چگونه می توان از خروج معشوقه جان سالم به در برد: نامه ای از یک شوهر متقلب

تصویری: چگونه می توان از خروج معشوقه جان سالم به در برد: نامه ای از یک شوهر متقلب

تصویری: چگونه می توان از خروج معشوقه جان سالم به در برد: نامه ای از یک شوهر متقلب
تصویری: همسر عصبانی بهترین نامه را برای معشوقه شوهرش می نویسد! 2024, آوریل
چگونه می توان از خروج معشوقه جان سالم به در برد: نامه ای از یک شوهر متقلب
چگونه می توان از خروج معشوقه جان سالم به در برد: نامه ای از یک شوهر متقلب
Anonim

چگونه می توان از خروج معشوقه جان سالم به در برد: نامه ای از یک شوهر متقلب. از طریق رسانه های اجتماعی و ایمیل ، من روزانه نقد کتاب ها و مشورت های خود را دریافت می کنم. برخی از نامه ها آنقدر جالب به نظر می رسند که (البته با رضایت نویسندگان آنها) باید توسط بسیاری از مردان و زنان خوانده شود. نامه مرد فریبکار که نام او را به ولادیمیر تغییر دادم از این مجموعه است. او را بشناسید و پشیمان نخواهید شد! مطمئناً شما را بهتر از زندگی و رفتار خود ، به ویژه در خانواده ، درک می کند.

توجه: متن ویرایش شده است تا کلمات نفرین را نرم کرده و کمی منطقی تر کند. نام همه شخصیت ها به منظور محرمانه بودن تغییر یافته است. همه اطلاعات مربوط به سن افراد و شهر محل سکونت آنها حذف شد.

حرف

سلام آندری. اسم من ولادیمیر است! من به مشورت شما نرفته ام ، ما شخصاً یکدیگر را نمی شناسیم. اما معشوقه من ، ناتالیا ، به دیدار شما آمد. در اوایل تابستان از من مخفیانه رفت. شما او را به طرح رابطه ما تبدیل کردید و به او گفتید که هیچ چیز برای او نمی درخشد. علیرغم این واقعیت که ما بیش از چهار سال است که با هم هستیم و برای رابطه جنسی بسیار مناسب هستیم ، من هنوز نمی توانم همسر و دو فرزند کوچک خود را ترک کنم. مهم نیست که چگونه آنها مرا مجبور به انجام این کار می کنند ، من برای طلاق نمی روم و هرگز همسر قانونی ناتالیا نمی شوم.

من هنوز هم به عنوان یک سگ از آنچه اتفاق افتاده عصبانی هستم ، اما شما قطعاً به این نتیجه رسیدید که منتظر هرگونه تصمیم گیری از طرف من بی فایده است. چون واقعاً نمی توانم این کار را انجام دهم. چون اگر می توانستم ، خیلی وقت پیش این کار را کرده بودم. اما من نتوانستم این کار را انجام دهم. بنابراین ، تصمیم در مورد رابطه ما برای من فقط باید توسط زنان من گرفته شود. نمی توانی این را از من انتظار داشته باشی. و همه اینها ، در واقع ، چنین است!

من این را می نویسم ، کمی ویسکی نوشیده ام و خودم در شوک هستم. من یک مرد ثروتمند بالغ هستم که زنان زیادی را لعنت کرده است ، و سپس خود را در بن بست دیدم! سالهاست که نه می توانم یکی از همسر و معشوقه ام را انتخاب کنم ، نه یکی از آنها را رها کنم و نه زندگی ام را بیشتر ادامه دهم ، وقتی هر دو گریه می کنند ، سپس هیستری. چیزی که هنوز مرا ناراحت می کند این است که من خودم را بدون کمک خارجی ها وارد این جهنم کردم. زن دو سال تمام می داند که شوهرش روی دیگری خوابیده است ، معشوقه می داند که زن از او خبر دارد ، و من خودم - نه اینجا و نه آنجا. من به خودم اهمیت نمی دهم. زمان می گذرد ، اما هیچ کس کاری نمی کند ، همه عجله دارند.

من آن را در وب سایت شما خواندم:

وقتی مرد زن دارد ، خانواده دارد.

وقتی مردی معشوقه دارد ، زندگی او را دارد.

واقعا گفته! فقط به جای "دارد" ، من "فاک" می نوشتم! و نه فقط هنوز ، بلکه در همه جا به طور همزمان! همانطور که هست ، باید نوشته شود ، بگذارید مردم باهوش تر باشند! زیرا ، درگیر شدن با یک معشوقه ، که از نظر ویژگی هایش کاملاً شایسته همسر شدن است ، زیرا عاشق او شده بودم ، در نهایت ، من واقعاً خودم را لعنت کردم! او با منقل خود را جهنم کرد و در مقابل همه دویست درصد دروغ گفت. علاوه بر این ، من تقریباً تجارت خود را از دست دادم.

من همه چیز را با ذهنم درک کردم: چاره ای جز جدایی از ناتالیا نداشتم. من آن را دو یا دو می دانستم ، اما آن را به آخرین کشیدم ، نمی توانستم جلوی خودم را بگیرم. به جای اینکه صادقانه بگوید ما چیزی نخواهیم داشت ، هر سال می گفت که من قصد دارم همسرم را ترک کنم ، فقط بچه ها بزرگ می شوند … اگر بخواهم حق ارباب خود را حفظ کنم ، او را با خود ببر سفرهای کاری و فاک او زمانی که من راحت هستم. اما او در حال حاضر سی و سه سال دارد ، نمی تواند تا چهل سالگی در دختران بنشیند! و او مرا دوست داشت ، من واقعاً این را درک کردم و درک کردم. بنابراین ، شما به درستی به او گفتید که نه تنها او را رها نخواهم کرد ، بلکه خود او نیز مرا رها نخواهد کرد ، مگر اینکه برای خود جایگزینی بیابد - گزینه ای دیگر و نامحرم. مردی که سرش را گرم نمی کند ، اما به سرعت ازدواج می کند. علاوه بر این ، او تنها با انجام عمدی این کار ، به شیوه ای دیگر - به هیچ وجه ، قادر به یافتن چنین همدستی خواهد بود. زیرا در حالی که او با من رابطه جنسی و هدیه دارد ، دلیلی ندارد که توجه دیگران را جلب کند. همه چیز همینطور است.بهتر از این نمی شد.

او می گوید که پس از صحبت با شما گریه کرده و رنج کشیده است. اما من به آینده خود فکر کردم و ارزیابی شما از وضعیتم را پذیرفتم. شروع کردم به جستجو. کسی که می جوید همیشه می یابد. به خصوص وقتی که با هزینه من ، سالن های بدنسازی و سالن های زیبایی ، با لباس های شیک ، یاد گرفتند که مانند یک الهه لعنت کنند. من خودم را فقیرتر می دیدم ، اما جوانتر بودم و ازدواج نکرده بودم. تنها پس از اینکه "عشق" را از او شنیدم ، او به من گفت که وقت ترک است و از آپارتمان پونتوو که به او اجاره کرده بودم ، به آدرس نامعلوم فلفل جدیدش نقل مکان کرد.

اما من نمی توانم فوراً او را از دست بدهم ، نمی توانم این کار را انجام دهم ، زیرا قبل از مرگ شما نفس نمی کشید! مثل یک گرگ زوزه کشیدم و یک هفته کامل دنبالش در شهر دویدم. من سعی کردم تلفن او را پیدا کنم ، اما او شماره را تغییر داد و آنلاین نشد. یک هفته دیگر از اندوه نوشیدم و سایت شما را خواندم. همه رو دوباره خوندم خودم را شناختم ، او را شناختم. من متوجه شدم که ما مانند ما یک فرد ویژه نیستیم. سپس یک هفته در رختخواب دراز کشیدم ، و همسرم مراقب من بود و با صبر و حوصله به من گوش می داد و من عشقم را به ناتاشا ، که مرا رها کرده بود ، اعتراف می کردم. بابت این کار از او تشکر کنید! او در این مدت چه چیزی را تحمل کرد؟! مطمئناً نمی توانستم این را از زبان او بشنوم ، بلافاصله می کشیدم! و در تمام این ماه ، تیم من منتظر بود که رئیس پارچه به هوش بیاید! در این مدت ، دو قرارداد برای میلیون ها نفر بزرگ لغو شد. ما یک مشتری طولانی مدت را از دست دادیم ، همه چیز فلج شده بود. چهره از دست رفته در مقابل مردم.

اما همه چیز برای بهترین! از طریق درد ، من این را فهمیدم. فهمیدم این درد در مقایسه با از دست دادن دو فرزندم در طلاق مزخرف است. یا آنطور که او می خواست با ناتاشا زایمان می کردیم و او بدون فرزند منتظر طلاق من مرا با فرزندم رها می کرد. یا فرزندانم بزرگ می شدند و می گفتند من یک احمق هستم زیرا مادرم از این واقعیت که من او را ترک کردم مرد. و همسرم چنین است ، واقعاً بدون من از مالیخولیا پژمرده می شود.

چگونه می توانم از خروج جان سالم به در ببرم ، هنوز هم به من آسیب می رساند ، اما من در حال حاضر تحت درمان هستم. من یک مرد خانوادگی کثیف هستم ، اما اکنون هنوز سعی می کنم به فرزندانم و همسرم زمانی بدهم که تقریباً پنج سال از آنها سرقت کرده ام. بچه ها دیوانه خوشبختی هستند وقتی پدر ، که همیشه به آنها دروغ می گفت که زیاد کار می کند ، ناگهان شروع به راه رفتن با آنها کرد و به سینما رفت. به نظر نمی رسد همسر باور کند که کار تمام شده است. او باید درد زیادی داشته باشد. اما در حال حاضر من او را با ارتباطات خود درمان می کنم.

روز گذشته ناتالیا خودش با من تماس گرفت و برای همه چیز "متشکرم". او گفت که آنها به اداره ثبت نام مراجعه کردند و ما دیگر هرگز یکدیگر را نخواهیم دید. هر دو گریه کردیم. هنوز گریه می کنم. اما شما نیز آن را به درستی نوشته اید:

بهتر است بگذاریم بزرگترها گریه کنند تا بچه هایشان گریه کنند!

این همه درد و جدایی برای بهترین است. زندگی دزدانه را متوقف کنید! دست از فریب همه بردارید. دیگر خود را فریب ندهید که در رویای خانواده و فرزندان جدیدی هستید ، اما در واقع شما فقط می خواهید فاک کنید و می ترسید اموال خود را از دست بدهید ، پولی که در سیلیکون او سرمایه گذاری شده است. انجام تجارت ضروری است ، هیچ کس بدون من این کار را انجام نمی دهد. شما باید از بچه ها مراقبت کنید ، آنها بزرگ می شوند و پدر در ملاقات ها مانند دانش آموز دبیرستانی به طور مخفیانه در ملاقات ها می دوزد ، مخفیانه از والدین آنها. فرد باید بالغ شود. ظاهراً شما فقط با یادگیری نحوه تصمیم گیری های دشوار ، اما درست ، بزرگسال می شوید. من به هر حال نمی خواهم یک بزرگسال شوم ، من می خواهم مانند یک احمق جوان دوست داشته باشم ، بدوم ، دمار از روزگارمان درآورد و دروغ بگویم. الان هم نمی خواهم! من می خواهم جوان باشم و در ارتفاعات زندگی کنم. اما با این وجود ، اگرچه نمی توانم ، اما بزرگسال می شوم! حتی اگر مجبور باشم همه اینها را تا انتها طی کنم.

امروز همسر و فرزندان من از خانه خود از مادر برمی گردند. امروز شنبه رفتیم من نرفتم ، زیرا بعد از تماس ناتالیا من در رختخواب دراز کشیده بودم. او با استفاده از تنهایی خود ، تمام مکاتبات با ناتالیا ، همه عکس های ما را حذف کرد. برای جلوگیری از درد ، او همه هدایای کوچک او را دور انداخت: زنجیر ، کمربند ، کراوات ، خودکار و غیره. خواندن وب سایت شما را تمام می کنم ، نوشیدن ویسکی را تمام می کنم ، گریه ام تمام می شود ، برای همیشه از زندگی دو ساله پنج ساله خداحافظی می کنم. زوج - سه گانه و چهارگانه و پنج برابر. زیرا ، من همیشه موفق شدم به ناتالیا خیانت کنم. با اینکه دوستش داشت. اگرچه من هنوز همسرم را دوست دارم. ناتالیا آن را شکست ناپذیری مرد نامید ، آن را در جایی در اینترنت خواند.

به طور خلاصه ، من کاملا گیج زندگی کردم.فردا همه ولادیمیر نیکولاویچ معمولی را می بینند ، که کلمه اش قانون است. زندگی محدود به رابطه جنسی خشن با معشوقه نیست ، مهم نیست که چقدر باهوش و زیبا باشد ، زندگی وسیع تر است. وقت آن رسیده است که از این شیطنت لعنتی خارج شوید و مانند گذشته بدون دروغ و عشق به اعتیاد زندگی کنید. بدون حسادت به زنی که هنوز مال شما نیست و شما از آن او نیستید. بنابراین ، اجازه دهید ناتالیا بدون من و فرزندانم و همسرم - با من زندگی کنند. اجازه دهید او با درد دل برود ، اما هنوز در آرامش است! با آرزوی موفقیت در ازدواج ، فرزندان سالم و شوهری که مانند من خیانت نمی کند. اگرچه ، من فکر می کنم که پس از تجربه با من ، او توپ های شوهرش را در مشت خود نگه می دارد. و این نه تنها برای او بلکه برای خود او نیز مفید خواهد بود. این همسر من آنا است ، او خودش مرا با مهربانی و عدم خستگی مزمن برکنار کرد. به هر حال. شما همه اینها را بدون من می دانید ، آن را در وب سایت خود شرح داده اید.

اگر می خواهید ، از نامه من استفاده کنید ، فقط تشک را بردارید و نام ها را تغییر دهید. بگذارید دیگران بدانند درگیر شدن در رابطه با دو زن ، که هر کدام ارزش یک عمر زندگی با او را دارند ، تا مرگ چقدر دردناک است. بگذار دیگران از درد من عبور نکنند. بگذارید آنها به موقع با معشوقه های خود خداحافظی کنند ، بگذارید آنها خودشان زندگی کنند و نه زندگی دیگران. یا بهتر بگوییم اصلا روشن نمی شوند. در واقع ، خودارضایی برای خانواده و سلامتی ارزان تر و سالم تر از عشق و طلاق است ، که به هر حال شما نمی خواهید.

متشکرم. برای کمک به ناتالیا و در واقع کمک به من. نه حتی به من ، بلکه به فرزندانم. آنجا بود ، ویسکی برای شما می ریخت و برای مردان می نوشید. به طوری که ما باهوش تر هستیم و می دانیم چگونه به خارج از آلت تناسلی خود نگاه کنیم. به افرادی مانند من و زنانی که در کنار ما رنج می برند کمک کنید. خوب ، برای مردان و کسانی که از عشق و بلاتکلیفی خود رنج می برند! در کارت موفق باشی! و زمان آن رسیده است که من خودم را بپذیرم.

تفسیر روانشناس آندری زبروفسکی. علیرغم بی ادبی خاصی ، من این نامه را در نوع خود شاهکار خلاقیت مردانه می دانم. مردی کاملاً باهوش و ظاهراً کاملاً موفق ، با درد ناشی از فقدان ، توانست آنچه را که میلیون ها مرد در سراسر زمین در واقع تجربه می کنند ، بدون در نظر گرفتن سن ، شهروندی ، تحصیلات و شرایط ، به طور دقیق توصیف کند. این تصویر به وضوح برای بسیاری از مردان و زنان قابل تشخیص خواهد بود. حتی می توان آن را معمولی برای موقعیتی با سالها رابطه عاشقانه "چپ" نامید که در کار من به عنوان روانشناس خانواده به عنوان "مخفی" یا "ازدواج موازی" تعریف می کنم. و باشد که خوانندگان من از خواندن آن بیشترین بهره را ببرند.

من لازم می دانم که از این مرد "تشکر" کنم ، برای او آرزوی مقاومت در سازگاری پس از یک موقعیت بسیار استرس زا را داشته باشم! من همچنین لازم می دانم که به این نامه پاسخ دهم ، و پاسخ مفصلی به آن بدهم.

توصیه شده: