طرف دیگر روان درمانی. یک روز از زندگی یک رواندرمانگر

تصویری: طرف دیگر روان درمانی. یک روز از زندگی یک رواندرمانگر

تصویری: طرف دیگر روان درمانی. یک روز از زندگی یک رواندرمانگر
تصویری: روان درمانی چیست؟ روان درمانگر به چه فردی اطلاق می شود؟ 2024, آوریل
طرف دیگر روان درمانی. یک روز از زندگی یک رواندرمانگر
طرف دیگر روان درمانی. یک روز از زندگی یک رواندرمانگر
Anonim

این "موجودات مرموز" ، روان درمانگران ، چگونه زندگی می کنند؟ به احتمال زیاد در شادی ، شادی ، روشنگری و سبکی کامل است. هر کاری که آنها انجام می دهند روان است و همه چیز درست می شود. گروه ها ، مشتریان ، لبخند بر لبان شما. نه زندگی ، بلکه لذت محض. و در زندگی شخصی من ، همه چیز عالی است: شوهر خوش تیپ است ، بچه ها به طور ایده آل پرورش یافته اند ، خانه ای خوب است

واقعیت:

7.00 ساعت زنگ دار صبح. احتمالاً امروز ارزش نوشیدن قهوه را ندارد ، چای گیاهی بهتر است. گلویم درد می کند ، بنابراین دیروز صحبت با کسی را تمام نکردم. دقیقاً ، او نگفت که دقیقاً مناسب من نیست و چگونه می خواهم. هنوز قهوه ای نیست وگرنه بیدار نمی شوم. انبارم را کجا گذاشتم! اما ، این بدان معناست که ما طبق برنامه امروز داریم:

1. روان درمانی شخصی. فکر می کنم سالهاست راه می روم. اما هر بار چیز جدیدی وجود دارد. من تعجب می کنم که امروز

2. 4 مشتری.

3. عصرها ، گروه روان درمانی.

4. ملاقات با همکار. ما باید در مورد یک پروژه جدید بحث کنیم. فکر کنم برای ناهار وقت داریم.

5. خوب است که با ماشا شام بخوریم.

6. آه! شما باید برای نظارت ثبت نام کنید ، در غیر این صورت همه چیز با یک مشتری بسیار گیج کننده است. به نظر می رسد ضد انتقال است. و خوب است که مانیکور را به طریقی جادویی انجام دهیم.

امروز چی بپوشم؟ بنابراین ، قطعاً یک لباس. این آبی درست خواهد بود

الان ساعت 8.00 است و چرا هنوز برایم صبح بخیر آرزو نکرده است. بی نظم ، خودم می نویسم.

کلیدهای دفتر کجا هستند؟ خوب ، نه ، هر بار جایی که ناپدید می شوند یکسان است.

در مورد اس ام اس آمد. "صبح بخیر" به چه معناست؟ این همه؟ برای من کافی نیست. شاید هنوز بیدار نشده باشد یا بخار زیادی در کار باشد. خوب.

در حالی که من منتظر آسانسور هستم ، خوب است فکر کنم که چگونه شرم و گناه با هم ارتباط دارند. شرم قطعاً در تماس با دیگری ایجاد می شود ، اما احساس گناه بیشتر احساسی است که در انزوا تجربه می شود.

- صبح بخیر! و روز خوبی داشته باشید. من عاشق این زن همیشه خندان با چشمانی غمگین هستم. احتمالاً زندگی ساده ای برای او نیست.

چه صبح دل انگیز پاییزی چقدر آفتاب ، عمق ، عاشقانه در آن وجود دارد. طبیعت در حال خداحافظی است. بو ، آسمان دور ، سرد ، برگهای زرد.

افراد ، جلسات ، داستانها ، احساسات ، رنج ، شادی ، موفقیت ، مشکلات موقت ، خطر ، طلاق ، ملاقات جدید ، عشق ، رابطه جنسی ، کودکان ، زندگی جدید ، بحران ، ارتقاء در محل کار ، پول ، خیانت ، خیانت ، درد ، اشک ، پاکسازی ، جستجوی خود ، خواسته ها ، رویاها ، تجسم ، مادر ، پدر ، مکانیسم ها ، سناریوها.

عصر 22.00 من کجا هستم))). شما باید تمام پنجره های دفتر را ببندید ، نامه و تلفن خود را بررسی کنید. 13 تماس بی پاسخ !!! من با ماشا ملاقات نکردم. و فردا اصلاً وقت نخواهد بود. و به زودی تعطیلات ، دریا و تجربیات جدید وجود خواهد داشت.

و به نظر من من او را دوست دارم ، یا همانطور که ما آنجا آن را می نامیم ، ادغام می شود.)

با تاکسی تماس می گیرم:

- کجا میری؟

- خانه. اوه ، حالا آدرس را به خاطر آوردم.

من در سن 26 سالگی به این بیماری پیری مبتلا هستم. نه ، احتمالاً فقط خسته شده ام. اما من خیلی خوشحالم چون … نه ، من فقط خوشحالم.

توصیه شده: