی می ترسید ، اما دیگر کودک نیستید ، زمان آن فرا رسیده است که بیاموزید نظر خود را بیان کنید و از حقوق خود دفاع کنید ، و خود را از درون تخریب نکنید! شروع به پاسخ دادن ، مقابله به مثل ، دفاع کنید! با خود و اطرافیان خود صادق باشید و من به شما اطمینان می دهم که زندگی راحت تر می شود ، آزادتر نفس می کشید ، کمتر بیمار می شوید و روحیه شما بهتر می شود! امتحان کن!
- اگر به منظور دستکاری آزرده خاطر شده اید! یاد بگیرید که چگونه مذاکره کنید ، مسائل را حل کنید و از طریق اقدامات باز به آنچه می خواهید برسید! و تعداد زیادی از آنها وجود دارد! بزرگ شو!
- و البته مسئولیت ، در هر شرایطی مسئولیت با هر دو کشور است ، شما یک شرکت کننده تمام عیار در آن هستید و مسئولیت شما درست و خوب است ، در حقیقت ، همیشه اینطور نیست. متأسفانه ، ما نمی دانیم چگونه به موضوعات به طور عینی نگاه کنیم ، این همیشه یک دیدگاه ذهنی است ، اما سازش هایی وجود دارد ، به همان شیوه ای که شما انتخاب می کنید.
هیچ موقعیت ناامیدی وجود ندارد ، فقط گاهی اوقات شما شخصاً ممکن است این راه را دوست نداشته باشید ، و این قبلاً مسئولیت شما و انتخاب شما است! شما دیگر کودک نیستید و مسئولیت زندگی خود را ، برای آنچه در آن اتفاق می افتد ، مهم است! بدهکاران را رها کنید ، بالاخره آزادانه نفس بکشید !!! به هر حال مسئولیت آزادی است!
اما این یک داستان دیگر است.
امیدوارم در مورد درک کینه توزی روشن کرده باشم!
و این مقاله به شما کمک می کند تا دریابید که چرا آزرده خاطر شده اید ، و چه چیزی از آن به دست می آورید ، بفهمید که آیا می خواهید به ارتکاب جرایم ادامه دهید ، آیا آزرده خاطر شده اید و این عادات (برنامه ها) را به فرزندان خود منتقل می کنید یا شروع به ایجاد یک عادت جدید ، زندگی می کنید. یک زندگی آزاد ، زندگی خود شما ، بدون توهین و اتهام زندگی کنید!
و همانطور که فکر می کنم: "همه از آن توست"!
توصیه شده:
بحث و جدل. دستورالعمل استفاده
"حقیقت را باید مودبانه ، مانند یک پالتو ، خدمت کرد و مانند یک پارچه مرطوب به صورت خود نیاندازد." مارک تواین - عزیزم ، بیا جبران کنیم. - بیا آرایش کنیم؟! بله ، ما هنوز باید قسم بخوریم و قسم بخوریم تا بتوانیم جبران کنیم! به نقل از زندگی هرکس هرگز نزاع نکرده است ، بلند شود یا اجازه دهد اولین کسی باشد که با توجه به روحیه خود سنگی به طرف من پرتاب می کند.
چگونه می توان تصمیم گرفت؟ دستورالعمل استفاده
نیکولو ماکیاولی: ترجیح می دهم پشیمان شوم تو چه کار کردی بیش از کاری که وقت نکردم انجام دهم! "
توهین های توهین آمیز
"سنکا" فیلسوف رومی کمی بیش از دو هزار سال پیش گفت: "طبیعت طوری تنظیم شده است که توهین بیشتر از کارهای خوب به یاد می آید. خوبی فراموش می شود و توهین ها سرسختانه در حافظه نگهداری می شوند." و هیچ چیز تغییر نکرده است! در مورد کسی ، اما برای من ، یک جرم مانند لکه جوهر روی یک سفره سفید برفی است:
اشک زنان: دستورالعمل استفاده (برای مردان)
اشک زنان: دستورالعمل استفاده (مردانه) ما نمی توانیم شخص دیگری را درک کنیم اگر ما ایده دیگری بودن او را نپذیریم ما ، زن و مرد ، متفاوت هستیم. این یک بدیهیات است. با وجود تلاش مستمر صد سال گذشته برای اثبات عکس. درعین حال ، اغلب ایده برابری را دنبال می کنند ، عذرخواهان آن ایده تفاوت را نادیده می گیرند.
"استرس: دستورالعمل استفاده" انواع استرس
هرگونه استرس ناشی از برخی محرک ها (عوامل استرس زا) است. بسته به عوامل استرس زا ، انواع فیزیولوژیکی و روانی - روانی استرس ها از یکدیگر متمایز می شوند. استرس نیز به eustress و distress تقسیم می شود. Eustress به ما کمک می کند تا توانایی های خود را برای حل کار فعلی بسیج کنیم.