2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
گاهی اوقات ما سعی می کنیم با خود به توافق برسیم ، اما در شرایط اشتباه این کار را انجام می دهیم.
به عنوان مثال ، یک مرد متاهل با دختری آشنا می شود که برای او جذاب است. ابتدا سعی می کند از شیفتگی فرار کند و سپس راه هایی برای ارتباط با او پیدا می کند. او با خودش می گوید: "خوب ، من فقط می توانم دوست باشم ، زیرا هیچ اشکالی ندارد." در نگاه اول ، نه. با این حال ، این یک فریب است. او با وجدان خود موافقت کرد نه در مورد آنچه واقعاً می خواهد.
مثالی دیگر. دختر با پسر آشنا می شود. او واقعاً او را دوست دارد. مرد جوان اظهار می کند که آمادگی روابطی را که او می خواهد ندارد.
و چگونه دختر در این مورد با خودش موافق است؟
او هزار دلیل پیدا می کند که چرا باید با یک پسر با شرایطی که او پیشنهاد می کند همراه باشد. او با خودش موافقت کرد که مخالف خواسته هایش باشد.
یک مثال دیگر. مرد کار بدی کرد. در عین حال ، او با بسیاری از افراد اینگونه رفتار می کند. رفتار ، طرز تفکر و درک او با ارزشهای من مطابقت ندارد. اما دلایل درونی من وجود دارد که چرا من به سمت این شخص کشیده می شوم. من چه کار می کنم؟ من تصمیم می گیرم رفتار او را توجیه کنم.
ما به نفع چه کسی انتخاب می کنیم؟ چرا تصمیم می گیریم به خود آسیب برسانیم؟
ما باید یاد بگیریم که چه چیزی را خوب انتخاب کنیم.
یک مرد متاهل فقط رنج می برد که نمی تواند در رابطه ای که واقعاً می خواهد با همدردی خود باشد. به این احساس گناه نسبت به همسر اضافه خواهد شد. او موافقت کرد که آتش شور را در خود خاموش نکند ، بلکه از آن آتشی بسازد. هرچه بیشتر به "دوست" خود نزدیک می شود ، بیشتر با خود علیه خود مذاکره می کند. در این مورد ، شما باید خواسته واقعی او را درک کرده و تصمیم بگیرید.
اگر یک پسر نمی خواهد با یک دختر باشد ، شما نباید با او باشید. وقتی دختران وارد چنین رابطه ای می شوند ، اعلام می کنند که از این پدیده حمایت می کنند ، آن را گسترش می دهند و خود نیز از آن رنج می برند. مردی در چنین رابطه ای انرژی و مردانگی مردان را در خود از بین می برد ، جریان پول را مسدود می کند ، خود را به عنوان یک مرد ضعیف می کند.
همه جزئیات ظریف چنین رابطه ای را نمی دانند. اما نکته اصلی در اینجا این واقعیت است که دختر در مورد آن با خودش موافق نبود. او مجبور بود چیزی شبیه به خود بگوید: "من به دلایل او اهمیتی نمی دهم ، او آنچه را که من نمی خواهم به من پیشنهاد می دهد ، یعنی این مرد من نیست" یا "اگر من خیلی جذب کسی می شوم که نمی تواند بدهد آنچه من می خواهم ، پشت جذابیت من چیست؟ من واقعاً می خواهم از طریق این شخص چه چیزی را جبران کنم؟ ارزش آن برای من چیست؟"
وقتی شروع به توضیح رفتار دیگران می کنیم که برخلاف ارزش های ما است ، مرزهای ما را لمس می کند ، در نهایت به ما آسیب می رساند ، ما در نقش یک نجات دهنده و در عین حال یک قربانی قرار می گیریم. من این را می گویم: هیچ کس نباید نجات یابد! این توهم شخصی ماست. شخص هر طور که می خواهد و برایش مناسب است عمل می کند. اگر او به اقدامات خود فکر نمی کند ، این کار خودش است. ما نباید به دلایل چنین افرادی علاقه مند باشیم. ما باید علاقه مند باشیم که چرا ارتباط با آنها و نجات آنها برای ما بسیار مهم است.
وقتی بر خلاف خواسته های واقعی خود با خود مذاکره می کنیم ، لذت زودگذر می خواهیم. این یک قرارداد کوتاه مدت است. آنچه از این امر به دست می آوریم چندان دوام نمی آورد ، زیرا در واقع ، ما به خواسته واقعی خود خیانت کرده ایم. ما با خود توافق کردیم نه در مورد آن.
البته هر چیزی خط و تعادل خاص خود را دارد. فکر من در مورد مواردی است که رنج و وابستگی به موقعیت ها را به همراه دارد. چه موقع باید از رویدادها دور شویم تا به آنها به طور عینی نگاه کنیم ، یا وقتی که آنها را درک کنیم ، اما هنوز "دست خود را در آتش بکشیم". در چنین مواردی متوقف شوید و به خودتان فکر کنید که چرا چنین انتخابی را انجام می دهید.
توصیه شده:
من هستم. شما هستید. و ما نیستیم
روز سختی بود. صبح یک خبر وحشتناک دریافت کردم - یک فرد بسیار عزیز در مراقبت های ویژه بود. من به سرعت مشکل را با کار حل کردم ، پول پیدا کردم ، بلیط خریدم…. چند ساعت قبل از عزیمت وقت داشتم. من واقعاً به حمایت شما ، آغوش گرم و این کلمات نیاز داشتم که همه چیز خوب خواهد بود.
الگوی وابسته به انتخاب شریک آیا می توانید خوب را انتخاب کنید؟
یکبار شوکه شدم که چگونه تیم کفش خرید. به نظر می رسد او چندین ده جفت را امتحان کرد. بسیاری از آنها "خوب" بودند اما "خوب" نبودند. کمی سبک تر ، کمی سنگین تر ، کمی سفت تر ، کمی شل تر ، کمی تیره تر ، کمی روشن تر ، بندها کمی باریک تر ، کمی پهن تر هستند … من بی سر و صدا عصبانی شدم.
چه کسی یا چه چیزی بر انتخاب شریک تأثیر می گذارد؟ روابط: چرا ما کسی را که انتخاب می کنیم انتخاب می کنیم؟
روابط: چرا ما کسی را که انتخاب می کنیم انتخاب می کنیم؟ "ما انتخاب می کنیم ، ما انتخاب می شویم ، هر چند وقت یکبار همخوانی ندارد … " گاهی اوقات این نه تنها منطبق نیست ، بلکه باعث درد و رنج ما می شود ، و سپس - احساس ویرانی ، کینه ، تحقیر ، مجموعه ای از انواع پیچیدگی ها و موارد دیگر ، که تأثیر بسیار مخربی بر ما دارد و افسوس ، در مورد روابط ما با شرکای آینده بنابراین چه چیزی یا چه کسی ما را مجبور به انتخاب این یا آن شخص می کند؟ چرا ما او را با تمام وجود دوست دار
انتخاب هایی در زندگی ما
ما دائماً در موقعیت انتخابی قرار داریم. ما بسیاری از انتخابها را به طور خودکار انجام می دهیم ، حتی بدون توجه به آن - غذا خوردن یا نخوردن ، و اینکه چه بخوریم ، چه بپوشیم ، برویم یا نرویم ، یا شاید بدویم … ما به غذا نیاز داریم و وقتی به واقعیت تبدیل شد ، به طور خودکار آن را برآورده می کنیم.
چرا به احساسات نیاز داریم و چگونه می توانیم از آنها به نفع خود استفاده کنیم؟
در زندگی ما دائماً نوعی احساس را تجربه می کنیم. آنها برای ما چیست و با آنها چه کنیم؟ این همان چیزی است که من امروز با شما هستم و می خواهم در مورد آن صحبت کنم. احساسات ما به ما می گوید که چه اتفاقی برای ما می افتد - این که آیا در زندگی ما اتفاق می افتد ، آنچه ما نیاز داریم ، چرا ما خوب هستیم ، یا اصلاً اینطور نیست.