آیا رنج یک شیوه زندگی است؟

فهرست مطالب:

تصویری: آیا رنج یک شیوه زندگی است؟

تصویری: آیا رنج یک شیوه زندگی است؟
تصویری: پادکست بیداری 37 - چرا در زندگی رنج می کشیم و رنج از کجا ناشی می شود 2024, ممکن است
آیا رنج یک شیوه زندگی است؟
آیا رنج یک شیوه زندگی است؟
Anonim

از مشاوره امروز:

- حتی شرمنده ام که رنج نمی برم. در دوران بارداری هیچ سمیتی وجود نداشت - من اغلب می شنوم: "آیا این حاملگی بدون سمیت است؟"

- زایمان کرد - به درد نمی خورد. من به دوستانم می گویم - واکنش این است: "خوب ، پس شما نمی دانید زایمان چیست؟"

- من یک جاروبرقی روبات خریدم - مادرم می گوید: "بله ، راحت است … شما نیازی به خزیدن و تمیز کردن روی زانوها ندارید. البته ، فشار دادن دکمه راحت تر است …"

نیازی به گفتن نیست که ملامتی در این کلمات وجود دارد؟

تصویر
تصویر

به نظر می رسد که جامعه ، اطرافیانش ، از فردی می خواهند که علاوه بر هر جنسیت و سنی ، از یک شخص رنج ببرد.

اکنون من عمدتا در مورد رنج زنان صحبت خواهم کرد. علاوه بر این ، نه در مورد رنجی که از بیرون وارد شده است ، بلکه رنج به عنوان یک شیوه زندگی است. علاوه بر این ، چنین زندگی ای تنها زندگی صحیح و شایسته محسوب می شود.

بنابراین ، رنج به عنوان یک شیوه زندگی - اما تقریباً ناخودآگاه انتخاب شده ، بدون تفکر انتقادی جذب شده است.

کار باید بسیار طاقت فرسا باشد ، حداقل دوست نداشته باشد. این تنها راه بدست آوردن پول است - سپس آنها" title="تصویر" />

به نظر می رسد که جامعه ، اطرافیانش ، از فردی می خواهند که علاوه بر هر جنسیت و سنی ، از یک شخص رنج ببرد.

اکنون من عمدتا در مورد رنج زنان صحبت خواهم کرد. علاوه بر این ، نه در مورد رنجی که از بیرون وارد شده است ، بلکه رنج به عنوان یک شیوه زندگی است. علاوه بر این ، چنین زندگی ای تنها زندگی صحیح و شایسته محسوب می شود.

بنابراین ، رنج به عنوان یک شیوه زندگی - اما تقریباً ناخودآگاه انتخاب شده ، بدون تفکر انتقادی جذب شده است.

کار باید بسیار طاقت فرسا باشد ، حداقل دوست نداشته باشد. این تنها راه بدست آوردن پول است - سپس آنها

"Nautilus" دارای آهنگ فوق العاده "Consolidation" است.

"در اینجا اندازه کار خستگی در نظر گرفته می شود …"

نه یک فرایند ، نه یک نتیجه ، حتی درآمد. خستگی معیار کار است.

همه چیز درست است. به هر حال ، این یکی از نقاط سوء تفاهم ، تفاوت دیدگاه ها بین نسل ها است.

سرزنش آشنا والدین:

"شغل شما چیست؟" یک فرایند دوست داشتنی ، دردناک و طاقت فرسا."

اگر زنی شغل خود را دوست دارد ، علاقه زیادی به او دارد ، اگر موفق شود ، این خطر را دارد که به عنوان یک زن "حرفه ای" ، "زن خانه دار بد" ، "نه یک واقعی" شناخته شود.

تکلیف خانه هم همینطور. چگونه می توانید آن را ساده کنید؟

من نمونه هایی را می شناسم که زنی از شستن ملافه در ماشین لباسشویی امتناع می کرد ، و مدام آن را با دستان خود در حمام می شست ، با این استدلال که اینگونه تمیزتر می شود.

در واقع ، این یک کلیشه پویا است که در اینجا کار می کند - احساس فرآیند و احساس خستگی را آسان تر می کند.

بنابراین ، کار سخت و دوست داشتنی

و به او - لزوما مشکلات در زندگی شخصی او. شوهری که ناراحت می شود ، شاید دعوا کند. شوهري كه خيانت مي كند شوهر مشروب. و همه اینها برای مدت طولانی - گاهی اوقات برای یک عمر ، به همین دلیل ادامه خواهد یافت:

- همه اینطور زندگی می کنند ،

- زندگی - راه راه است ،

- همه مردان … شما می دانید چه کسی ،

- خوب ، و البته: "ضربه - این بدان معناست که او دوست دارد."

کار به جایی می رسد که ممکن است زنی که از ازدواجش راضی است از نظر دوستانش غیر صادق تلقی شود. احتمالاً چیزی را پنهان می کند.

یکی از مشتریان من گفت که با یادآوری قسمت های شدیدترین خشونت خانگی ، او نه چندان از پدرش - منبع خشونت عصبانی است ، بلکه از مادرش ، که هنوز در رنج خود رنج می برد ، با کمال میل در مورد آنها به هر کسی که آماده است تا به حرف او گوش دهد … اما هیچ چیز به هیچ وجه شرایط را تغییر نمی دهد. "خوب ، همه اینطور زندگی می کنند!"

کار باید سخت باشد ، زندگی خانوادگی باید دشوار باشد ، و کودکان … کودکان - با کودکان همه چیز وحشتناک است. کودکان ابتدا باید "نور در پنجره" باشند ، امید … و سپس - منبع دیگری از رنج: ناسپاس ، بدشانس ، در یک کلام … این دلیل دیگری برای رنج است.

یک مورد خاص زندگی در شرایط سخت زندگی ، تلفات است. بله ، فردی که از مرگ عزیزان جان سالم به در برده است ، واقعاً شایسته شفقت و احترام است.

اما اکنون در مورد مواردی می نویسم که رنج به نوعی "نشان" تبدیل می شود که "حق را می دهد …" به چنین افرادی "که اکنون کل جهان به آنها بدهکار است".

من زنی را به یاد می آورم که تقریباً در هر گفتگوی جدی با افتخار تکرار می کرد "مادرم در آغوش من مرد …" - و این خاطره ، به طرز عجیبی ، او را از اعتماد به نفس و … احساس می کرد که حق دارد کمک کند ، همدردی ، درک و غیره

به همین ترتیب ، به نظر می رسد مردم به بیماری های خود "افتخار" می کنند.

"چرا آرتروز شما وجود دارد! فشار خون من 220 است! و هیچ چیز ، من می روم!"

تصویر رنج می شود
تصویر رنج می شود

رنج می شود

این بدان معناست که پردازش تجربیات آسیب زا به تجربه انجام نمی شود ، تجربیات گرانبها جمع نمی شوند ، شخص در یک نقش واحد از کل ثروت مجموعه کارها - در نقش "رنجور" یخ می زند.

این نقش - فرد مبتلا - همواره با اطرافیانش همدرد است. اما او نیز اجتناب می شود و اغلب به عنوان زمینه ای برای مقایسه استفاده می شود:

"شما چه احساسی دارید؟ متشکرم ، در مقایسه با Bublikov ، بد نیست!"

ورود به این نقش آسان است. اما بیرون آمدن بسیار دشوار است - درک واقعیت بسیار مخدوش است.

هنگام کار با "مبتلایان" معمولاً با یک مثل قدیمی شروع می کنیم:

یک روز مسافری در امتداد یک جاده گرد و خاکی و در اطراف پیچ ، در زیر آفتاب ، در گرد و غبار قدم می زد ، مردی را دید که در حال تراشیدن سنگی عظیم بود. مردی سنگ می تراشید و بسیار تلخ گریه می کرد …

مسافر از او علت گریه کردن را پرسید و آن مرد گفت که او بدبخت ترین فرد روی زمین است و سخت ترین کار دنیا را دارد. او هر روز مجبور می شود سنگ های بزرگ را کنده و مبلغ ناچیزی به دست آورد ، که به سختی برای تغذیه کافی است. مسافر سکه ای به او داد و راه افتاد.

و در پیچ بعدی در جاده ، من مرد دیگری را دیدم که او نیز در حال بریدن یک سنگ بزرگ بود ، اما گریه نکرد ، اما روی کار متمرکز بود. و مسافر از او پرسید که چه می کنی ، و سنگ تراش گفت که او کار می کند. او هر روز به این مکان می آید و سنگ خود را می کند. کار سختی است ، اما او از این کار خوشحال است و پولی که پرداخت می کند برای تامین مخارج خانواده اش کافی است. مسافر از او تعریف کرد ، سکه ای به او داد و ادامه داد.

و در پیچ بعدی در جاده سنگ شکن دیگری را دیدم که در گرما و گرد و غبار سنگ بزرگی را تراشیده و آهنگی شاد و شاد سرود. مسافر شگفت زده شد. "چه کار می کنی؟!!" - او درخواست کرد. مرد سرش را بالا گرفت و مسافر چهره شاد او را دید.

"نمیبینی ؟ من یک معبد می سازم!"

توصیه شده: