2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2024-01-12 20:57
با شنیدن سال نو بت پرست سلتیک - سه شب سماحین ، کریسمس مسیحی ، روز قدیسین کاتولیک ، عید کریسمس بین کریسمس و عیسی ، هالووین ، جشنواره روح زرتشتیان Hamaspatmaydiyem ، جشنواره هندوهای چراغهای دیوالی ، روز مردگان مکزیک …
اجداد ما ، اسلاوها ، نیز در افسانه های خود این زمان تاریک و گذار به نور را ثبت کرده اند.
جشن موکوس - الهه قبیله در 25 اکتبر جشن گرفته شد. در این روز ، یک رقص دور با دو حلقه اجرا شد ، حلقه بیرونی آن در جهت عقربه های ساعت پیچ خورد - برای زندگی ، یک مارپیچ بالا می رود. و دیگری در خلاف جهت عقربه های ساعت پیچ خورده است - تا مرگ ، رقص / گرداب جادوگران ، که به اعماق کشیده می شود.
برگرفته از کتاب M. Woodman Passion for Excellence. درک یونگی از اعتیاد "
طبق سنت اسلاوی شب 31 اکتبر تا 1 نوامبر شب ولس نامیده می شود ، که در طی آن دروازه های ناوی به روی اولین خروس ها در یاو باز است. در این شب ، مرز بین جهان ها از بین می رود و ارواح اجداد به فرزندان خود باز می گردند. بافت زمان به هم دوخته شده و گذشته به زمان حال وصل شده است.
تاریک ترین زمان سال برای همه مردم و در همه زمان ها یک آزمایش است و بنابراین یک قانون تغییر ناپذیر وجود دارد - در این شب ها نباید تنها باشید. اگر در جشن های دسته جمعی شرکت نمی کنید ، باید بمانید ، حداقل در محاصره خانواده خود باشید. نکته اصلی این است که در این زمان کسی در کنار شما زنده است.
مرز بین جهان ها نفوذ پذیر می شود ، اما زنده ها باید با زنده ها و مردگان با مردگان باقی بمانند. این دوگانگی و تقابل کلیدی مرگ و زندگی است که همه دیگران از آن متولد می شوند ، از جمله تقابل منزجر کننده و زیبا ، ترسناک و شاد ، بیماری و سلامتی.
تعطیلات تعطیلات است ، اما ارواح شیطانی ، ارواح شیطانی ، شیاطین ، شیاطین ، جن ها … آنها دائماً روی زمین قدم می زنند ، به خانه افراد نقل مکان می کنند ، از ناخودآگاه می کوبند ، در رویا می آیند و در حالتهای هوشیاری متوسط ظاهر می شوند.
خشونت و ضربه نیروهای شر را بیدار می کند و مردم به شامیان ، کشیشان ، روانپزشکان و روانشناسان مراجعه می کنند تا آنها را به دام خود بیاندازند. به ویژه آسیب های دوران کودکی منجر به وسواس و سرقت روح توسط نمایندگان جهان دیگر می شود. آنها با روشهای خاص خود توسط متخصصانی تعیین می شوند که توسط گروه قبیله ای ، کلیسا یا جامعه حرفه ای تعیین شده اند.
روانشناسان پارادایم عمیق نظرات زیر را دارند:
… چیزی به نام شیطان وحشتناک وجود ندارد ، اما حداقل یک واقعیت روانی وجود دارد که شما ممکن است آن را شیطان بنامید. شما نباید به دنبال آن باشید ، بهتر است آن را بسازید و سریع ، تا زمانی که در روان شما حل شود (C. G. Jung).
آنها از صلیب ، بخور یا نماز استفاده نمی کنند و هالوپریدول ، آمینانینین یا ECT را برای خنثی کردن نیروهای اهریمنی تجویز نمی کنند. روانشناسان با شیاطین کمتر ، خودخواهی نسبتاً قوی مشتریان خود و اشکال کمتری از تصرف برخورد می کنند. آنها می توانند مشتری را به گردش در جنگل های داخلی و آشنایی با ساکنان آن دعوت کنند. برای یک روانشناس ، هر مهمانی از آنجا مهم است ، زیرا او تصادفی نیست و دیگر نمی خواهد پنهان شود. لازم است با او روابط شخصی برقرار کرده و پس از آمادگی برای ملاقات از وی دعوت به همکاری کنید. اما مهم نیست که مشتری چقدر قوی می شود ، دغدغه اصلی روانشناس تقویت I او است و نه دیوها یا خدایان. ما هنوز باید در این دنیا زندگی کنیم.
از کجا می توانید شروع کنید؟ به عنوان مثال ، من اغلب نمودارهایی مانند این را نشان می دهم:
به نظر می رسد همه چیز ساده است ، از ساعت پنج و نیم جهت عقربه های ساعت حرکت کنید تا شادی را ملاقات کنید ، اما سپس متوجه می شوید که دسته ای از شیاطین از ناخودآگاه شما شروع به فریاد و تشنج می کنند.
من هستم و به نظر می رسد این اولین واقعیت مسلم است. اما نه همیشه و به هیچ وجه. برای صحبت به زبان اول شخص و بیان خود ، شما نه تنها باید بر گفتار مسلط باشید ، بلکه باید به وضوح از من نیز آگاهی داشته باشید.آیا مطمئن هستید که به خود در آینه نگاه می کنید ، خود را در آنجا می بینید ، نه سایه پدر ، مادر ، مادربزرگ یا پدربزرگ ، برادر یا خواهر خود را که سالها پیش مرده است؟
برای خواستن چیزی ، پر شدن از خواسته و بیان آن ، به نیروهایی قوی تر از قدرت شیاطین محافظان و روح نگهبانان زندان داخلی خود نیاز دارید.
برای انتخاب چیزی ، شما نیاز به تجربه تمایز بین عشق و خشونت خود و دیگری ، مضر و مفید ، دارید. شما باید بتوانید به نفع خود انتخاب کنید و برای هیچ یک از شیاطین وسوسه کننده کار نکنید.
تصمیم گیری مستلزم قاطعیت و شهامت است. یا حداقل ناامیدی به سرعت به سراغ ارواح شیطانی بروید که شما را مطیع و ترسناک می کنند.
و برای انجام کار خود ، به مهارت نیاز دارید و در اینجا آموزش های سلامتی برای خنثی کردن شیاطین که وسواس زیر بازو زمزمه می کنند ، سوراخ هایی را در مقابل شما حفر می کنند و در چشمان شما تف می کنند.
من با رضایت نتیجه گرفتم ، آرامش داشتم ، در جمع شیاطین پرخوری و مستی جشن گرفتم ، و صبح شیاطین پوچ شما را بیدار می کنند - "سریع بلند شوید ، زمان جمع آوری افتخارات و تبریک است". یا خود دیو مرگ ظاهر می شود - "خوب ، مرد ، شما قبلاً همه چیز را داشتید ، اکنون مردن ترسناک نیست." و آنها بدون تشییع جنازه می میرند ، هنوز راه می روند ، اما دیگر با روح مرده کاملاً زنده نیستند.
تنها کاری که می توانیم انجام دهیم این است که از وجود شیاطین آگاه باشیم. نویسندگان کتاب نباشید ، با شیطان شناسی از نظر کتابهای بزرگ و کوچک آشنا باشید. و قبل از هر چیز بدانید شیاطین شما که با آنها به رختخواب می روید ، آنها را در خواب می بینید و با آنها بیدار می شوید تا روز را تا شب بعد بگذرانید.
به ویژه مهم است که در مورد آنها در روز انقلاب زمستانی ، هنگامی که صبح دیر می شود و زود در خیابان تاریک می شود ، به یاد داشته باشید.
توصیه شده:
در مورد عمق
کشورهایی به عمق اقیانوس وجود دارد. ما فقط 7 درصد از اقیانوس را چشیده ایم ، می دانید؟ یا اینطور کسی از عمق ناخودآگاه خود می ترسد. من از اقیانوس می ترسم هر دو حق دارند. ما نمی دانیم چه اتفاقی در آنجا می افتد ، چه چیزی در آنجا ذخیره می شود و چه چیزی پنهان است و منتظر است تا لحظه مناسب به سطح برسد.
داستان روانشناسی - "ملاقات با فرشته" - فصل 3
سومین پدیده نهایی درباره مقاصد و ماهیت عشق. این بار ، فرشته در نوبت زندگی بزرگسالان به دیدار قهرمان رفت. و دوباره دیدار مقدس مربی همزمان با دوره دشوار شاگردی بود که او نگه داشت … مرد جوان در حال جدایی با دختر مورد علاقه اش بود که به طور قاطع آن پسر را ترک کرد … عشقی که قهرمان ما احساس می کرد مانند یک زارنیتسا لذت بخش بود ، مانند یک صاعقه درخشان در فضای آسمانی قلب می درخشید و با رنگهای ظریف و زیبا به آنجا سرازیر می شد.
داستان روانشناسی - "ملاقات با فرشته" - فصل 2
جلسه دوم. در مورد آزمایشات زمان گذشت. قهرمان کوچک ما کمی رشد کرده است. او بسیار تلاش کرد تا با جهان مهربان ترین روابط را برقرار کند ، جایی که تقریباً از بدو تولد در آن دوران سختی داشت. (ما به یاد داریم که پسر والدین خود را زود از دست داد و در یتیم خانه پرورش یافت.
داستان روانشناسی - "ملاقات با فرشته" - فصل 1
اولین گفتگو در مورد یک رویا روزی روزگاری بچه ای بود. بچه ای فوق العاده ، مهربان ، اما بسیار تنها. بر اساس داستانها ، والدین او بسیار دور از آن مکانها ، کاملاً در سرزمینهای دیگر ، یا بهتر بگویم ، در بهشت ، با خدا بودند. و کودک از سنین پایین در یتیم خانه بود … او به شدت دلتنگ پدر و مادرش بود و اغلب از آنها ناراحت می شد … اما نوزاد ، مانند بقیه بچه های جهان ، فرشته نگهبان خود را داشت … بله ، بله ، حامی آسمانی از مکان های خدا … او نزدیک بند خود بود و تمام تلاش خود را برای
روانشناسی عمق
روانشناسی عمق ، به عنوان آموزه ای درباره ناخودآگاه ، در دو لایه مستقل تحقیق وجود داشت: 1. لایه ناخودآگاه شخص فروید سرکوب شده 2. ناخودآگاه جمعی یونگ 3. سومین جهت تحقیق به دو مورد اول در سال 1937 پیوست. این رشته عمیق-روانی است که L. Sondi آن را نامید.