2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
یک روز زندگی من تغییر کرد. چگونه ، با تمام سرعت ، به دیوار برخورد کردم و ناگهان به وضوح متوجه شدم - نمی خواهم آن را مشت کنم. می توان؟ بله اما…. چرا؟ آنچه پشت آن است: کار معمول ، برنامه معمول و معمول کار. همه چیز مثل بقیه است: خانه-کار-تعطیلات و در یک حلقه. همه چنین معمول غیر منتظره ای "نه" است که اعتراضات را تحمل نمی کند. من کی هستم؟ چه کاری می توانم بهتر انجام دهم؟ نقطه قوت من کجا و نقطه ضعف من کجاست؟ چکار باید بکنم ، چگونه خود را بشناسم ، کجا را پیدا کنم و بسیاری از س questionsالات دیگر.
من به وضوح نزدیک به 40 سالگی خود را دیدم و فهمیدم که این فقط یک بحران شناخته شده میانسالی است. معلوم شد که برای من نجات دهنده است.
فیزیوگرافی ، حتی در آن صورت ناخودآگاه ، مدت زیادی است که از آن استفاده می کنم. تا آنجا که به خاطر دارم ، دوستانم عکسهای جوانان خود را در دست داشتند و می پرسیدند: به من بگو ، در مورد او چه می گویی ، چه شخصی است؟ من توصیف نسبتاً روان از شخص ارائه کردم. در عین حال ، من هرگز بر این واقعیت متمرکز نبودم که همیشه حق با من بود … من این را از قبل می دانستم … اما همه چیز در یک لحظه تغییر کرد ، هنگامی که عذاب خود را در فکر کردن در مورد این که من هستم ، چه کاری باید انجام دهم ، تغییر کرد. زندگی ، س questionsالات من از دوستان "به من نگاه کن ، تو مرا می شناسی ، فکر می کنی چه کاری می توانم در اوج انجام دهم ، بدون نیاز به انتظار در ساعت 18 و بدون انتظار آخر هفته" من فقط در آینه به خودم نگاه کردم. برای اولین بار! با دقت! چکیده … نگاه دیگری بود و من متفاوت. نه آن کسی که به آن عادت دارم و نه آن کسی که فکر می کردم بقیه او را می بینند. یکی دیگر. من هنوز آن را "چشم انداز دیگر" می نامم … با این دیدگاه دیگر است که به مشتریان یا عکس ها برای تجزیه و تحلیل نگاه می کنم ، اما معمولی - به دوستان و گفتگوکنندگان.
آینه به گونه ای به من نشان داد که نمی توانم کلماتی برای توصیف آن پیدا کنم … ویژگی درک جهان و اتصال آن به مطالب من … در اینجا خط تغییر سرنوشت وجود دارد - به طور تند به طرف … در اینجا این است که چگونه می توانم در شرایط جدید برایم رفتار کنم و چگونه به زندگی روزمره عادت کرده ام … جاه طلبی های من بیشتر با مسائل اجتماعی ارتباط دارد تا با مسائل شخصی ، و در زندگی شخصی من ، اگرچه دشوار است ، اما چقدر محدودیت های اجتماعی دارم … بله ، چیزی باید تغییر کند … وای ، معلوم می شود ، چقدر در چهره من …
سپس ساده بود: کاغذ و قلم ، نقاط قوت و ضعف ، از طرف دیگر: آنچه می خواهم و آنچه نمی خواهم ، آنچه در حال حاضر در محل کارم انجام می دهم و چگونه زندگی می کنم و می نویسم … بنویسید … بنویسید …
وقتی شهامت خواندن مطالبی را که نوشتم پیدا کردم ، متوجه شدم که گم شده ام. کاملا. تقریباً همه کارهایی که قبلاً انجام دادم مال من نبود. آیا واقعاً فکر می کنید که از آن روز به بعد زندگی من بالا رفته است؟ افسوس او پایین رفت ، زیرا من برای بالا آمدن به قدرت نیاز داشتم. من یک پیش پا افتاده خواهم نوشت ، اما اکثر آن را درک خواهند کرد: تنها پس از رسیدن به قله و فشار آوردن ، آنچه را که برای آن تلاش می کردم به دست آوردم.
حدس می زنم حق دارم نصیحت کنم. همانطور که شما حق دارید به آنها گوش ندهید)
1. وقتی به توانایی های خود اطمینان دارید از تغییر نترسید.
2. اگر شما شایسته کارهای بزرگ و دائمی (منظور من حقوق و درآمد) است ، از تسلیم کردن کارهای کوچک و معمولی نترسید.
3. اگر بازنده نشده اید نمی توانید خود را بیابید.
4. نگاه کردن به خود در آینه نه تنها برای آرایش لب ها ضروری است.
5- اگر در تمام طول زندگی کاری متفاوت از آنچه واقعاً از آن لذت می برید ، انجام دهید ، بحران میانسالی می تواند فاجعه بار باشد.
6. شناخت نقاط قوت و ضعف خود برای خود ضروری است.
7. اگر می خواهید کار جدیدی انجام دهید - کار قدیمی را متوقف کنید.
8. از ترس از دست دادن هر چیزی دست بکشید - فقط چیزها و افراد کم ارزش به راحتی از دست می روند.
9. اگر در این صفحه مشترک هستید ، زندگی شما قبلاً تا حدودی متفاوت شده است.
10. اگر این پست را می خوانید ، آماده حرکت به جلو هستید.
توصیه شده:
پرتره روانشناختی مشتری "زن خانه دار در بحران میانسالی"
زن ، 40-50 ساله. کودکان - بزرگسالان ، نوجوانان. همسر یک تاجر و مدیر موفق است. وابستگی مالی به شوهر ، زن خانه دار (یا بهتر بگویم معشوقه خانه) ، مادر. شرح مختصری از. چه و چگونه زندگی می کند همه زندگی در اطراف شوهر است ، ارزش اصلی خانواده است.
بحران میانسالی در زنان
بحران میانسالی در زنان به روشی ساده ، در مورد یک مطالعه علمی. این مقاله اصلاً برای کسانی نیست که معتقدند بحرانی ندارند و آن را نداشته اند ، بنابراین سالم هستند! و به طور کلی - همه اینها اختراع روانشناسان حریص است. ما برای این افراد خوشحالیم ، مشت ها و انگشتان خود را با صلیب نگه می داریم.
بحران میانسالی: شورش دهه 40
خوشبختی کجاست؟ بعد چه باید کرد و مهمتر از همه: چرا؟ یک فرد بالغ ، یک فرد موفق در اوایل زندگی ، کاملاً موفق ، به نظر دیگران ، ناگهان بدون دلیل دچار افسردگی می شود ، یا شغلی معتبر را رها می کند ، یا از یک خانواده مرفه خارج می شود ، یا ناگهان جهت فعالیت خود را تغییر می دهد و غیره.
بحران میانسالی بحران میانسالی در مردان
بحران میانسالی عدم آمادگی موقت آگاهی فرد برای تعیین اهداف و اهداف جدید در زندگی پس از رسیدن به حدود چهل و چهل و پنج سالگی است ، زمانی که مجموعه اصلی وظایف بیولوژیکی و اجتماعی یا با موفقیت انجام شده است یا بدیهی است که قطعاً برآورده نخواهد شد.
یک روز شما یا بحران میانسالی
این متن شامل توصیه های روانی و روش های مبارزه نیست. فقط افکارم را اینجا می گذارم. هرکسی که به اندازه کافی روی زمین زندگی کند به میانسالی می رسد. با این وجود ، وقتی نوبت ما می رسد شگفت زده می شویم: "و من ، پس برای چه؟". من چه گناهی با این دنیا کردم؟ او تلاش کرد ، کشید ، کار کرد ، بچه ها را بزرگ کرد ، بزرگ کرد.