2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2024-01-31 14:10
"به هم نرسیدیم" ، - چگونه اغلب افکار و رویدادهای گوناگون از این فرمول مناسب استفاده می کنند: از کسالت تا فجایع مرگبار. بله ، من اوه طلاق
گاهی اوقات از من می پرسند: "چرا او (او) به این سادگی اینطور رفتار می کند ، انگار که باید به دندانپزشک برود ، زیرا این زندگی من است؟!" و در اینجا این تصحیح است: این زندگی "شما" است ، که در آن سرپناه مشترک و تختخواب ، رویای آینده را داشتند ، اولین قرارهای خود را به یاد آوردند. اما شما آن را به شیوه های مختلف زندگی کردید. و برای هریک از شما آسان نیست. آنچه در نگاه اول به نظر می رسد چنین گزینه ای در ظاهر است ، برای دیگری - انتخابی دشوار ، گاهی اوقات محدودیت در یک رابطه. بنابراین خودتان تصمیم بگیرید که در کدام طرف سنگرها هستید؟ و به جای غرق کردن یکدیگر ، سعادت را بیابید ، زیرا اگرچه طلاق آسان نیست و آسان نیست ، اما همیشه چیز بدی نیست. بیایید ببینیم زوج های ادبی چه اشتباهاتی مرتکب شده اند و سعی کنیم بفهمیم چه چیزی باعث فروپاشی ازدواج آنها شده است.
الکسی و آنا کارنینس. زن سرنوشت ساز از رمان محبوب لئو تولستوی ، با وجود یک پسر کوچک ، به خود اجازه داد که در کنار هم رابطه داشته باشند ، زیرا ازدواج او فاقد شرایط اصلی برای یک ازدواج خوب: احترام و عشق. این احترام و عشق است که می تواند روابط قابل اعتماد ایجاد کند ، به لطف آن درک زوجین از محدودیت ها و نیازهای دیگری افزایش می یابد. هر دو کارنین هیچ تجربه مثبتی از زندگی در خانواده نداشتند ، زیرا هر دو بدون والدین بزرگ شده بودند ، و نه تجربه کافی از روابط با جنس مخالف ، و نه انتظارات مثبت کلی از زندگی.
- نگاهی به روابط والدین خود بیندازید: آیا شما هم همین کار را تکرار می کنید
- نگاهی به روابط والدین خود بیندازید: آیا شما هم همین کار را تکرار می کنید
- فکر کرد ، آیا شما عاشق هستید ، آیا به نیمه خود احترام می گذارید؟ این بدان معناست که شما دوست ندارید یا احترام نمی گذارید ، در غیر این صورت به آن فکر نمی کنید. چرا با هم زندگی می کنید؟ اگر در رابطه شما عشق و احترام به یکدیگر وجود ندارد - زندگی خود را برای چیزهایی که از آن راضی نیستید هدر ندهید. به خودت حق بده که خودت باشی!
- هنگامی که یک زن و شوهر به اهداف خود رسیده اند و به دنبال معانی مشترک جدیدی هستند ، کودکان می توانند روابط خود را تقویت کنند. اما کودکان هرگز رابطه ای را که هیچ چالش مشترکی وجود ندارد ، تقویت نمی کنند. بنابراین ، تصور نکنید که نصف شما فقط به خاطر داشتن فرزندان مشترک با شما خواهد بود. بی انصافی است که بر ترحم و احساس مسئولیت دیگران فشار بیاورید ، بنابراین اگر در رابطه شما چیزی جز بچه ها وجود ندارد ، طلاق بگیرید - این برای فرزندان بسیار مهمتر خواهد بود که به شما احترام بگذارند ، با شما صادق باشند. خود ، آنها و یکدیگر ، و در روابط جدید و کامل خوشحال باشید. کودکان به والدین شاد نیاز دارند
- از دست دادن خود ، انحلال در زندگی روزمره ، فقدان علایق حیاتی مشترک - اغلب اینگونه است که همسران در ازدواج های ناراضی به نظر می رسند. "چیزی برای گفتگو وجود ندارد" ، "ما هیچ وقت جایی نمی رویم" ، "ما فقط در مورد صورت حساب ها بحث می کنیم" ، "ما هر دومین جمعه ماه رابطه جنسی داریم" و غیره. روال عادی در رابطه یک دلیل جدی برای طلاق است ، حتی وقتی از بیرون به نظر می رسد که شما یک خانواده ایده آل ، یک زندگی تثبیت شده دارید و هیچ گوشه تندی باقی نمی ماند که باعث درگیری شود. بگذارید یک راز را به شما بگویم: روال عادی تنبلی ، اینرسی و کودکی شماست. بنابراین ، اگر احساس گرفتگی می کنید ، شاید شما واقعاً مانند گیر کرده اید ، راهی ساده برای زندگی نکردن پیدا کرده اید ، و اکنون زندگی واحد خود را در پیش بگیرید و سعی کنید ، خلق کنید ، خلق کنید!
- لازم است در مورد روابط بیندیشید ، آنها را بهبود بخشید ، آنها را با روابط جدید غنی کنید ، بهبود بخشید ، زیرا زندگی ادامه می یابد ، هر روز فرصتهای جدیدی ارائه می شود ، و اگر در یک زن و شوهر همه رویاها ، ارزشها ، سرعت زندگی بسیار متفاوت داشته باشند - چنین روابطی محکوم به اگر نمی خواهید در یک ازدواج کار کنید ، از این واقعیت خسته شده اید که فقط به تغییرات نیاز دارید - تغییرات جدیدی بسازید!
- اگر به نظر می رسید که هر شریک دیگری بهتر از شماست ، با خیال راحت "ممیزی" را انجام دهید تا متوجه شوید که دیگر به شما علاقه ای ندارید و مانند "اما" به "همه بد" ها دامن نزنید. هرکسی که در چنین شرایطی به طلاق فکر می کند ، دلیلی دارد از خود یک سوال صادقانه بپرسد: قبل از اینکه همه چیز خوب باشد یا تحمل کنم (من خودم استعفا دادم ، موافقت کردم ، به بهترین ها فکر کردم ، آماده تغییرات بودم) ، زیرا.. ، پس چرا اکنون راضی نیستم؟ مهم است که درک کنیم که تقلب مشکل را حل نمی کند ، بلکه فقط آن را تشدید می کند.
- اگر در ابتدا دیدگاه های این دو بسیار متفاوت باشد ، درگیری اجتناب ناپذیر است. در نتیجه ، فعالیت بیشتر در یک جفت ، شریک زندگی را تابع منافع خود می کند ، یا هر کس زندگی شخصی خود را انجام می دهد ، علایق شخصی خود را دارد ، یا زندگی مانند یک حلقه بوکس می شود. نیازی به رقابت نیست ، شما باید به فردیت دیگری اهمیت دهید و به فضای شخصی او احترام بگذارید!
-
فشار قوی می تواند منجر به خرابی یکی از شرکا ، از دست دادن ایمان به خود ، کاهش عزت نفس شود. بنابراین ، اگر ازدواج شما را نابود می کند ، به خاطر حفظ خود از آن خارج شوید و جسورانه زندگی جدیدی را آغاز کنید!
الکسی و آنا کارنینس. زن سرنوشت ساز از رمان محبوب لئو تولستوی ، با وجود یک پسر کوچک ، به خود اجازه داد که در کنار هم رابطه داشته باشند ، زیرا ازدواج او فاقد شرایط اصلی برای یک ازدواج خوب: احترام و عشق. این احترام و عشق است که می تواند روابط قابل اعتماد ایجاد کند ، به لطف آن درک زوجین از محدودیت ها و نیازهای دیگری افزایش می یابد. هر دو کارنین هیچ تجربه مثبتی از زندگی در خانواده نداشتند ، زیرا هر دو بدون والدین بزرگ شده بودند ، و نه تجربه کافی از روابط با جنس مخالف ، و نه انتظارات مثبت کلی از زندگی.
وقت آن است که کار خود را شروع کنید!
چارلز و اما بوواری … جی فلوبر در رمان "مادام بوواری" توجه خود را به این واقعیت جلب کرد که هر شخصی ، با موقعیتی مواجه می شود که مطلوب با واقعیت مطابقت ندارد ، از یک بحران شدید شخصی عبور می کند. اگر سطح درون نگری او به اندازه کافی بالا باشد ، به او کمک می کند تا از موقعیت درس بگیرد ، دیدگاه خود را تغییر دهد یا با افتخار از آن خارج شود. اما بوواری نه ذهن خاصی داشت و نه توانایی تجزیه و تحلیل آنچه در حال رخ دادن و اقدامات خود بود ، و برخلاف شوهرش ، سطح آرمانهای او به حدی بالا بود که زمینه را برای یک درگیری عمیق که راهی برای خروج نداشت ، ایجاد کرد.
سومز و ایرن فورسیتس … "حماسه فورسایت" نوشته جان گالسورثی داستان زوجی را روایت می کند که طلاق نتیجه سوء تفاهم کامل موقعیت زندگی دیگری بود. ایرن حساس ، ظریف ، سرشار از شأن و منزلت خود ، و عملگرای منطقی سومز ، که حتی همسر خود را یک سرمایه گذار می داند. بعداً ، درک نادرستی انتخاب خود منجر به سالهای طولانی ازدواج ناخوشایند و دردناک برای هر دو شد ، که خروج از آن بسیار دشوار بود.
بنابراین ، طلاق می تواند گامی معنادار و مفید در زندگی شما باشد ، شما را بهتر کند و به خود و سابق خود احترام بگذارد و به نقطه ای نرسد که آرتول هیلی به درستی گفت:" title="تصویر" />
بنابراین ، طلاق می تواند گامی معنادار و مفید در زندگی شما باشد ، شما را بهتر کند و به خود و سابق خود احترام بگذارد و به نقطه ای نرسد که آرتول هیلی به درستی گفت:
توصیه شده:
چگونه می توان تصمیم به ترک درمان گرفت و مهمترین چیز را از دست نداد؟
همانند بسیاری از فرایندها ، روان درمانی نیز دارای آغاز ، قسمت اصلی و پایان است. اما اغلب اتفاق می افتد که یک فرد ناگهان تصمیم می گیرد جلسات خود را با یک روانشناس به پایان برساند. این می تواند در ابتدای کار اتفاق بیفتد ، زمانی که شخص متوجه می شود از کار با این متخصص ناراحت است.
نه تنها انجام دادن ، بلکه انجام ندادن نیز مهم است
"… ما باید به روانکاو حق بدهیم که سعی نکند با اعتماد به اصطلاح بیمار ، چیزی را به او القا کند یا به نحوی او را راهنمایی کند. اگر چنین بود ، روانکاوی صحنه را به مدت طولانی ترک می کرد پیش از این ، مانند بسیاری دیگر ، تکنسین هایی با تکیه بر تاکتیک های مشابه.
من می توانم همه کارها را انجام دهم ، همه کارها را می توانم انجام دهم
هر کس می تواند کار خود را انجام داده و احساس رضایت کند و تنها چیزی که لازم است دانستن کلیدهای افزایش بهره وری خود است. مطمئناً شما چند توصیه را می دانید. من مطمئن هستم که شما مطالب زیادی در زمینه اثربخشی شخصی مطالعه کرده اید و حتی از چیزی استفاده کرده اید.
من می خواهم ، اما نمی توانم وقتی قدرت انجام آنچه می خواهید انجام دهید را ندارید؟
موقعیتی را در نظر بگیرید که می خواهید کاری را انجام دهید ، واقعاً می خواهید ، اما قدرت آن را ندارید. هیچ قدرت بدنی وجود ندارد ، شما دراز می کشید و صاف دراز می کشید. و من واقعاً می خواهم کاری فوق العاده برای شما انجام دهم ، اما شما نمی توانید.
درباره انگیزه و قصد - یا اینکه چرا مردم کاری را که انجام می دهند انجام می دهند
هر رفتاری قصد مثبت دارد. یعنی با این رفتار ، فرد چیز خوبی را برای خود می خواهد. به عنوان مثال ، یک نفر فریاد می زند و دمدمی مزاج می شود ، اما می خواهد از این طریق توجه یا تأیید را جلب کند. در نگاه اول ، ممکن است هذیان به نظر برسد ، اما اگر فکر می کنید که این رفتار در کودکی شکل گرفته است ، به عنوان مثال ، آنقدر هذیانی نیست (از نظر برخی از والدین ، این تنها راه جلب توجه است ، چه کاری می توانید انجام دهید).