افسردگی زمینه ای یک وضعیت 70 Of از مردم است

فهرست مطالب:

تصویری: افسردگی زمینه ای یک وضعیت 70 Of از مردم است

تصویری: افسردگی زمینه ای یک وضعیت 70 Of از مردم است
تصویری: ۹ علامت افسردگی حاد 2024, ممکن است
افسردگی زمینه ای یک وضعیت 70 Of از مردم است
افسردگی زمینه ای یک وضعیت 70 Of از مردم است
Anonim

"دانشمندان انگلیسی" به تازگی یک مطالعه جامعه شناسی انجام داده اند که نشان می دهد حدود 70 درصد از جمعیت شهرهای بزرگ در حالت افسردگی نهفته پس زمینه زندگی می کنند

به احتمال زیاد ، این رقم کمی بیش از حد برآورد شده است ، اما می توان جامعه شناسان را باور کرد که تعداد افرادی که در مالیخولیا ، بلوز و طحال واقع شده اند واقعاً زیاد است.

افرادی که از افسردگی پیش زمینه ای رنج می برند ممکن است به طور دوره ای احساس نشاط یا حتی شادی را تجربه کنند ، اما اینها فقط طغیان های احساسی موقت هستند ، علاوه بر این ، بیشتر اوقات در اثر یک جلسه تصادفی یا یک رویداد غیر منتظره ایجاد می شوند. در عین حال ، "حالت پس زمینه" معمولی آنها را می توان افسردگی نامید: آنها دائماً با روحیه بد بیدار می شوند ، بدون شادی غذا می خورند و دوش می گیرند ، و سپس در حالت مالیخولیا به سر کار می روند …

راه دیگر فرار از بلوز این است که سعی کنید برخی از "تعطیلات تند" را به زندگی روزمره ناخوشایند اضافه کنید. بیشتر اوقات ، این تعطیلات با مصرف الکل همراه است ، اعم از تجمعات روز جمعه یا بازدید خودجوش از باشگاه ها. مشکل این است که به تدریج همه این "تعطیلات" به مجموعه ای از آیین های روزمره تبدیل می شوند و به نظر می رسد با زمینه کلی افسردگی خلق و خوی فرد ادغام می شوند.

وجود افسردگی زمینه ای در یک فرد به ویژه قابل توجه است اگر همه راههای معمول را برای برطرف کردن مصنوعی خود در روحیه شاد یا فعال از براکت خارج کنیم. در زیر ما این تکنیک های خود سازماندهی یک فرد افسرده را شرح می دهیم.

حالت خلسه کار

کار گاهی اوقات از زندگی روزمره یکنواخت و مالیخولیای مرتبط با آن منحرف می شود و احساسات مثبت و شدید منفی را به همراه دارد. حتی استرس روانی ، درگیری یا ترس از شکست می تواند حداقل به طور موقت فرد را از افسردگی خارج کند. داشتن شغل منجر به تماس اجباری با افراد دیگر می شود و هرگونه ارتباط ، حتی خیلی خوشایند ، به نوعی روح ما را برانگیخته می کند.

نوعی "خلسه حرفه ای" ، هنگامی که فرد وارد حالت تغییر هوشیاری خاصی می شود و به طور خودکار کارهای معمول خود را انجام می دهد ، نجات بزرگی برای افرادی است که لذت زندگی را از دست می دهند. یک فرد می تواند با کار مکانیکی کسل کننده و برخی فعالیتهای کاملاً فکری در حالت خلسه قرار گیرد - مهم است که این فرد آشنا باشد و نیازی به بازتاب زیاد نداشته باشد.

کمبود کار می تواند تأثیر منفی بر رفاه افراد داشته باشد. بنابراین بسیاری از مردم در وجود خود به اصطلاح "افسردگی سال نو" توجه می کنند ، که معمولاً در تعطیلات طولانی سال نو فرو می روند. "خلق و خوی شب سال نو" که توسط تبلیغات وعده داده شده است به نحوی انجام نمی شود ، شب سال نو هموار به مجموعه ای از مست های کسل کننده و خماری دردناک منتقل می شود.

به طور گسترده ای مواردی شناخته شده است که افرادی که تمام عمر خود را فعالانه کار کرده اند ، پس از استراحت شایسته ، دچار افسردگی شدید می شوند.

قدرت تأیید کننده زندگی رسوایی های خانوادگی

برخلاف تصور رایج که دلیل بیشتر رسوایی های خانوادگی عدم درک بین همسران است ، شایان ذکر است که نزاع ها اغلب به این دلیل اتفاق نمی افتد که شخصی به طور مزمن درخواست های شریک زندگی خود را انجام نمی دهد یا عصبانیت و تحریک انباشته شده را برطرف می کند. کار

بیشتر اوقات رسوایی ها به این دلیل رخ می دهد که یکی از همسران یا هر دو در وضعیت مالیخولیای مزمن هستند و آنها نیمه آگاهانه به دنبال راه های مختلف برای رهایی از افسردگی پیشین خود هستند. و چنین ابزار عمومی و رایگان مانند رسوایی در اینجا مفید است.

نوعی از رهایی از افسردگی در حال حاضر باعث تحریک خفیفی می شود که به عنوان واکنش به عادات بد معمول همسر یا توهین به دلایلی ، حتی بسیار مهم ، ایجاد می شود. و اگر همسر در پاسخ به ناراحتی یکنواخت شما برگشت و اگر دلیلی برای درگیری لفظی وجود داشت ، این فرصت وجود دارد که یک رسوایی تمام عیار ترتیب دهید ، با احساسات اشباع شده و همراه با انفجار آدرنالین باشد.

به طور کلی ، رسوایی ها زندگی خانوادگی کسل کننده را بسیار زنده می کند و به شما امکان می دهد از مالیخولیا و کسالت خلاص شوید. درست است ، پس از آنها یک خماری روانی شدید می آید.

پرورش اعتیاد جنسی و میل شدید به عادات بد

بسیاری در زندگی با اصطلاح "دون خوان" یا "زن زن" روبرو شده اند که به دلیل عشق بیش از حد به زندگی و به دلیل هیجان خاص اجتماعی ، تماس های بی شماری با دختران برقرار می کنند. همچنین دخترانی دوست داشتنی هستند که فقط نیاز به توجه مرد دارند. هم آنها و هم دیگران معاشقه می کنند و عاشقانه های زیادی از انرژی حیاتی ، کنجکاوی و شهوت برای زندگی دارند.

اما غالباً مردم نه به خاطر بیش از حد نشاط ، بلکه برعکس - از "فقر" وارد روابط عاشقانه بی پایان می شوند: زیرا آنها به سادگی غمگین هستند و از تنها ماندن با افسردگی پیشین خود می ترسند.

بنابراین ، می توان فرض کرد که برخی از اشکال دون ژوانیسم مظهر وابستگی روانی است. و ورود به مجموعه ای از رمان های مشابه می تواند نه تنها به این دلیل باشد که شخص در معرض خطر "بازی بد" یا "سناریوی مخرب اجتماعی" است - بلکه به این دلیل که از مداوم رنج می برد افسردگی پس زمینه

عشق برای مدتی از زندگی روزمره کسل کننده منحرف می شود ، اما به تدریج آنها خود را به چیزی کسل کننده و عادی تبدیل می کنند.

قبلاً مطالب زیادی در مورد گرایش برخی افراد به "خوردن از تنهایی" و دیگر مظاهر مستی خانگی ، و همچنین اعتیاد به الکل در باشگاه ، و همچنین در مورد اعتیاد به مواد مخدر و قمار گفته شده است ، بنابراین ، در این مقاله ، این موارد عادات بد (راههای نجات از افسردگی) را در نظر نخواهیم گرفت.

علل اصلی افسردگی پس زمینه

بیایید سعی کنیم علل اصلی افسردگی پس زمینه در یک فرد را به طور خلاصه لیست کنیم.

از دست دادن معنای زندگی یا ناامیدی در خواب

اول از همه ، افسردگی زمینه ای با از دست دادن معنی دار بودن در زندگی یا ناامیدی در رویاهای کودکی و نوجوانی و همچنین ایده هایی در مورد ساختار جهان همراه است. اریش فروم و پیروانش در این باره مطالب بسیار خوب و خوبی نوشتند ، بنابراین ما این موضوع را در حال حاضر توسعه نمی دهیم.

از دست دادن ایمان به خود و ناامیدی در آرمان های خود

اغلب ، افسردگی پس زمینه به دلیل این واقعیت رخ می دهد که در طول مجموعه ای از رویدادها ، جاه طلبی های گذشته از بین می رود و اعتماد به نفس از بین می رود. عزت نفس پایین یا واقع بینانه شکل می گیرد. می توان گفت که نماینده معمولی جامعه افرادی که از افسردگی پس زمینه رنج می برند ، کسی است که دیگر نمی تواند "اولین مرد روستا" باشد و نقش یکی از اعضای "جمعیت شهری" مناسب نیست. به او.

تلاش برای سادگی و "زندگی برای خود"

برخی از افراد افسرده می شوند زیرا جهان و زندگی اجتماعی بسیار پیچیده است و آنها بسیار تنبل هستند که نمی توانند از پس این همه مشکلات برآیند. آنها شعار "شما باید راحت تر زندگی کنید" را اعلام می کنند ، اما طبیعتاً ، بدون تلاش زیاد ، آنها هنوز نتوانسته اند خود را در وضعیت "مثبت" حفظ کنند. بنابراین ، "دنیای ساده" آنها شروع به محو شدن می کند و سپس افسردگی به وجود می آید ، زیرا برای حفظ آن ، نیازی به فشار و تلاش نیست.

استراتژی "برای خود زندگی کنید" به نتایج مشابهی منجر می شود: اگر شخصی از کندن پیچیدگی های روابط انسانی خسته شود ، به تدریج خود را تنها می یابد.بنابراین افرادی که خواستار موارد مثبت هستند و می گویند نکته اصلی "ایجاد استرس غیر ضروری" و "تشدید نکردن وضعیت" نیست ، در نتیجه راه را برای افسردگی غم انگیز روزمره در پیش می گیرند.

ساده شدن زندگی و بدوی سازی احساسات منجر به کم عمق شدن روح می شود و همانطور که می دانید در آبهای کم عمق امواج قوی تر هستند ، بنابراین دوستداران نکات مثبت ساده به سادگی با موجی از افسردگی خانگی پوشانده می شوند.

سوءاستفاده بیش از حد از بدبینی خشن ، بدون افزودن طنز

بسیاری از مردم بدبینی را با تجلی بلوغ فکری و خرد دنیوی اشتباه می گیرند و آن را با تشخیص و درک "چگونه این زندگی واقعاً کار می کند" اشتباه می گیرند. بدگمانی بدون افزودن طعنه و کنایه از سرگرمی های فکری بسیار مضر است ، ارزش را بی ارزش می کند و همه چیز را از معنا محروم می کند.

این بسیار مهم است که افرادی که فقط به عنوان یک طنز خاص به بدخواهی متوسل می شوند ، به احتمال بسیار کم خود را در حالت افسردگی پس زمینه قرار می دهند.

تمایل به جستجوی خود در درون روان خود

این باور بسیار گسترده وجود دارد که می توانید خود را فقط با گوش دادن به خش خش های روح خود درک کنید و می توانید با گذراندن آزمایش های روانشناختی تماس خود را پیدا کنید که به شما می گوید در چه زمینه ای مستعد هستید. حتی تصور اینکه چگونه بسیاری از مردم در "دنیای غنی درونی" خود گم شده اند ، برای ما دشوار است ، که در واقع چندان جالب نبود.

شایان ذکر است که هم افراد درونگرا و هم برون گرا از این آفت رنج می برند. فقط اولی ها برای مدت طولانی گم می شوند و وارد جنگل متراکم روان خود می شوند و دومی در جایی در حاشیه آن اشتباه می گیرند ، نه برای مدت طولانی ، بلکه با تکرار خسته کننده. و آنها ، و دیگران ، در نهایت ، خود را پیدا نمی کنند ، اما با مالیخولیا و افسردگی روبرو می شوند.

وضعیت تخلیه انرژی به دلیل سرکوب ترس های مختلف اجتماعی و وجودی

برخی از سخنرانی در جمع می ترسند ، برخی دیگر از اشتباه مضحک می ترسند و به عنوان بی سواد یا احمق شناخته می شوند ، کسی از انتخاب اشتباه می ترسد. اغلب این ترسها مضحک هستند و از داستانهای وحشتناک دوران کودکی یا تعصبات طبقاتی الهام گرفته شده اند. اما در نهایت ، این ترس ها منجر به از بین رفتن قدرت ذهنی می شوند ، فرد توانایی خود را از دست می دهد و دچار افسردگی می شود.

قدرت جادویی خانواده یا سناریوی اجتماعی خشک شده است

گاهی اوقات افراد در شرایطی که به پایان سناریوی خانوادگی یا اجتماعی خود می رسند دچار حالت افسردگی می شوند و مهارت لازم برای ساختن استراتژی زندگی خود را ندارند.

بسیاری از داستانهایی که تخیلات ما را به خود جلب می کنند با این کلمات به پایان می رسند: "از آن به بعد آنها تا به حال خوشبخت زندگی کرده اند" ، اما برای بسیاری از آن لحظه است که مالیخولیا شروع می شود. پیش از این ، زندگی مملو از رویدادهای دراماتیک و پر از احساسات بود ، اما اکنون زندگی روزمره یکنواخت فرا رسیده است و در نتیجه ، مالیخولیا و طحال ایجاد شده است.

چگونه از شر افسردگی زمینه ای خلاص شویم

الزام محدود کردن حجم مقاله به ما امکان می دهد نشانه های تنبلی را نشان دهیم و روی مهمترین چیز تمرکز کنیم ، یعنی چگونه از شر افسردگی پس زمینه خلاص شویم. بنابراین ، اکنون ما این روش ها را از طریق نقاط پرتعداد لیست کرده و آنها را در مقاله بعدی به تفصیل تجزیه و تحلیل می کنیم.

راهکارهایی برای از بین بردن فرد از افسردگی پس زمینه:

تنظیم مجدد چند سطحی: بازیابی معناداری زندگی در سطوح مختلف

  • نه تشخیص مجتمع ها و پیامدهای استرس روانی ، بلکه شناسایی "توانایی های خوابیدن" و انجام کارهای متروکه.
  • شناسایی عوامل مصرف کننده انرژی روانی
  • بازیابی مسیر زندگی و تدوین استراتژی زندگی.
  • پاکسازی کانالهای اصلی هجوم انرژی روانی: کنجکاوی ، هیجان اجتماعی ، بلندپروازی ، انگیزه ها ، "فرار از ترس" و "پیگیری مشکل"
  • ارتباط با "منابع انرژی بالاتر": خلاقیت ، ماموریت ، حرفه.
  • رهایی از عزت نفس تحمیل شده توسط افراد دیگر ، و همچنین تبدیل آن به بازتاب شخصی: هم در سطح بین فردی و هم در سطح اجتماعی.

شایان ذکر است که افرادی که از افسردگی پیش زمینه رنج می برند ، اغلب در دوره هایی که "وضعیت روانی پایدار" آنها به دلیل برخی رویدادهای دراماتیک برنامه ریزی نشده مختل می شود ، به روانشناسان مراجعه می کنند. این می تواند طلاق ، قطع رابطه با یکی از عزیزان ، از دست دادن شغل ، خیانت به همسر یا همسر ، عشق قوی اما غیرقابل جبران باشد - به طور کلی ، چیزی که آنها را از سرگردانی آشنا خارج می کند.

……….

به نظر می رسد افسردگی در پس زمینه آنقدر طبیعی است که با مراجعه به روانشناس سعی می کنند با مشکل دیگری روبرو شوند که به نظر آنها چیزی باورپذیرتر است و ارزش احترام بیشتری دارد.

S. به عنوان مثال ، من از نقاشی خواهرم - Goreva Elena استفاده کردم

توصیه شده: